به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «روزهای زخمی» عنوان کتابی از محمد صدری است که سفرنامهگونه تجربه حضور در جنگ عراق و شام را به نگارش در آورده است و انتشارات سوره مهر آن را در ۲۶۵ صفحه منتشر کرده است.
صدری در بخشی از «روزهای زخمی» آورده است:
«حالا من عازم جنگ با داعش هستم و باز همان احساس هیجان آشنا را در خودم مییابم. هیجانی که رسانهها با انتشار اخبار پیشرویهای داعش در سوریه و عراق، و جنایتهای هولناک آنها در مناطق تحت تصرفشان، بر آن افزودهاند.
نیم ساعتی را در فرودگاه بینالمللی بغداد معطل میمانم. من از طریق اتحادیه رادیو و تلویزیونهای اسلامی به این سفر آمدهام. میزبان من شبکه تلویزیونی الغدیر است. دو نفر از بچههای دفتر شبکه در بغداد سر میزنند و مرا به ساختمان شبکه در خیابان جادریه میبرند.
دفتر مرکزی الغدیر در نجف است و دفتر بغداد، فقط کارهای خبری و پشتیبانی شبکه را میکند. پس از دیدار و گفتگوی کوتاهی با جعفر، مدیر اخبار سیاسی دفتر بغداد، به همراه راننده عازم نجف میشوم.
هوا تاریک شده اما همچنان گرم است و تحملش باید با کلر یک اتومبیل مدل بالا ممکن است. آخرین سفر به عراق تابستان پنج سال پیش بود که برای زیارت آمده بودم. اما برخی سفرهای پیش از آن کاری بود و با هدف ساخت فیلم مستند.
این هشتمین سفر من به عراق است. طی ۱۰ سال گذشته، زندگی کارمندی و مسئولیتهای اداری فرصتی برای کار فیلم و مستند سازی باقی نگذاشته. کمتر از سه ماه به بازنشستگی مانده و بعد از آن امیدوارم بتوانم جبران مافات کنم و بیشتر به سفر و تصویربرداری و مستندسازی بپردازم.
باید این سفر را در کوتاهترین زمان ممکن به پایان برساند و به موقع برگردم و بتوانم بازنشستگی هم را به چشم ببینم. یک ماه گذشته که مشغول آماده کردن مقدمات سفر بودم، بزرگترین مشکلم همین گیر و گورهای اداری و بروکراسی بود که مثل هفتخان رستم باید از آن میگذشتم. به خاطر همین مشکلات بیش از ۱۰ سال است که نه در جنگ حضور داشتم و با مستندی ساختهام.
اگرچه این سالها عنوان کارمند، مدیر و کارشناس را در ساختار صدا و سیما یدک کشیدهام اما همیشه خودم را مستندساز میدانم. مستندسازی که از بِد حادثه، و به خاطر ضرورتهای شغلی و کارمندی، از این فضا دور شده است.
مجموعههای مستند تلویزیونی روایت فتح از دوران دفاع مقدس، خنجر و شقایق از جنگ بوسنی و هرزگوین، ره آورد هند از بحران کشمیر، چشمه خورشید از عراق، سفری به شرق دور از چین و ویتنام، از آفریقا درباره چند کشور آفریقایی، همراه با نیل از مصر و سودان، بهشتی خونین از کوزوو، افغانستان سرزمین خسته، کوبا مرز سایه روشن و چندین تکه برنامه دیگر، مستندهایی هستند که پیشتر درباره جنگ در نقاط مختلف دنیا ساخته یا در ساختش آن نقش داشتهام.
از مشکلاتی که حالا بعد از ۱۰ سال وقفه بیش از پیش خودش را نشان میدهد، برخورد خانواده است. اینکه چگونه سفر به منطقه جنگی را مطرح کنم که باعث نگرانی شان نشود. البته این مشکل از ابتدای زندگی مشترک وجود داشت و حالا تا حدی برای همسر و فرزندانم عادی شده.
من دو فرزند پسر دارم. یکی ۲۷ ساله و دیگری ۲۲ ساله. وقتی کوچک بودن مشکلات به یک شکل بود و حالا بزرگ شده اند شکل دیگری پیدا کرده. و میگویند آدم وقتی پا به سن می گذرد محافظ کارتر میشود اما این قاعده شامل حال من نمیشود؛ به پشتوانه تجربه درونی و حالات روحی و احساسات شخصی نسبت به روزگار جوانی آمادگی بیشتری برای خطر کرد در خود احساس می کنم.»
انتهای پیام/ ۱۲۱