امیرشکاری:

دیواری که نام تیپ ثارالله بر آن نقش بست/ قول حاج‌قاسم به شهیدباقری

امیرشکاری متولد ۱۳۴۷ و از بسیجیان و رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله است او از سال ۶۲ به عنوان بسیجی در جنگ حضور یافت و از سال ۱۳۶۴ به عضویت سپاه در آمد. وی در گفت‌وگویی، خاطراتی از شهید سلیمانی را اینگونه روایت می‌کند.
کد خبر: ۴۷۲۴۴۴
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۸ - 18August 2021

دیواری که نام تیپ ثارالله بر آن نقش بست/قول حاج‌قاسم به شهیدباقریبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، یوسف امیر شکاری متولد ۱۳۴۷ و از بسیجیان و رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله است او از سال ۶۲ به عنوان بسیجی در جنگ حضور یافت و از سال ۱۳۶۴ به عضویت سپاه در آمد. وی در گفت‌وگویی، خاطراتی از شهید سلیمانی را اینگونه روایت می‌کند.

حاج قاسم در کوله پشتی اش همیشه دو سرمایه توکل و اخلاص را توأمان داشت. حاجی روایت می‌کرد: «زمانی که در جلسه با حسن باقری (شهید افشردی) قبول کردم که با بچه‌های کرمان و منطقه جنوب شرق یک یگان تشکیل بدهم، بعد از جلسه نگاهی به دور و برم انداختم، دیدم شش نفر بیشتر همراهم نیستند. در حالیکه قول داده بودم یک تیپ سازماندهی کنم و ۴۵ روز یا دو ماه دیگر عملیات انجام دهم. تمان امکاناتم یک ماشین جیپ فرسوده بود. با همان نفرات به دوکوهه رفتم و یکی از ساختمان‌هایش را تحویل گرفتم و به اتفاق همان افراد روی در و دیوار نوشتم تیپ ثارالله… بعد هم راه افتادم به سمت کرمان و یک راست رفتم استانداری و گفتم که در قرارگاه چنین تعهدی داده‌ام. کمی امکانات گرفتم و کار جذب نیرو را آغاز کردم.» کمتر از دو ماه بعد حاج قاسم عملیات فتح‌المبین را با تیپ ثارالله آغاز کرد.

سلیمانی در تنگه ابوقریب

در مرحله سوم موقعی که به تیپ ثارالله و تیپ امام حسین (ع) دستورمی دهند که تنگه ابوقریب را ببندید، شهید سلیمانی با همین اطرافیانش مثل حاجی رحیمی، شهید کازرونی و حلقه اطرافش به سمت تنگه ابوقریب حرکت می‌کند.

در مسیر جیپ‌شان روی مین می‌رود و جیپ کاملاً منهدم می‌شود اما هیچ کدام طوری شان نمی‌شود. خداوند او را ذخیره‌ای برای روز‌های بزرگ قرار داده بود. خب همین فعالیت‌های جهادی نشان‌دهنده توکل حاج قاسم است.

استان کرمان، استانی کویری و کم‌برخوردار بود. در آن ایام و در هنگامه دفاع مقدس در جنوب‌شرق با اشرار درگیری داشت. در بحبوحه جنگ همزمان اعزام به جنوب شرق و کردستان و دفاع مقدس داشتیم. در این شرایط در کمتر از یک سال حاج قاسم لشکر ثارالله را تشکیل داد. این لشکر خالق حماسه‌های بی‌نظیر در دفاع مقدس است.

اهل خودنمایی نبود!

در همه سال‌هایی که او را درک کردیم، یک بار در خاطرم نیست که حاج قاسم خاطره‌ای گفته باشد و اشاره کند که من این کار را انجام دادم. بلکه همیشه می‌گفت دیگران انجام دادند. در زلزله بم فاجعه بزرگی رخ داد. هر کس وارد بم می‌شد نمی‌دانست چه کند. هر کس می‌رسید مبهوت می‌شد. خب دوستان کار‌های خدمت رسانی را شروع کرده بودند. ما آن روز‌ها با دوربین مشغول مستندسازی اقدامات همکارات بودیم. خبر هم نداشتیم حاج قاسم به کرمان آمده است. تا اینکه دیدیم ساماندهی کار‌ها خوب شد و کار‌ها روی روال افتاد. پچ‌پچی میان بچه‌های لشکر افتاد که حاج قاسم توی فرودگاه است. ما با دو تا دوربین به فرودگاه رفتیم و دیدیم بله شهید سلیمانی به همراه شهید احمد کاظمی در فرودگاه مستقر شده‌اند.

آنها کار‌ها را سازماندهی می‌کردند. آن روز امداد هوایی تخلیه مجروحین به صورت هوایی رخ می‌داد. با وجود اینکه حاج قاسم می‌دانست ما چه کسی هستیم و مطمئن بود این فیلم بیرون از مجموعه خودشان نمی‌رود. هر کاری کردیم از این دو بزرگوار فیلم بگیریم قبول نکردند. آخر حاج احمد ما را پیش معاون عملیات نیروی هوایی سپاه فرستادند تا با او مصاحبه کنیم. چقدر پرواز صورت گرفته است، چه اقداماتی صورت گرفته و… در آن روز‌ها و بعد از آن هیچ گاه ندیدم جایی بگوید که ما این کار را کردیم.

منجی اهالی کرمان

برخورد هواپیمای حامل بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله با کوه در سال ۸۱ رخ داد، واقعاً حادثه تلخی بود. این شهدا به شهدای غذیر معروف شدند. آن منطقه، منطقه صعب‌العبوری بود و کوران هوا و دالان باد نمی‌گذاشت تا هلی‌کوپتر کار امداد رسانی را انجام دهد. برف و بوران اجازه نمی‌داد ابدان مطهر شهدا را از کوه پایین بیاوریم.

در آن روز‌ها تیم‌های تخصصی کوهنوردی آمدند و به اصطلاح کارگاه زدند تا با تجهیزات پله‌پله به سوی ابدان حرکت کنند. به خاطر سرما و برودت هوا کار گره خورده بود. تا اینکه حاج قاسم به کرمان آمد و منطقه را شناسایی کرد و پس از برآورد‌ها گزارشی به او ارائه کردیم و شرح تیم‌های حرفه‌ای کوهنوردی مستقر در منطقه را ارائه کردیم.

حاجی پس از شنیدن گزارش‌ها، گفت: اگر می‌خواهید این کار سرعت پیدا کند، عشایر منطقه را بیاورید. این کار سامان پیدا می‌کند. با این تدبیر حاج قاسم کار‌ها با سرعت پیش رفت. البته نگفت بچه‌های کوهنورد کارشان را انجام ندهند. باور کنید وقتی تیم‌های تخصصی با امکانات نمی‌توانستند به سمت کوه حرکت کنند، خیلی از بچه‌عشایر‌ها با تجهیزاتی معمولی رفتند به ارتفاعات صعود کردند و به ابدان مطهر شهدا رسیدند.

حاجی هم وسط مسیر مستقر شده بود، از آنجا کار‌ها را سازماندهی می‌کرد و بچه‌ها امکانات را می‌آورند. همزمان تیم‌های کوهنوردی و هوانیروز هم کار‌های شان را پیش می‌بردند اما با آمدن شهید سلیمانی ورق برگشت. ما کرمانی‌ها هر جا برایمان حادثه تلخی رخ می‌داد، منتظر بودیم حاج قاسم بیاید. در هر اتفاقی همه منتظر او بودند. ما البته نافی زحمات ستاد بحران نیستیم اما مردم کرمان منجی‌شان را حاج قاسم می‌دانستند.

حاج قاسم را در کودکی شناختم

خوشبختانه هم‌طایفه‌ای حاج قاسم هستم. دقیقاً اسم او را روزگاری که دانش آموز ابتدایی بودم، شنیدم. اواسط دهه ۵۰، به خاطر اقداماتی که حاج قاسم، شهید احمد سلیمانی و چند نفر دیگر علیه رژیم پهلوی انجام داده بودند، شهربانی در تعقیب آنها بود. شهربانی تعقیب شان کرده بود. آن‌ها به خاطر اینکه دستگیر نشوند به روستای ما آمده بودند. روستای سرمشک، از لحاظ کوهستانی در نقطه بلندتری از قنات ملک قرار دارد. آن ایام شهید محمدعلی میرشکاری که از هم‌ولایتی‌های ما بود، میزبان این عزیزان شد. برای ما سوال بود که این چند نفر چه کسانی هستند؟

از آنجا اسم انقلاب و امام و مبارزه را با نام حاج قاسم شنیدم. این را هم باید عرض کنم که شخصیت حاج قاسم وابسته به شخصیت شهید احمد سلیمانی بود. شهید احمد از حاج قاسم چند سالی بزرگتر بود و حاجی ارادت شدیدی نسبت به او داشت.

حاج قاسم توطئه غربی‌ها را در جنوب شرق کشور خنثی کرد

مبارزه اشرار در جنوب شرق به درستی بازگو نشده است. سوال اینجاست واقعاً حاج قاسم با اشرار مبارزه می‌کرد؟ آیا واقعاً تعدادی اشرار ارزش این را داشتند که نیروی زمینی سپاه یک قرارگاه برای مبارزه با آن‌ها مهیا کند؟ آن چیزی که حاج قاسم با آن مبارزه کرد یک فتنه بود. فتنه‌ای که سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه، عربستان، پاکستان، قطر، آمریکا و… آن را طراحی کرده بودند. کار‌هایی که اشرار در دهه ۷۰ و در جنوب شرق ایران انجام می‌دادند شما در دهه ۹۰ از داعش دیدید. اشرار هم زمان با ایجاد ناامنی، سر بریدن، قتل و غارت و تجاوز و گروگان گیری انجام می‌دادند. این‌ها اشرار نبودند بلکه این دقیقاً فتنه و توطئه بود، برای مبارزه با اشرار یک گردان از لشکر ۴۱ ثارالله کفایت می‌کرد. فتنه‌ای بود که قصد داشت، امنیت جمهوری اسلامی را از بین ببرد.

تسلیم قاسم سلیمانی هستیم

حاج قاسم در مبارزه با اشرار دفعی برخورد نمی‌کرد. این طور نبود که همه را از دم تیغ بگذراند او خیلی‌ها را با صحبت اقناع کرد. خیلی‌ها را با نصیحت و قدرت گفت‌وگو از میان اشرار جدا کرد. آنجایی از حربه نظامی استفاده می‌کرد که مذاکره، نصیحت و پند جواب نمی‌داد. آنجا دست به اسلحه می‌برد. در نهایت وقتی اشرار نتوانستند حریف حاج قاسم شوند، قرار شد تأمین یا همان امان‌نامه بگیرند. همکاران‌مان محیطی را آماده کردند تا زمانی که اشرار اسلحه‌هایشان را تحویل می‌دهند، در مقابل دوربین از آن‌ها تعهد گرفته شود، بچه‌های تبلیغات دوربین گذاشتند تا متنی را که سپاه آماده کرده بود را رهبرانی که عرض کردم، در مقابل دوربین بخوانند. باور کنید، چند بار این صحنه تکرار شد بزرگان اشرار که امورات داخلی‌شان را ۴۰ نفر با تشریفات خاص، خدم و حشم و… انجام می‌دادند، جلوی دوربین حاضر می‌شدند و می‌گفتند: من فلانی! تسلیم دولت جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی می‌شوم. همکاران می‌گفتند: آقاجان! فقط بگو تسلیم جمهوری اسلامی ایران می‌شوم اما آن‌ها دوباره می‌گفتند من فلانی، تسلیم جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی می‌شوم. این فیلم در تبلیغات لشکر موجود است.

ایجاد اشتغال و محرومیت‌زدایی

به نظرم جذبه حاج قاسم بود که آن‌ها را به این نتیجه رساند. بعضی‌هایشان فریب خورده بودند و به لحاظ مالی هم واقعاً مشکل داشتند. اگر کار قاچاق نمی‌کردند، زن و بچه‌شان از گرسنگی می‌مردند. حاجی اگر راه قاچاق را به روی آن‌ها بست، به فکر ایجاد درآمد برای این قشر بود. برایشان تلمبه کشاورزی و زمینه دامداری فراهم کرد. امکانات برق و آب را با همکاری دولت به منطقه آورد. فعالیت‌هایش در راستای این بود که جمهوری اسلامی این شهروندان را می‌بیند. امروز هم فعالیت‌های قرارگاه قدس در بحث محرومیت‌زدایی ادامه دارد.

نقش شهید سلیمانی در کربلای ۵

باید حماسه کربلای ۵ را برای همگان تبیین کنیم. کربلای پنجی که حضرت آقا در مورد آن فرمودند: شب‌های کربلای ۵ شب‌های قدر این انقلاب است، هر کس قدر آن را نداند نامش از اردوگاه انقلاب اسلامی خط می‌خورد. سرزمین‌های دفاع مقدس همه مقدسند اما چرا آقا در خصوص شلمچه می‌گویند اینجا قطعه‌ای از بهشت است.

اگر می‌خواهید حاج قاسم‌ها و خرازی‌ها و همه کسانی را در کربلای ۵ نقش داشتند را بشناسید، باید ببینید زمین شلمچه چه زمینی بود و رزمندگان ایرانی در چه مختصاتی جنگیدند، زمینی که شش ارتش بزرگ دنیا در آنجا فعالیت مهندسی انجام داده بودند، این زمین از شلمچه تا بصره روی هفت ردیف مانع مسلح شده بود، زمینی با موانع گارانتی دار که هیچ گاه فکر نمی‌کردند که بنی‌بشری پایش به این موانع برسد.

حاج قاسم در خصوص کربلای ۵ چه گفت؟

تعبیر حاج قاسم در خصوص دژ شلمچه این بود که دشمن در دل دشت کوه درست کرده بود. حالا شما تصور کنید، رزمنده ما پس از عبور چهار یا هفت کیلومتر خودش را با عبور از هفت مانع و خستگی به دژ برساند، دژی که دشمن با دوشکا و دولول و ... منتظر ایستاده بود.

شهید سلیمانی صبح قبل از ساعت پنج به قرارگاه کربلا اعلام کرد که ما از کانال عبور کردیم. موقعی که خبر در قرارگاه خاتم پیچید (قرارگاه خاتم قرارگاه بالادستی قرارگاه کربلا بود) که قاسم سلیمانی و لشکرش به دژ رسیده، آن‌ها باور نمی‌کردند و می‌گفتند این‌ها اشتباه می‌کنند این رزمندگان از آب گرفتگی بوارین رد شده‌اند و فکر می‌کنند از کانال ماهی گذشته اند اما واقعاً ما از کانال ماهی عبور کرده بودیم صبح اول عملیات کربلای ۵ حاجی قبل ازهر کس از کانال عبور می‌کند. از دژ اول که عبور کرد و پرسید میرحسینی کجاست؟ در آن روز حاج یونس زنگی‌آبادی و حاج قاسم میرحسینی به شهادت رسیده بودند. بچه‌ها همگی بیم جان حاج قاسم را داشتند و می‌خواستند هر طوری هست حاجی را از صحنه درگیری خارج کنند.

حاج علی نجیب‌زاده در آن بحبوحه جنگ به حاج قاسم گفت همه فرماندهان ارشد لشکر شهید شده‌اند. اگر برای شما هم اتفاقی بیفتد، شیرازه لشکر ثارالله از هم می‌پاشد. لطفاً شما بروید آن سوی کانال ماهی، هرچه شما بگویید ما انجام می‌دهیم. حاجی گفته بود من این سوی کانال هستم صحنه را می‌بینم، می‌گویم بیایید. آن سوی کانال باید بگویم بروید. فرق بیایید و بروید خیلی زیاد است.

در این عملیات سمت راست‌مان به مشکل برخورده بود. عراق از جلو و از سمت راست نیرو‌های ما را مورد حمله قرار می‌داد، کار به جایی رسید که بالگرد عراقی بالای سر حاجی آمده بود. آقا رضا سخنی می‌گفت: این بالگرد این قدر پایین بود که ما نوشته روی آن را می‌توانستیم بخوانیم. در این شرایط شهید سلیمانی در صحنه نبرد حضور داشت، حاجی می‌گفت: در آن صحنه تنها اسمی که به ذهنم این بود که از شهید حسین تاجیک یاری بجویم.

روی بیسم حسین را خواستم، شهید تاجیک پس از دقایقی خود را به موقعیت حاج قاسم رساند. یک نبرد عاشورایی را رقم زدند. در این موقعیت بچه‌ها چندین تانک تی ۷۲ را منهدم کردند، ورق را در صحنه مبارزه برگرداندند. حتی خیلی‌ها بیم این را داشتند که حاجی اسیر شود. در کنار حاج قاسم البته مرتضی قربانی فرمانده لشکر ۲۵ مازندران هم حضور داشت. اگر شهید تاجیک خودش را نمی‌رساند آن وقت ممکن بود دو فرمانده لشکر توسط عراقی‌ها اسیر شوند.

حاجی همیشه در صحنه بود، حتی وقتی لشکر می‌خواست از کانال ماهی به سمت نهر جاسم و دوییجی حرکت کند، ایران‌منش هست و می‌تواند شهادت بدهد شهید سلیمانی او را صدا می‌زند. حاجی در آن بحبوحه گفت بروید یک موتور بیاورید. پاسخ دادند شما اجازه بده بچه‌ها جلوتر بروند و عملیات را شروع کنند و سپس شما به آن‌ها بپیوندید. حاجی گفت فرمانده لشکر باید قبل از بسیجی‌هایش برود. این خیلی حرف مهمی است.

در عملیات والفجر اگر از خودگشتگی شهیدی به نام علیرضا خزایی، نبود، حاج قاسم در آن عملیات اسیر می‌شد. خودم از حاجی شنیدم که می‌گفت: در این عملیات به اتفاق تعدادی از فرمانده گردان‌ها و بیسیم‌چی‌ها در حال حرکت بودیم.

در بین راه با تعدادی نیرو که لباس بسیجی بر تن داشتند مواجه شدیم که از روبرو به سمت ما می‌آمدند، من تصورم این بود که یا یکی از گردان‌های خودمان هستند یا بچه‌های ۳۳ المهدی که در کنار ما حضور داشتند به سمت ما می‌آیند تا اینکه نزدیک شدند و به سوی ما تیراندازی کردند و فهمیدیم نیرو‌های عراقی برای فریب ما این لباس‌ها را پوشیده‌اند.

در این موقعیت حاج قاسم و نیرو‌های اطرافش با عراقی‌ها درگیر شدند. شهید خزایی و چند تن از رزمندگان در این عملیات فداکاری کردند و از شهید سلیمانی حفاظت کردند.

مثل شهدا زندگی کنیم

آخرین سخنرانی حاجی در کرمان و در جمع بچه‌های لشکر خیلی شنیدنی است،. ای کاش آن سخنرانی پخش شود. نمی‌دانستیم این سخنرانی، سخنرانی وداع است. در این جلسه حاجی بچه‌ها را با تعابیر عجیبی صدا می‌کرد و می‌گفت: یک روزی هنوز صورت‌هایتان ریش نداشت و برای مبارزه گرد هم جمع شدید و امروز بر سر همه‌تان گرد مرگ باریده است. تعبیر خاصی بود، چون مو‌های همه سفید شده بود.

در این سخنرانی یک جمله‌ای گفت: فردای قیامت معلوم نیست ما نسبت‌مان با شهدا چه باشد اما یک ادعایی می‌توانیم داشته باشیم که خدایا شهدا اولیای تو هستند. این ادعا را می‌توانیم داشته باشیم که ما یک روزی شهدا را که اولیا شما بودند را درک کردیم با آن‌ها زیسته‌ایم، این مایه مباهات ماست. یک کاری کنید که فردای قیامت اگر شهدا شما را دیدند، از شما روی برنگردانند.

منبع: مهر

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار