فتح خرمشهر، فتح خون/ یادداشت

فتح خرمشهر معجزه‌ بزرگ دفاع مقدس

آن روز‌ها که دنیا دچار سردرگمی معادلات ناموزون عملیات‌های خود در شهر بود، تو فریاد جاوید فتح سر دادی و در ناگهانِ همه حوادث تلخِ حوالی تو و ناامیدی نگاه مضطربت، معجزه‌ای بزرگ روئید و حماسه‌ای سترگ قد کشید.
کد خبر: ۴۵۷۷۲۴
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۶ - 22May 2021

فتح خرمشهر معجزه‌ای بزرگگروه استان‌های دفاع‌پرس- حدیثه صالحی؛ نامت که می‌آید همه حواسم پرت می‌شود سمت جنگ و جنوب و روز‌هایی که نفس‌هایت در بند دشمن به شماره افتاده بود و زخم‌های پیکرت هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد و تو در چنگال وحشیانه اش مچاله می‌شدی!

نامت که می‌آید یادم را می‌برم به روز‌های پرپر شدنت زیر رگبار آتش‌های دشمن که بر سر و رویت می‌کوبید و آرامش جسم و جانت را بهم می‌زد و روحت را می‌خراشید!

نامت که می‌آید در دلم غمی بزرگ می‌شود و زخمی عمیق‌تر، و دلم می‌گیرد از رنجی که هر لحظه عذابت را دوچندان می‌کرد و دامن به دامن برایت زخم می‌روئید در هوای ابری و طوفانی آسمان شهر! نامت که می‌آید خونین شهری در حوالی چشمم زاده می‌شود و قطرات جاری اشک‌ها امان نمی‌دهند، برای لحظه‌ای که تو با قامت استوارت در نگاه معصومانه کودکان، آب می‌شدی، زخمی‌تر و زخمی‌تر، و در محاصره تنهاتر.

آری خرمشهر! آن روز‌ها را در قاب خاطرات وطنم عکس می‌گیرم وقتی نام تو در بازی کودکان سرزمینم می‌پرید؛ کارون پَر، شهر پَر، خانه پَر، مدرسه پَر، بازی پَر، همبازی پَر و خرمشهر پَر. چه روز‌هایی که دل‌مان را طاقت شکنجه‌هایت نبود و هر لحظه اندوه‌مان بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد؛ هر روز که آفتاب از پس کوه‌های حوالی تو بالا می‌آمد برایت شبی بود به وسعت یلدا و برای‌مان یک انتظار بلند برای رسیدن به آرامشی دوباره.

می‌خواستی نفس بگیری تا دوباره بایستی، اما ایستاده بودی میان حجم بزرگی از اندوه که در آن ورق ورق زندگی پرپر می‌شد و آوارگی سهم بچه‌هایی بود که با لالایی‌های تو شب به بستر خواب می‌رفتند، اما دیگر آن شوق و ذوق و آن تب و تاب رویش در تو نبود و با اشکهایت بدرقه می‌کردی ردپا‌هایی را که به آوارگی می‌رفت.

بچه‌هایت در صف‌های بلند جاده‌ای ناآرام می‌رفتند دلواپس و هراسان؛ و اضطراب از چشمان خیابان جاری می‌شد وقتی آرامش شهر زیر چرخ‌های تانک دشمن به آشوب کشیده می‌شد و دیگر امیدی به روز‌های دوباره‌ی زندگی‌ات نبود؛ اما مقاومتت دهان به دهان می‌چرخید؛ ایستادگی‌ات مثال محافل و مجالس دنیا بود و اقتدارت بی‌بدیل.

آن روز‌ها که دنیا دچار سردرگمی معادلات ناموزون عملیات‌های خود در شهر بود، تو فریاد جاوید فتح سر دادی و در ناگهانِ همه حوادث تلخِ حوالی تو و ناامیدی نگاه مضطربت، معجزه‌ای بزرگ روئید و حماسه‌ای سترگ قد کشید؛ مردانی از قبیله عشق و ایثار ظهور پیدا کردند، خون‌ها جاری شد برای آزادی‌ات و تو از بند آزاد شدی در شمیم معطر صبح آزادی! تو فتح شدی با دستان خدایی فرزندان سرزمینم ایران اسلامی.

و سوم خرداد ۱۳۶۱ تاریخ یک بار دیگر برای خرمشهر لبخند آفرید و در فتح‌الفتوح رزمندگان اسلام برای همیشه سرود «شکوه پابرجا» جاودانه شد و خرمشهر برای همیشه فتح شد و تو دوباره در قامت یک شهر استوار به نخل‌های همیشه سبزت لبخند زدی و در کوچه‌هایت سرود پیروزی سر دادی و جشن آزادی را در مسجد جامع برگزار کردی.

حالا دیگر تو سربلند از یک امتحان بزرگ الهی پرچم افتخار و پیروزی‌ات را بر فراز قله‌های عشق و ایمان و حماسه به اهتزاز درآوردی و دوباره نفسی تازه کشیدی و زندگی در تو جریان یافت و کودکان شهر نغمه‌ها سر دادند و آواز‌ها خواندند و حالا نامت که می‌آید پیروزی، حماسه، اقتدار، سربلندی، سرافرازی و... در سطر سطر نوشته‌هایم می‌دوند و معجزه‌ها را فریاد می‌زنند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها