یادداشت/

ایستادگی، درس دیروز و رسم امروز

رسم امروز را باید از درس دیروز خواند و با قاطعیت نوشت؛ دنیا از ما مشق مقاومت فرا گرفته؛ مایی که از دل حرام بزرگ تحریم با سرفرازی به زندگی حلال رسیده‌ایم و این راه با ایستادگی مردم ادامه دارد.
کد خبر: ۴۶۷۱۸۶
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۹ - 17July 2021

گروه استان‌های دفاع‌پرس - «غلامرضا بنی اسدی» روزنامه‌نگار و رزمنده پیشکسوت یگان‌های رزم خراسان در دفاع مقدس؛ تکلیف است خوانشِ مدام دیروز. فرض است درس آموختن از روزهایی که عطر عاشورا داشت. واجب است خواندن حکایت مردانی که در روزگار غرش گلوله‌ها قامت ایستادگی کشیدند که نه دوست و نه دشمن تصویری جز قامت‌های افراشته از آنان سراغ ندارد؛ آنان نه فقط بر زمین که بر آسمان هم «عمود» بودند، چنان که می‌پنداشتیم برای شهدایمان هم باید تابوت‎های عمودی بسازیم و عمود بر شانه‌ها تشییع کنیم مردان مرد را.

شهدا مشق ایستادن در رکاب حضرت قائم (عج) را در محضر نایبش، حضرت روح‌الله تمرین می‌کردند. رعناقامتان آخر الزمانی سپاه عشق، ایستاده شهادت دادن و به شهادت رسیدن را که رسم دلاوری‌شان بود، تمرین کردند و نگوییم ایستاده مردن که مرگ کوچک‌تر از آن است که به گره پوتین‌هایشان دست برد. از پهنه جغرافیای ایران برخاستند و تاریخ سرفرازی را نه ورقی نو که فصلی نو نوشتند. در این فصل نیز بی شک باید ورق‌های فراوانی را به دلاوران خراسانی اختصاص داد که از شرق، همپای خورشید طلوع کردند و بر خرمن ظلمت که از غرب تا جنوب میهن را به ابرهای تیره فراگرفته بود، تاختند و سفره عزت و روشنی افکندند. ایستادگی فقط سهم مردان در میدانمان نبود که همه ایستاده بودیم و مادران، قامت فرازتر از همه، چادرشان پرچم سرفرازی بود و پدران، حتی پیرمردهای از پا افتاده هم کوه را ایستادگی می‌آموختند و کودکان ما، دختران و پسرانمان به یک باره زن شدند و مرد شدند تا دنیا ببیند که ایران، حتی یک کوچک ندارد که کودکانش هم بزرگسال‎ هستند.

به راستی مگر بزرگی را معنایی جز این است که جوانان از جان بگذرند و پدران و مادران از جانِ جانان؟ مگر جز این می‌توان در برابر بزرگی نوشت که ماجرای «وَهب نصرانی»، فراوان در فراوان تکرار شد به همت نوعروسانی که خود مرد آرزوهای خود را به معرکه فرستادند؟ ما کودکانمان هم قد کشیدند و یادم هست روزهای اعزام به جبهه که بچه‌ها، زودتر بزرگ‌تر شدن را به شوق حضور در جهاد با دشمنان دین خدا به دعا از خدا می‌خواستند و مطمئن بودم که حاضر بودند همه زحمت‌های دنیا را بر جان هموار کنند تا زودتر به قامتی برسند که بتوانند به غیرت و قدرت در چشم پر هراس دشمن بنشینند. تاریخ به یاد می‌آورد هم‌افزایی مردم دیارمان را که تأویل روشن «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّه» بود و هرکس با هرچه می‌توانست پا به میدان می‌گذاشت و «تُرهِبونَ بِه عَدُوُّالله» را که نتیجه آن همت بلند بود، متجلی می‌ساخت و نتیجه این اراده را که در بازوان و دست‌های خالی متولد می‌شد، چنان قدرتی می‌بخشید که تفنگ از هماوردی آن بر خود می‌لرزید.

فتح خرمشهر جلوه ناب این هماوردی بود. آمده بودند بمانند اما وقتی برگشتیم، نبودند! فتح فاو، کربلای 5، فتح المبین و رزم‌های نمایانی که هرکدام شرح روشن به بار نشستن اراده‌ها بود. دنیا دید و بزرگ‌ترها به یاد دارند که در مشهد امام رضا از پادگان بسیج نخریسی و لشکر 77، تا حرم و راه آهن، شاهراه غیرت بود با مردانی که ماندن را تاب نمی‌آوردند و زنانی که اراده رفتنشان را شتاب می‌بخشیدند. از دیگر مسیر هم تابوت‌هایی می‌آوردند از پیکر شهیدان معرکه که همه کفن‌های دنیا برایشان کوتاه بود و همه آب‌های دنیا در حسرت شستن رویشان می‌ماندند. از همین مسیر شهید می‌آوردند و در هر شهر و دیار دیگر هم این «جاده عشق» تکرار می‌شد.

آری ایستادند در معرکه‌ای که شیر هم زهره می‌ترکاند و پلنگ هم کمر می‌شکست تا به ما بیاموزند که همه روزها را باید ایستاد. رسم امروز را هم باید از درس دیروز خواند و با قاطعیت نوشت؛ ما بر آن عهد که بستیم، هستیم. هیچ قدرتی هم نمی‌تواند ما را از پا بیندازد. دنیا از ما مشق مقاومت فرا گرفته است؛ مایی که از دل حرام بزرگ تحریم با سرفرازی به زندگی حلال رسیده‌ایم و این راه با ایستادگی مردم ادامه دارد، یا علی!

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها