به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، ساعت بیست و دو و پانزده دقیقه روز ۱۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ (با سه ربع تأخیر) قرارگاه کربلا با صدور رمز (بسم الله الرحمن الرحیم، لاحول و لا قوه الابالله العلی العظیم یا علی بن ابی طالب) به قرارگاههای فتح و نصر دستور اجرای مرحله دوم عملیات بیتالمقدس را صادر کرد. نیروهای فتح و نصر باید حمله را ادامه میدادند تا به مرز برسند. نیروهای قدس هم باید نیروهای دشمن را در محور شمالی درگیر نگه میداشتند. اگر نیروها به مرز میرسیدند خرمشهر محاصره میشد. نیروهای فتح به مرز رسیدند و با اینکه نیروهای نصر هنوز به مرز نرسیده بودند، دشمن عقب نشینی کرد. در محور شمالی هم نیروهای عراق، که بین نیروهای فتح و قدس محاصره شده بودند، سریع عقب نشینی کردند تا تمام توانشان را برای محافظت از خرمشهر، شلمچه و بصره به کار گیرند. در نتیجه، شهر هویزه، جاده اهواز -خرمشهر و پادگان حمید کاملاً آزاد شدند.
شهید حسن باقری از فرماندههان دفاع مقدس مشکلات تثبیت و تدارکات این مرحله از عملیات را این گونه تشریح کرده است:
... تثبیت خط در مرحله دوم، زمان میبرد و بسیار هم اهمیت داشت؛ بهخصوص که ما میبایست به یک جمع بندی کلی میرسیدیم تا ببینیم عکس العمل عراق در نهایت چه خواهد بود! مدتی طول کشید تا واحدهای ما در قرارگاه عملیاتی نصر توانستند خودشان را پیدا کنند؛ به دلیل اینکه آتش دشمن در این خط بسیار شدید بود. خط مرز هم یک خط مستقیم بود؛ لکن با تمام این حرفها، ما توانستیم به لطف خدا و استقامت قوی و بسیار بالای برادران خودمان، این مراحل مشکل را سپری و خط را تثبیت کنیم. ما با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکردیم؛ خصوصاً در امر رساندن امکانات، مهمات، تغذیه، نیرو و. علی رغم اینکه از این حیث هم کمبودی نداشتیم، ولی رساندن آن در زیر آتش به جلو مشکل بود. فقط جاده اهواز- خرمشهر کماکان اصلیترین مسأله ما بود؛ از طرفی به علت وسعت منطقه درگیری، ما مشکل برد بی سیم هم داشتیم؛ چون به دلیل وسعت منطقه عملیات، بی سیمها دچار اختلال میشد. این استقامتی که برادران ما در دژهای مرزی از خود نشان دادند، واقعاً انسان را به یاد صحابه پیامبر اکرم در صدر اسلام میانداخت. اینها اسطورههایی هستند که باید در تاریخ بمانند و مردم ما اینها را باید در حکم کیمیا بدانند. تمامی این پیروزیها، به دلیل مقاومت و استقامت شدیدی بود که برادران ما آنجا در گرما و زیر آتش بی امان توپها، خمپارهها و موشکهای دشمن نشان دادند.
اما در این سمت هم ارتش عراق نیروهایش را برای دفاع از خرمشهر در شهر متمرکز کرد و طی چند روز استحکاماتِ محافظ شهر را چند برابر کرد. شهیدحسن باقری در مورد این استحکامات هم این طور میگوید: عراق در اجرای طرحهای ایذایی برای حفظ و نگهداری خطوط دفاعی خود، دست هیتلر و موسولینی را از پشت بسته بود، از جمله این خطوط دفاعی نهر عبید و سابله و مینهای شمالی غربی بستان و یا طرحهای دفاعی خرمشهر را میتوان نام برد. آنها با استفاده از موانع طبیعی زمین برای تشکیل خطوط دفاعی مستقیم طرحی را تهیه کرده بودند که نخست کالک آن را ما دیدیم و سپس آن را روی زمین، در جنوب رودخانه کرخه نور، به طول بیش از سی کیلومتر مشاهده کردم. نخست میدان مین که بنا به موقعیت عمقهای مختلفی دارد. سپس دو ردیف سیم خاردار لولهای که یک ردیف هم روی آن میاندازند و از هر طرف دو ردیف به حساب میآید و عرض آن حدود سه متر و ارتفاع آن نیز همین حدود است. پس از آن سیم خاردار خطی که نمیتواند چندان عامل مقاومت باشد. پس از آن خندق که عرض آن بنا به موقعیت دو تا سه متر و عمقش دو متر است و در صورت امکان، کف آن را آب میاندازند یا مین میکارند یا سیم خاردار و مین هر دو وجود دارد. سپس، کانالی که سنگر افراد در آن، به صورت انشعابی و زیگزاگ احداث شده است؛ پس از هر سه سنگری نفری، یک تیربار مستقر است. البته، در صورت امکان سنگرهای نفری، سقفهای نیم دایرهای دارد و پشت این خط سنگرهای تجمعی است و این خط، تازه سنگرها و سکوهای تانک میباشد.
حال و هوای تک تک رزمندگان هم شاید تا سالهای سال خواندنی باشد. جزئیاتی که هنوز هم مورد غفلت واقع میشود. وقتی طعم پیروزی از رادیو و تلویزیون به گوش تک تک مردم رسید و لبخند و اشک ذوق ریختند شاید کمتر به یاد بچههایی بودند که گرما امانشان را بریده بود. در خوزستان از اردیبهشت ماه هوا حسابی داغ میشود. توی همین مرحله وقتی جاده آزاد شد و خرمشهر محاصره، تعدادی از نیروها فکر کردند عملیات تمام شده، تقاضای مرخصی دادند. حاج احمد متوسلیان نیروها را جمع کرد و در یک سخنرانی حماسی احساسی این طور بیان کرد: برادرها! باید بدانید که عملیات به هیچ وجه لغو شدنی نیست، ولو اینکه حتی یک نفر هم زنده بماند. لغو عملیات نخواهیم داشت. مگر با آزادی خرمشهر. خرمشهر الان دیگر یک سمبل است. ما در حال حاضر در تنگنای سیاسی هستیم و حیات سیاسی این مملکت بستگی دارد به آزاد شدن خرمشهر. برادران، ما وقتی آمدیم، قول دادیم تا خرمشهر را پس نگیریم برنگردیم. ما قصد داریم تا چند روز دیگر خرمشهر را آزاد کنیم. شنیدهام بعضیها از مرخصی و تسویه حرف زدهاند. همه حیثیت ما اینجا در خطر است. شما بگذارید ما برویم با آب اروند وضو بگیریم و نماز فتح را در خرمشهر بخوانیم. مطمئن باشید اگر الان نتوانیم، دیگر موفق نخواهیم شد.
گریه حاج احمد بلند شد. دستهایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت خدایا راضی نشو احمد زنده باشد و خرمشهر در دست دشمن باشد. مرگ حاج احمد را برسان… شاید همین دعاهای حاج احمد بود که دوباره نیرویی مضاعف به بچهها داد تا آن روز فتح و شیرینی آزادی خرمشهر وقتی سرهنگ امجدی، از فرماندهان ارتش از اسیری که از فرماندههان عراقی بود سؤال کرد: چطور شد شکست خوردید؟ و این فرمانده عراقی یکی از بسیجیها را نشان میدهد و میگوید: این از یک بمب هم خطرناکتر است. این اصلاً از هیچ چیز نمیترسد.
حسن باقری، این مرحله را این طور روایت میکند: شب دوم عملیات عراقیها با تیپ مستقل ۱۰ زرهی، از قویترین تیپهایشان که خیلی به آن دل گرم بودند، دیوانهوار بهطرف جاده حمله کردند. چند دستگاه از این تانکهای عراقی موفق شدند تا روی جاده آسفالت هم پیش بیایند و خودشان را به خاکریز نیروهای ما برسانند. ظاهراً دیگر کار از کار گذشته بود. رزمندگان هم واقعاً در آنجا به این نکته پی بردند همان طور که هدفشان الله است باید از او یاری بگیرند. به ذهن فرماندهان خط خطور کرد لازم است در سرتاسر خط رزمندهها تکبیر بگویند که در جبهه خیلی مؤثر بود. بعد از اینکه اعلام شد برادران تکبیر بگویند در سرتاسر خط، بچهها شروع کردند به تکبیر گفتن و حمله کردند. عراقیها وحشت کردند. خدمه و رانندههای تانکهای این تیپِ عراقی که روی جاده آمده بودند تانکها را گذاشتند و فرار کردند. آنهایی که عقبتر بودند هم با تانکهایشان فرار کردند و آن حمله دشمن هم با یاری خدا و سلاح الله اکبر دفع شد...
در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس نیروهای عراقی متحمل تلفات و ضایعات بسیار سنگینی بهویژه در تجهیزات زرهی مانند تانک و نفربر شده بود تردیدی وجود ندارد، زیرا کثرت وسایل اغتنامی و تجهیزات باقی مانده سالم یا منهدم شده در میدان نبرد و اجساد سوخته شده خدمه تانکهای عراقی شاهد این مدعاست.
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۹۱۱