به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای مستند «قرآن موسی» که روایت همسر، مادر، پدر و همرزمان شهید موسی جمشیدیان و دیدار همسر این شهید با رهبر معظم انقلاب اسلامی است را منتشر کرد.
مشروح مکتوب این مستند به شرح زیر است:
مادر شهید: پسرم به من زنگ زد و گفت برای مأموریت به تهران میخواهد برود، اما نگفت که به سوریه میرود.
تا صبح چند بار به او زنگ زدم و اظهار نگرانی کردم اما پسرم گفت نگران من نباش، حال من خوب است.
پیش از آن از مأموریت نگران پسرم میشدم و در خودم نگران میشدم که یک اتفاقی برای او میافتد.
همسر شهید: همسرم وضو گرفت و با همان قرآنی که در جیبش بوده تلاوت کرد و موشکی که از طرف گروه داعش به تانک برخورد کرد و ترکشهای آن به گردن و پهلوی او اصابت میکنند و به شهادت میرسد. همسرم پیش از شهادت مشغول تلاوت قرآن بود و پس از شهادت با حالت سجده به زمین افتاد.
آیهای که در همان حالت باز شد، آیه «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» آمد.
یک روز من داشتم وضو میگرفتم که شهید آمد و با حالت بغض حرفی را میخواست به من بزند. به من گفت ما میخواهیم تحت مأموریتی به تهران برویم.
به محض آنکه حرف تهران و مأموریتی دیگر پیش آمد، من وسط وضوی خودم شروع به گریه و اظهار کمطاقتی کردم.
همسرم من را به قرآن ارجاع میداد و به من میگفت خودت را ناراحت نکن. من چندین بار به تو گفتهام که تا قرآن را داری، هیچ غمی در زندگیت نداشته باش. من که هستم که به خاطر من میخواهی گریه کنی؟
شهید آیه «یا ایها الذین آمنوا، هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم. تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله» را که در آن خداوند جهاد را تعبیر به بزرگترین تجارت کرده است، نشانم داد و به من گفت که این، تجارت بزرگی است. حیف نیست که من این تجارت را از دست بدهم؟
به من زنگ زدند و روی تلفن پیششماره تهران افتاد. پس از آن، شهید گفت که من برای زیارت آمدم و دعاگویتان هستم. وقتی این را گفت، من یقین پیدا کردم که به سوریه رفته است.
برای مشورتی که از قرآن خواستم و آن دلداری که دوست داشتم از طرف قرآن دریافت کنم، آیات سوره مریم آمد که میگوید: «فکلی و اشربی قری عیناً/ راحت باش و چشمت روشن باشد.» این چشمروشنی برای من هم خوف بود و هم رجا. خدا بشارت چشمروشنی را به من داده است پس همسر من حتما برمیگردد؛ اما از طرف دیگری هم به خودم میگفتم که من در قنوتم میگفتم «ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و جعلنا من المتقین اماماً/ خدایا، ما و همسران و فرزندانمان را روشنی چشم قرار بده.» پس از آن با خودم فکر کردم که اگر روشنی چشم واقعی بخواهد اتفاق بیافتد، آن شهادت همسر من است.
یک بار دیگر از قرآن کمک خواستم که آیات سوره انسان آمد «ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا» بعد از این آیه من ۸۰ – ۹۰ درصد مطمئن شدم که قرار است حتما اتفاقی بیافتد و من دیگر همسرم را نخواهم دید. چون آیهای که آمده است، وصف بهشتیان است. چون زمینه عکسی که همسرم در حرم حضرت زینب (س) انداخته بود، دقیقا همین آیات را اطراف حرم حضرت زینب (س) نوشته بودند.
بعد از شهادت همسرم، احساس کردم که طور دیگری قرآن را دوست داشتم و طور دیگری به قرآن نزدیک شدهام.
پدر شهید: غیر از خدا به کسی دل نبند. حال این میخواهد فرزند آدم یا همسرش باشد. همیشه در جیب پسرم قرآن بود. به خاطر درجهاش اجازه اعزام به سوریه را به او ندادند.
یکی از دوستان شهید گفت: او حافظ قرآن بود و تقریباً در تمام کارهایش از قرآن مدد میگرفت. هر مشکلی که برای دوستان ما پیش میآمد، این شهید بزرگوار با مدد گرفتن از قرآن کریم و آیات متناسب با آن مشکل جواب آن را میداد.
یکی از همرزمان شهید بیان کرد: از آنجایی که فرمانده گروهان بود، بعد از چندین سال پیگیری برای سوریه رد میشد.
همسر شهید در دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی احساسات خود را بعد از شهادت همسرش اینگونه بیان کرد: امروز شما دو بار لفظ چشمروشنی را به کار بردید. وقتی همسر من سوریه بود، برای من دوران خیلی سختی بود و روزهایی که برای من میگذشتند، روزهای سختی بودند. حال و روز مرا همسران شهید بهتر درک میکنند. تنها انسی که داشتم، قرآن بود. شهید به من به کرات سفارش این را میکرد که با قرآن زیاد انس داشته باشم.
یک بار من قرآن را باز کردم و از آن کمک خواستم که در این موقعیت به من کمک کند که آیه «فکلی و اشربی و قری عیناً» آمد. بعد از شهادت همسرم، آیه «ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا» به من کمک کرد.
عنایت دیگری که دوست دارم از قرآن گفته شود، این است که یک بار سر مزار همسرم رفته بودم و یکی از همکاران او به من گفت که به نظر من شهدای مدافع حرم پیامبران زمان خودشان هستند. هضم این قضیه برای من سنگین بود. من عنایت شهید را دیده بودم و به شهدا یقین داشتم. اما این لفظ که «پیامبران زمان خودشان هستند»، برای من سنگین بود و آنجا دوباره از قرآن مدد خواستم که جواب قرآن به این مطلب چیست، این آیه آمد که «و اذکر فی الکتاب موسی انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا و نادیناه من جانب الطور الایمن و قربناه نجیا» برای من جالب بود که نام شهید، موسی است و آیهای که درمورد حضرت موسی (ع) بود، در جواب من آمد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به همسر شهید جمشیدیان فرمودند: الحمدلله و خدا را شکر که این معرفت و دل بابصیرتی را خداوند به شما داده است.
همسر شهید حججی: اولین باری که من همسر شهید را دیدم، بعد از شهادت او بود. من رفتم و کنار همسر شهید نشستم. به او گفتم که همسر من در سوریه همرزم همسر شما بوده است. حال هم سوریه است دعا کن سالم برگردد. همسر شهید شروع به گریه کرد و به او گفتم گریه نکن. خدا تو را خیلی دوست داشت که تو همسر شهید هستی. قطعا تو هم با او در تمام ثوابهایی که برده است، سهیم هستی.
بعد از شهادت همسرم، وقتی همسر شهید جمشیدیان من را دید، شروع کرد به گریه کردن و به من گفت من نمیدانم چه بگویم، اما تمام حرفهایی که به من زدی، درست بود. صبور باش.
انتهای پیام/ 118