به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، «شب شهید مصطفی چمران» به همت گروه بینالمللی هندیران، به منظور پاسداشت یاد و خاطره این شهید والامقام با حضور استادان، شاعران و هنرمندان فارسی زبان در فضای مجازی برگزار شد.
این نشست مجازی با حضور شاعرانی از کشورهای ایران، هند، پاکستان، افغانستان، بنگلادش و... شعرخوانی استادانی از جمله علیرضا قزوه، عبدالرحیم سعیدی راد، امیر عاملی، جواد عسگری، مهدی باقرخان، محمدمهدی عبداللهی، عزیز آذین فرد، سیدسکندر حسینی و بانوان: نغمه مستشار نظامی، فاطمه نانی زاد، مرضیه فرمانی و ... برگزار شد.
در آغاز این ویژه برنامه، علیرضا قزوه پیرامون شخصیت برجسته، زندگی و آثار شهید دکتر مصطفی چمران، شعر زیر را به اشتراک گذاشت:
تویی که دم از قیامت میزنی
اگه مردی قید دنیا رو بزن
اسم مصطفای چمران که میآد
زنگ زورخونه مولا رو بزن
وقتی اسمتو میآرم به زبون
عطر خندهت میپیچه تو باغ گل
مرشدا به احترامت پا میشن
رخصت از چشات میگیره داشآکل
زورخونه یک قتلگاهه، قتلگاه
کی میگه میدون زوره، زورخونه؟
آقا مرشد! واسم از علی (ع) بخون!
وقتی نیستی سوت و کوره زورخونه
لوطی محله دلا تویی
اسم دیگت پوریای ولییه
پهلوون اونه که توی معرکه
کشتهمرده مرام علییه
اسم چمران که میآد پهلوونا
میشکنن، نفساشونو خاک میکن
زیر لب میگن به روحش صلوات
خال رو بازوشونو پاک می کنن
سپس، استادان و شاعران پارسی سرا در فضایی عرفانی و صمیمی، اشعار، خوشنویسی و دکلمههای خویش و سایر شاعران نام آشنای کشور را به اشتراک گذاشتند. در ادامه، بعضی از این آثار را میخوانیم:
«راه مجنون کش»
نه! دیگر این دل، بعد از این سامان ندارد
یعنی که زخم عاشقی درمان ندارد
هرگز به فکر آخر این ره نباشید!
این راه مجنون کش خط پایان ندارد
این دل که اینک معتکف گردیده در خویش
میلی برای دشت و کوهستان ندارد
زین پس دل خوش باورم بر شانه خویش
آرامشی زیباتر از طوفان ندارد
عشق ـ این شکوه جاودان وقتی بیاید
فرقی برایش همت و چمران ندارد
جغرافیای عشق یعنی دل، فقط دل
دزفول و کرمان و قم و تهران ندارد
امشب مبارک باد بر این دل که دیگر
خورشید را در آستین پنهان ندارد
«عبدالرحیم سعیدی راد»
مردی به ازای شرف
به تُردی ساقه انجیر
صخرهای زیر آب
صلابت آرام مستتر
خشونت در بازوانش به استراحت مینشست
تا راستتر بایستد
دستهای نوازشش گربهها را پلنگی میآموخت
با چشمانی صبور و سمور
تندیس عمل و امل
و چون تندیس، آرام
بیادعا چون باران؛
به سادگی آب از ناودان هر دل، جاری
و شاهین، بر برج بیداری،
با پرواز و نگاه کبوتران
میان بسته و بازوان گشاده،
در هودج عشقی سرخ
«سیدعلی موسوى گرمارودى»
اى کاش همیشه مثل باران باشیم
هر لحظه پر از شعر بهاران باشیم
در علم و عمل، بصیرت و دیندارى
اى کاش در این زمانه چمران باشیم
«محمدمهدى عبداللهى»
«چ» مثل چندین «چ» مثل چندان
چندیام بگریان چندیام بخندان
مثل یک چکامه سخته و مطنطن
مثل چشمه ساده تازه و خروشان
«چ» چگونه رفتن در پی نشانی
چارراه خندق کوچه نیستان
«چ» مثل چل شب با خدا نشستن
چله را شکستن چله زمستان
تیغها چکاچک زلفها چلیپا
چارهمان شهادت حجلهمان چراغان
«چ» مثل چزّابه میان آتش
«چ» مثل چزّابه میان طوفان
مصطفی کجایی در میان مایی
ای به جای نام تک تک شهیدان
جای خالیات را عاشقان گرفتند
کودک فلسطین شد چریک لبنان
«ف» مثل فکّه «ک» مثل کرخه
«پ» مثل پاوه «ب» مثل بستان
«آ» مثل آیت «ر» مثل روشن
«ه» مثل همّت «چ» مثل چمران
«مهدى جهاندار»
در هجوم اشک و آه
در نبرد بغضهای سرکشی که ناگهان
در وجود خستهام حلول میکند
میهمان روح نازک تو میشوم
واژههای تو
التیام درد بیکسی است
روح را
میبَرد به بیکرانگی
در بساط عاشقانههای هرزه
عشق را تو زنده کردهای
میشود
شب به شب
پای واژههای مست تو نشست و عشق را چشید
چشمهای تو
بستر حماسههای عارفانه است
در جنون آن
میتوان
تا خدا رسید
با تو در میان جنگ و خون
میشود
ایستاد و در عزای غنچهای شکسته گریه کرد
پابهپای خندههای زخمی جوانهها
آه شد
هر غروب
محو چشمهای سرخ آسمان
پایتا به سر نگاه شد
تشنهام
تشنهی چنین دلی
ای همیشه شور!
همنشینِ اشک!
رازدار درد و غم!
میشود
لحظهای
چشمهای درد پرورت مال من شود؟
ای که نسبت تو میرسد به غربت علی!
«آرزو ارجمند»
شد پیروی از امر امامت راهش
پیوسته دعای خیر شد همراهش
هر جا که قدم نهاد آن مرد خدا
مانده ست نشانه ای ز روی ماهش
*
حیران شده عقل و عشق هم از کارش
ماه است چراغ دیده بیدارش
زنده ست هنوز نام چمران شهید
با درد فراوان و غم بسیارش
*
یک لحظه جدا نگشت از راه امام
راه تو نبود غیر راه اسلام
چون بود رضایت خدا قصد شهید
با خنده خود خدا به او گفت سلام
*
ای مرد خدا راحت جانها بودی
مشهور میان آسمانها بودی
یک لحظه هراس در دلت راه نیافت
کی خسته از این زخم زبانها بودی
«سیده فاطمه صغری زیدی ـ دهلی نو»
انتهای پیام/ 121