سردار فضلی در مراسم بزرگداشت حاج آقا ابوترابی عنوان کرد:

لحظه بلند شدن صدای "الله اکبر" آزاده ها در زمان تبادل اسرا

جانشین سازمان بسیج مستضعفین گفت: به سردار عسکری گفتم این سرهای آزاده های ما نیست؟ نزدیکتر که شدیم وقتی دوباره آن سرهای بیرون آمده از خیمه را دیدم با تمام قوا "الله اکبر" گفتم. دیدم هزاران عزیز آزاده یک پارچه تکبیر گویان در دشت منظریه الله اکبرشان بلند شد.
کد خبر: ۴۷۵۳۳
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۹ - 01June 2015

لحظه بلند شدن صدای

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، مراسم بزرگداشت ارتحال سیدآزادگان حاج آقا ابوترابی با حضور حجت الاسلام ابوترابی، سردار فضلی، سردار انصاری، امیر گلفام، حجت الاسلام رییسی دادستان کل کشور و جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.

سردار فضلی با اشاره به سابقه مبارزاتی و انقلابی خانواده ابوترابی عنوان کرد: مرحوم ابوترابی که وقت شریف خود را وقف اسلام کرده و همرزم شهیدان رجایی، بابایی و چمران بود در عرصههای مختلف چه قبل از انقلاب و چه در عمر کوتاه بعد از پیروزی انقلاب تا اسارت را سپری کرد چرا که اهل عمل به قرآن و احکام الهی بود.

وی با بیان خاطرهای از زمان ورود آزادگان بیان داشت: روز 25 مرداد 69 فرمانده وقت نیروی زمینی سرلشکرایزدی در حال بازدید از لشکر 10 سید الشهدا در پادگان دو کوهه بود که در ساعت 2 بعد از ظهر اعلام کردند که فردا آزادگان باز میگردند، برآن شدیم تا اجازه بگیریم و به استقبال آزادگان برویم.

جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین ادامه داد: تعدادی از لشکر سیدالشهدا(ع) به همراه مقادیری از امکانات شبانه به قصر شیرین رفتیم. دیدیم مقدمات استقبال در حال فراهم شدن است. فرمانده قرارگاه نجف اشرف و فرمانده لشکر 81 به قصر شیرین آمدند. جلسهای تشکیل دادند و تقسیم کار کردند. معلوم بود فرصتی برای کار چندان پیدا نکردند. من اعلام آمادگی کردم و مسئول ستونی شدم که می خواست به استقبال آزادگان برود.

سردار فضلی عنوان کرد: 18کیلومتر داخل خاک ما بین قصر شیرین و خسروی هنوز دست عراقی ها بود قرار شد 50 اتوبوس و 50 آمبولانس برای آوردن آزادگان آماده شود. همه چیز ساماندهی شد و به مرز رسیدیم. عراقی ها گفتند ما باید اول اسرای عراقی را تحویل بدهیم و بعد در سر پل ذهاب اسرای خودمان را تحویل بگیریم. کلی مذاکره کردیم و مقاومت کردیم تا کمی عراقی ها کوتاه آمدند. گفتند فقط اتوبوس می تواند بیاید.

سردار فضلی در ادامه تصریح کرد: به تعدادی از فرماندهان گفتم که هر کدام اتوبوسی را به عنوان راننده کنترل کنند.  در مسیر به مرز خسروی رسیدیم دیدیم عراقی ها در منظریه عراق آن سوی مرز منتظر هستند وقتی در شیب قرار گرفتیم ونزدیک شدیم دیدم خیمه خیلی بزرگی برپاست که از درز خیمه سرهای زیادی بیرون آمده به سردار عسکری گفتم این سرهای آزاده های ما نیست؟ نزدیکتر که شدیم وقتی دوباره آن سرهای بیرون آمده از خیمه را دیدم با تمام قوا "الله اکبر" گفتم.

وی افزود: دیدم هزاران عزیز آزاده یک پارچه تکبیر گویان در دشت منظریه الله اکبرشان بلند شد. به قرارگاه عراقی ها رفتیم. من فرماندهان تیپ ها که همراهمان بودند گفتم برای آزادگان برادری و پدری کنیم و استقبال خوبی صورت دهیم. عراقی ها ما را دائم متفرق می کردند و ما باز صفی را ایجاد می کردیم تا آنها با شکوه سوار اتوبوس شوند.

جانشین سازمان بسیج مستضعفین اظهار داشت: ساحت حدود یک ظهر بود می خواستیم برگردیم در اتوبوسی که بودیم یکی گفت می شود خودتان را معرفی کنید؟ شروع کردم به معرفی. یکی از آزادگان در گوشم گفت خدایی خودت هستی؟ گفتم شک داری؟ گفت به خدا که ما هنوز شک داریم انقدر این خبیث ها در حق ما بد کرده اند که باورمان نمی شود. یواشکی در گوشم گفت من احمد هستم. احمد روزبهانی. گفتم با داود روزبهانی نسبتی داری؟ گفت پسرعموی من است. گفت من در کردستان توسط ضدانقلاب با چند گونی شکر تعویض شدم.

سردار فضلی در پایان اشاره کرد: به قصر شیرین که نزدیک شدیم به حدی جمعیت برای استقبال از آزادهها آمده بود که قابل توصیف نیست خیلی از شخصیت های لشکری و کشوری، خیلی از رزمندگان آمده بودند نه میسر شد که برای تشریفات آزادگان را پیاده کنیم نه شرایط اجازه داد حتی برای نماز ظهر آن ها را پیاده کنیم. همه جا مملو از جمعیت بود. به سرپل ذهاب رسیدیم هزاران قربانی در مسیر برای آزادگان فدا می شد. همه برای استقبال سنگ تمام گذاشتند. به پادگان الله اکبر رسیدیم اذان مغرب و عشا شده بود. تازه آزادگان میخواستند از خودرو پیاده شوند. هرکدام از آزادگان که پیاده میشدند سجده شکر می کردند با آب حرف می زدند می گفتند چندروزی بود که برای ما آب را هم بسته بودند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار