نگاهی به زندگی شهید «سید سعید خرسندی»

«سید سعید خرسندی» در یکم شهریور 1347 در شهرستان «رشت» دیده به جهان گشود و در 12 خرداد 1367 در جزیره مجنون غرق شد و به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۵۹۹۶۹
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۳ - 01June 2021

نگاهی به زندگی شهید «اسدالله حاجی خانی»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، دفاع مقدس روایتگر حماسه و ایثار فرزندان ناب حضرت روح‌الله و انقلاب اسلامی است؛ پیران و جوانان نابی که با عشق به الله و سربازی اسلام، پا به معرکه جنگ و جهاد گذاشتند و حماسه‌هایی از جنس نور و ایثار و شهادت آفریدند.

بی‌شک آشنایی با سبک زندگی، راه، مرام و شخصیت الهی این شهیدان والامقام، درس زندگی و راه و روش متعالی است برای ما جاماندگان و گرفتار در این دنیای خاکی.

شهید «سید سعید خرسندی» یکی از این شهدای والامقام است که به‌مناسبت سالروز شهادت وی خلاصه‌ای از زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

خصوصیات اخلاقی شهید:

شهید «سیدسعید خرسندی» وجودی سرشار از عاطفه، ایثار و صفا داشت و همّت و تلاش او زبان زد همه بود.

وی با وجود داشتن خانواده‌ای متدیّن، زیربنای عقیدتی و مذهبی محکم و خلق و خویی محمّدی پسند داشت؛ همچنین حق طلب و حقیقت جو بود و چنین ویژگی‌هایی با وجودش آمیخته شده بود.

ایشان روز‌ها در کار‌های منزل به والدین کمک می‌کرد و شب‌ها نیز به درس خواندن می‌پرداخت؛ همچنین علاقۀ فراوانی به افزایش معلومات، ورزش و هنر‌های دستی داشت.

شهید خرسندی تعصّب قابل توجهی به خواهران و نحوۀ پوشش آن‌ها داشته و بسیار سفارش می‌کرد تا مبادا شئونات اسلامی را در اجتماع رعایت کنند.

با بالارفتنِ سطحِ آگاهی ایشان نسبت به انقلاب، رغبت و عشق رفتن به جبهه و ادای وظیفه شور و هیجان ایشان را صد چندان کرد تا آن حد که با توجه به این که تنها پسر خانواده بود، داوطلبانه از طریق دانشگاه عازم جبهه‌ها شد.

«هدیه‌ای برای مادرم»

خواهر شهید در ذکر خاطره‌ای از برادر شهیدش گفت: زمانی که در دورۀ راهنمایی درس می‌خواند، به دلیل پشتکاری که داشت سه ماه تعطیلی تابستان را در مغازۀ مکانیکی یکی از بستگان مشغول به کار شد؛ پس از اتمام این مدت دستمزد خود را از صاحبکارش دریافت کرد و در نهایت خوشحالی به منزل آمد و به مادرش گفت: این پول دستمزد سه ماه کار کردنم در مغازه است، حال این را به شما هدیه می‌کنم تا با خواهرم به بازار رفته و هر چه که دلتان می‌خواهد بخرید؛ آن گاه مادرم آن قدر از محبت و عاطفه سعید خشنود شد که دیگر نتوانست خود را کنترل کند، سپس برادرم را در آغوش کشید و به داشتن چنین فرزندی افتخار کرد. مادر نیز به اتفاق من به بازار رفته و سه تکه النگو خرید و پس از آن که به سعید نشان داد گفت: پسرم این طلا‌ها را نگه می‌دارم تا زمانی که ایام ازدواجت فرا برسد، آن‌ها را برای عروسیت خرج کنم. اما سعید یک امانت بود و چند صباحی را در کلبه دل مان با حضور خود بر ما منت نهاده بود؛ زیرا وجودش، مرامش و هدفش چیزی بود که در قالب عالم خاکی نمی‌گنجید. او رفت تا رایحۀ باغ ارم را صد چندان کند. آری او قبل از آن که لباس عروسی را بر تن کند، جامۀ شهادت و رسیدن به قرب الهی را تجربه کرد و برای همیشه زندگی جاودان و سربلند را در پیشگاه خداوند رحمان، پی گرفت.   

فرازی از وصیت نامه شهید:

حامی و پشتیبانِ انقلاب و نظام باشید و بدانید این راهی را که انتخاب کرد ه ام با عشق و آگاهی تمام بود و افتخار می‌کنم که در چنین دورانی زندگی می‌کنم و مسیر درست را شناختم و البته برای رسیدن به درجه والای شهادت در راه خدا از هیچ امری کوتاهی نخواهم کرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار