به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، از زمانی که قیام سیدالشهدا (علیه السلام) سوالهایی در میان نخبگان و اندیشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است که، انگیزه اصلی امام حسین (ع) از اقدام به چنین کاری چه بوده است؟ آیا دعوت مردم کوفه فلسفه قیام آن حضرت بوده، یا قیام امام (ع) علت دعوت کوفیان؟ آیا برقراری حکومتی اسلامی به شیوه امام علی (ع) علت اصلی و غایت نهایی این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهای محدود در ساختار حکومت اسلامی هم میتوانست هدف امام (ع) را تأمین کند؟ این پرسشها و مانند آنها، هر کدام حاکی از نگرشها و دیدگاههای خاص افراد به این حادثه است. با عنایت به چنین واکنشهای گوناگون از زمان وقوع این حادثه تا به امروز، هر اندیشمند مسلمانی که با تاریخ عاشورا سروکار داشته است، به فراخور فهم و برداشت خویش از این واقعه، درباره قیام کربلا و اهداف آن، سخن گفته است.
در ادامه به سخنان حجت الاسلام شهید محمدجواد باهنر در خصوص نهضت حسینی (ع) و عاشورا پرداخته شده است که در ادامه میخوانید:
«موضوعی که به عنوان یکی از مهمترین شعارهای شیعه مطرح است تجلیل و بزرگداشتی است که مردم شیعه از حادثهی کربلا میکنند. تا بدان جا که در بررسیهایی که احیاناً دیگران درباره مردم شیعهی ایران میکنند این موضوع به صراحت در بررسیها و قضاوتهای آنان به چشم میخورد که وقتی شعارهای مذهب شیعه را بیان میکنند، عزاداریها و محافل و مجالس سوگواری که به نام سومین امام حضرت سید الشهدا حسین بن علی سلام الله علیه برگزار میشود، یکی از آنهاست.
حتی در کتابی که یکی از مستشرقان نوشته بود دیدم مختصری درباره مذهب ایرانیان بحث کرده و به صراحت نوشته بود محافلی که در سوگ حسین بن علی سلام الله علیهما تشکیل میشود، جمعیت آن خیلی از جمعیت نماز جماعت بیشتر است؛ یعنی اقبال مردم ایران از حادثهی کربلا و عزاداری در حماسهی حسینی بیشتر از اقبال آنان از جماعتها و مراسم رسمی اسلامی است و بنابراین حادثهی کربلا در بین آنان حادثهای زنده و بسیار ارزنده است.
نکتهی دیگری که به عنوان مقدمه اشاره به آن بد نیست این است که معمولاً یک ویژگی در پدیدههای اجتماعی وجود دارد که شبیه آن در پدیدههای طبیعی هم هست. در یک پدیدهی طبیعی مادام که انسان به مرکز و مبدأ آن پدیده نزدیک است، موج آن بیشتر و اثرش ظاهرتر و بارزتر به چشم میخورد و به هر نسبت که از مرکز آن حادثه یا پدیده دورتر میشود، اثر آن کاهش مییابد.
مثلاً اگر سنگ گرانی از بالا در وسط یک دریاچه بیفتد، در محل اصابت امواج بلندی ایجاد میکند، اما ارتفاع موجها رفته رفته کم میشود تا آنکه در فاصلهی پانصد متر یا یک کیلومتر یا بیشتر از مرکز سقوط، اثر موج از بین میرود و ناپدید میشود؛ و یا اگر در جایی صدایی از حنجره یا یک بلندگو بیرون آید آنجا مرکز این پدیده است، هر چه به مرکز این پدیده نزدیکتر باشید موج صدا شدیدتر و قویتر است و هر چه فاصله بیشتر شود موج صدا شدیدتر و قویتر است و هر چه فاصله بیشتر شود موج ضعیفتر میشود تا جایی که دیگر قابل شنیدن نیست اگر چه موج به نحو ضعیفی وجود دارد. در حوادث و پدیدههای اجتماعی نیز همین طور است، وقتی حادثهای در جامعه اتفاق میافتد - مثلاً جنگ، قحطی، بیماری و یا مرضی مسری پیش میآید یا زلزلهای اتفاق میافتد، طولانی میوزد - در روزهای اول یا ماههای اول بسیار چشمگیر است به طوری که همه را متوجه و خیره میکند و همه جا صحبت از آن است، اما کم کم توجه به آن کمتر میشود تا بالاخره در دل تاریخ، نظیر بسیاری از حوادث دیگر، ناپدید و گم میشود.
حتی مصیبتی که برای یک خانواده پیش میآید- نظیر درگذشت پدر خانواده- در ابتدا آنچنان سهمگین و تأثرآور است که روح فرد فرد اعضای خانواده را منقلب و متأثر میکند و زندگی برای آنان تلخ و ناگوار میشود؛ فردا و پس فردا هم همین اثر هست، ولی رفته رفته بعد از درگذشت یک هفته، یک ماه و یک سال این اثر کم و کمتر میشود تا اینکه فراموش میشود. از این رو در پدیدههای طبیعی و اجتماعی این خاصیت وجود دارد که معمولاً هر چه فاصله از مرکز و یا زمان حادثه بیشتر میشود اثر و خاصیت آن کمتر میشود.
امواج نهضت عاشورا
امواج نهضت عاشورا در نهضت عاشورا از جنبهی عاطفی قضیه به عکس است. حادثهی عاشورا دو مایه و دو موج ایجاد کرد: یکی از مایهی عاطفی و احساسی، و دیگری مایهی حماسی و انقلابی. مایهی عاطفی و احساسی آن این بود که از خاندانی پاک، کودکانی معصوم و جوانان و نوجوانانی برجسته شهید شدند، داغ دیدند، به اسارت رفتند و یا زیر سم اسبها بدنهایشان پایمال شدند. این مصیبت رقتآور و تأسفانگیز عواطف را تحریک و احساسات را بیدار میکند و موج به وجود میآورد.
موج این حادثه بسیار عظیم، شدید و پایدار است؛ یعنی درست به عکس خاصیتی که معمولاً پدیدههای اجتماعی دارند. در سال اول حادثهی عاشورا گریههایی که به خاطر حادثهی کربلا شد و مجالسی که تشکیل گردید خیلی محدود بود. البته خاندان حسین بن علی (ع) براساس آن رسالتی که در گسترش و دامن زدن به حادثهی کربلا داشتند، در موقعیتهای مناسب، حوادث کربلا را برای مردم بیان میکردند، اما هر چه زمان میگذشت، علی رغم فراز و نشیبها، موج عاطفی و احساسی آن بیشتر گسترش مییافت، به طوری که امروز بعد از گذشت سیزده قرن شاهد حضور میلیونها نفر جمعیت در شب عاشورا و ایام محرم هستیم که به یاد حسین بن علی (ع) متأثرند و اشک میریزند.
حادثهی کربلا یک موج دیگر هم داشت که موج حماسی و انقلابی آن بود. یعنی وقتی از منبع حادثهی کربلا الهام میگیریم میبینیم یک پدیدهی انقلابی است که به عنوان عالیترین و چشمگیرترین فراز تاریخی اسلام مطرح است: فرازی انقلابی، تحرک زا، بیدارکننده، مبارزهای علیه ظلم و بیدادگری، علیه حکومت باطل و تسلط اشراف، علیه دستهبندیها و تبعیض نژادی، علیه تملقها و چاپلوسیها و امثال آن. این موج بود که در دل تاریخ پیش رفت. در جلسهی گذشته به نمونههایی از انقلابهایی که در قرن اول به (صفحه ۵۱) دنبال حادثهی کربلا به وجود آمد و از ماجرای نهضت حسین سلام الله علیه اشراب میشد اشاره کردیم، اما به تدریج فرازی در تاریخ به وجود آمد که این موج حماسی و انقلابی عاشورا به واسطهی بعضی انحرافات اجتماعی در تاریخ شیعه سیر نزولی پیدا کرد و کم کم فراموش شد بدان گونه که هر دو موج تبدیل به یک موج عاطفی شد؛ یعنی در حالی که موج احساسی و عاطفی آن پیش میرفت، موج انقلابی و حماسی رفته رفته فروکش کرد و جلوهی عاطفی حادثه قوت گرفت و بهره برداری از حادثهی کربلا منحصر به گریه و تأثر و اندوه و رقت شد و آن درسی که حسین بن علی (ع) به عنوان مبارزه علیه ظلم آموخت و آن حماسه و تحرک از یاد رفت. برای اینکه این مسئله را قدری بررسی کنیم لازم است تا حدودی به ارزیابی آثار نهضت حسین بن علی (ع) در طول تاریخ بپردازیم و بعد به قرنهای بعد و تاریخ معاصر برسیم.»
منبع: مهر
انتهای پیام/ 112