گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: انسان در سایه بهرهمندی از عقل و درایت جایگاه ممتاز و ویژهای بین مخلوقات دارد و اگر شخصی به گوهر وجودی خویش پی ببرد و آن را بهدرستی بشناسد، اعمال و رفتار خود را با آن تطبیق میدهد و کارهایش را به نیکویی انجام میدهد و مسلم است که چنین شخصی قیمت پیدا میکند.
حضرت علی (ع) میفرمایند: «قیمة کل امری ما یحسنه» (قیمت هر کس بهاندازهی کاری است که آن را نیکو انجام میدهد.)
گاهی انسان سرشار از علوم و فنون مختلف است ولی در عرصه عمل، ضعیف عمل میکند یا به دانستههای خود عمل نمیکند؛ چنین دانشی هیچ قیمتی ندارد؛ پس دانش و آگاهی هرچند ارزشمند و تعالیبخش است، ولی اگر به وادی عمل نرسد به درد نمیخورد.
انسان گوهری ارزشمند
هنگامی که یک فرد یا یک جامعه از امکانات و استعدادهای خود شناخت صحیح ندارد، از نظر معرفتی و عملی نمیتواند از روی محاسبه منطقی با خویشتن رفتار کند؛ از اینرو هدفگیریهایش بیاساس است و در نتیجه اعمال او مبهم و تحت تاثیر عوامل مختلف قرار خواهد گرفت. اگر جریان و حیات فرد یا جامعه به این منوال باشد، نابودی و اضمحلال آن حتمی است؛ اگرچه نمود و صورتی از زندگی داشته باشد. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: ( هلک امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ.) هر کس ارزش خود را نشناخت هلاک شد.
حقارت شهوات
ارزش وجودی انسان از حد تصور خارج است؛ زیرا انسان میتواند به جایی برسد که حتی ملائک مقرب خدا اجازه ندارند به آن جایگاه وارد شوند.
رسد آدمی بهجایی که بهجز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
متأسفانه بسیاری از انسانها از این گوهر وجودی بیخبرند و همین باعث میشود که در دام شهوت اسیر شوند و به دنیا روی آورند و از آخرت رویگردان شوند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: (من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته) کسی که شخصیت خود را در نظرش گرامی باشد شهوتها در نظرش بیاهمیت میشود. اگر انسان به عظمت و بزرگی گوهر وجود خود پی ببرد هیچگاه آن را در منجلاب شهوات آلوده نخواهد کرد.
در این راستا حکایت نقل شده است که هارونالرشید هر کاری کرد نتوانست امام کاظم علیهالسلام را تابع خود کند سرانجام برای اینکه امام را نعوذبالله رسوا کند یکی از کنیزان رقاصه و زیبا روی خود را بهعنوان خدمتگزار به زندان فرستاد کنیز مأمور بود دل امام را برباید؛ اما روزی مأمور خلیفه به زندان آمد و دید که کنیز به سجده افتاده و با حالت خاصی میگوید: قدوس سبحانک سبحانک: ای خدا تو از هر عیبی پاک و منزهی و سر از سجده برنمیدارد. مامور این جریان را به هارون گزارش داد.
هارون دستور داد کنیز را نزدش آوردند. کنیز به آسمان مینگریست و بدنش به لرزه درمیآمد. هارون گفت: چگونه هستی؟ حالت چطور است؟ کنیز گفت: من در زندان کنار امام ایستاده بودم اما او شب و روز به عبادت و نماز مشغول بود و تسبیح خدا میگفت و به من اعتنائی نمیکرد و..... مقام والای او مرا تحت تاثیر قرار داد، به سجده افتادم و تسبیح خدا میگفتم که این مامور آمد و مرا به اینجا آورد. هارون او را تهدید کرد تا جریان را به کسی نگوید؛ اما او در هر فرصتی از عبادت بنده صالح خدا سخن میگفت و آنچنان منقلب شده بود که همواره در یاد خدا بود تا چند روز قبل از شهادت امام علیه السلام از دنیا رفت.
آزاده کیست؟
در زمان قدیم (حرّ) به انسان گفته میشد که صاحب و مولای انسانی نداشت و خودش مالک و سرپرست خود بود؛ همچنین (عبد) به انسان گفته میشد که صاحب و مولای انسانی داشت و مورد خرید و فروش واقع میشد و در کارهایش تابع دستور صاحب خودش بود و به مصلحت او عمل میکرد.
به کسی که تابع هوای نفس و شیطان نیست و در تصمیم و کارهای خود بهنظر شیطان و نفس شیطانی عمل نمیکند نیز حر گفته میشود؛ چون خود را از بندگی شیطان و هوای نفس آزاد کرده و برای خدا خالص شده است. حضرت علی علیهالسلام میفرماید: (أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لاَِهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا) آیا آزادهای نیست که این غذای مانده در دهان را به اهلش واگذارد؟ همانا برای جانهای شما بهایی جز بهشت وجود ندارد؛ پس آن را جز در برابر بهشت نفروشید.
تشبیه بسیار گویایی امام که دنیا را به لماظه تشبیه کرده اشاره دارد که اقوام بسیاری به این دنیا آمده و از مواهب آن بردند گویا تهمانده آن بشمار رسیده است؛ درحقیقت اصل آن ارزشی نداشته تا چه برسد به ته مانده آن! پس آزادگی و حریت واقعی، این است که انسان زنجیر وابستگی به این دنیا را از گردن خود باز کند تا بهمعنای حقیقی کلمه حر و آزاده باشد. غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
انتهای پیام/ 121