گروه استانهای دفاعپرس - حدیثه صالحی؛ برای روزهایی که «خودم» نیستم، امروز هر چه بنویسم و بگویم کم است! خبرنگار؛ در ظاهر یک کلمه است، اما به عمقش که میروی میبینی با خود هزاران حرف دارد؛ حرفهایی که گاه نوشته میشود و گاه ننوشته هم خواندنی است!
هفدهم مرداد روزی که برای نوشتن از خودم کم آوردم؛ از خبرنگار بودنم؛ باید برای یک بار هم که شده بگویم «من یک خبرنگارم» و جار بزنم حرفهام را که عشق است و هر لحظه باید آماده باشی؛ گوشهایت برای شنیدن، چشمهایت برای دیدن، پاهایت برای دویدن، زبانت برای گفتن و دستانت برای نوشتن! آری باید آماده باشی و نفس بکشی در سنگری که هنوز دشمن چشم به آن دارد و تو باید بپایی تا کمین نخوری! تو باید بایستی و با رگبار کلمات از سلاح قلم، عرصه را بر دشمنانت تنگ کنی!
آری امروز روز من و لحظههایی است که در دیروزها خاطره شد و در فرداهای منتظر، دویده؛ و من خلاصه شدم در یک کلمه که با خود هزاران حرف دارد! خبر، این کلمه در ذهنم، در روحم، در جانم قد کشید و آنقدر وسعت گرفت تا بگویم خبرنگاری عشق است که در رگ رگ زندگی من جریان دارد و مرا میبرد به ناکجاهایی که باید حماسهها را بنویسم؛ به کربلای ایران؛ به جبهههایی که خاکش با خون جوانان عاشورایی وطنم رنگین شد؛ و کربلا در کربلا حماسهها را نوشتند مردانی که در کشاکش تیر و گلوله ایستادند و در التهاب میدان رزم، رزمندگی کردند و ایثارشان در تابلوی زمان و تاریخ ماندگار شد. همانان که شهد شیرین شهادت را در خاکریزهای جنون و دلدادگی نوشیدند!
و زمزمه دعاهای ندبه و توسلشان تا ملائک رسید و انتخاب شدند تا در آغوش خدا آرام گیرند، برای آنانی که عشقبازیشان با خدا آسمان را قلقلک میداد تا درهایش را بگشاید به روی عاشقان بیادعا؛ و آن روزها را نبودم و ندیدم و درک نکردم! اما امروز در امتداد جادهای قدم میزنم و امنیت را سر بی اضطراب میکشم و در سنگری عاشقانهها را مینویسم که پشت خاکریزش دشمنی است در قد و قواره استکبار جهانی!
و باید با قلم حماسه آفرینی کرد، با قلم جهاد کرد و مجاهدتی عاشقانه که روایتی از دفاع مقدسی است که هنوز در من و ما و سرزمین اسلامی ام زنده است و جریان دارد! و من سرباز همان جبههای هستم که شهیدان راه خدا در آن فرماندهی کردند و تار و پود نگاهم گره خورد با نگاه بلند آسمانی مردان جنگ! و لحظههایم پیوند دارد با شعور مستانه عارفانی که با نام شهید در زندگی من نور میپاشند و در این راه مقدس علمدارم هستند؛ و من سنگری دارم به قامت سروهای بلند ایران اسلامی و درهای جهاد قلم برای من باز است.
هر روز عبور میکنم از دلتنگیهای مزار شهدای گمنامی که در حوالی من هوای دلم را دارند؛ و خوب میدانند خبرنگاران، گمنامان نامدار هستند که نامشان با طنین واژههای مقدس حرمت میگیرد و در حریم امن کبریایی شکوفا میشود؛ و امروز این تقویم است که به احترام من ایستاد تا به احترام نام خبرنگار بایستم در هفدهم مرداد و برای سربازانی که در جنگ رسانهای رزمندگی میکنند عاشقانهای بنویسم به بلندای عشق و دلدادگی به رسم خبرنگاران وطن؛ خبرنگاری راه مقدسی است که ادامه دارد!
انتهای پیام/