رزمنده دفاع مقدس روایت کرد؛

یادگاری جاویدان شهید رمضانی در معبر مین‌روبی شده در جبهه

یک رزمنده تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) روایتی از شهادت «ابوالفضل رمضانی» را در تیر سال ۱۳۶۵ در قلاویزان مهران بیان کرد.
کد خبر: ۴۶۶۰۸۷
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۵ - 11July 2021

معبری که با خون ابوالفضل باز شدبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «امیر خنده جان» رزمنده تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) روایتی از شهادت ابوالفضل رمضانی در ۱۸ تیر سال ۱۳۶۵ در قلاویزان مهران را بیان کرد که در ادامه می‌خوانید.

«تمام سر و صورتم را خون گرفته بود. ابتدا فکر کردم مجروح شدم، خون‌ها را از صورتم پاک کردم و تکانی خوردم. چیزی نشده بود، سینه را از خاک بلند کردم و یه نگاه به اطراف انداختم. دیدم ابوالفضل رمضانی پاش به پوست آویزان است و وسط معبر افتاده، آمدم بالای سرش، دیدم زنده است.

خودم را به برادر لطیفی که چند متر جلوتر بود رساندم و با هم مشورتی کردیم. قرار شد برادر لطیفی معبر را ادامه دهد و من هم ابوالفضل را از معبر بیرون ببرم. طناب معبر را توی میدان محکم کردم و ابوالفضل رمضانی هم خودش کمک کرد و در حالیکه خون زیادی از محل زخم‌هاش می‌آمد به اول میدان آمدیم و بچه‌های امدادگر را خبر کردم و مشغول بستن زخم ابوالفضل شدند و من برگشتم توی میدان مین.

مسیر معبر و طناب معبر سفید رنگ با خون‌هایی که از ابوالفضل رفته بود کاملا قرمز شده بود، دو نفری معبر را تمام و سیم خاردار‌های توپی آخر میدان مین را هم قطع کردیم، هنوز دشمن متوجه نشده بود. معبر کامل باز شده بود یکی دوبار عرض معبر را رفتیم و آمدیم و وارسی کردیم که مین جا نمانده باشه.

فرمانده گردان را هم آوردیم توی معبر و ایشان هم تا انتهای معبر رفت و خاطرش جمع شد که معبر باز است. آمدیم اول میدان و سر وقت شهید ابوالفضل رمضانی.

خونریزی زیاد خیلی بی‌حالش کرده بود. ابوالفضل قد بلندی داشت و خیلی هم هیکلی بود اما این زخم کاری همه توانش را برده بود؛ اما اون لبخند همیشگی روی لبانش بود. با برادر لطیفی کار‌ها را تقسیم کردیم. من اول میدان نشستم و لطیفی هم رفت آخر میدان و بچه‌های گردان قمر بنی هاشم (ع) برای شکستن خط دشمن و شروع عملیات وارد معبر شدند. درگیری شروع شد دشمن مقاومت و آتش سنگینی رو منطقه اجرا می‌کرد.

سمت چپ ما چند تا تیربار سنگین کار می‌کرد. نارنجک برداشتم و برای آخرین بار نگاهم به ابوالفضل افتاد که دیگر رمقی به تن نداشت. با او خداحافظی کردم و رفتم سر وقت سنگر دوشکا؛ با دشمن درگیر شدیم و خودم هم مجروح شدم و وقت عقب آمدن سراغ ابوالفضل را گرفتم. او را عقب برده بودند. توی بیمارستان بودم که خبر دادند ابوالفضل رمضانی شهید شده.

هنوز یاد آن معبر که طناب معبرش با خون ابوالفضل رنگین شد زنده است. آن‌هایی که از مرز مهران به کربلا مشرف می‌شوند یادشان باشد معبر عبورشان با خون شهید ابوالفضل رمضانی سرخ شده و اگر زیارت با عزتی دارند از برکت ابوالفضل‌هاست.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها