گروه اخبار داخلی دفاعپرس - سعید شهرابی فراهانی؛ در فراز و نشیبهای مختلف در دهه اول انقلاب اسلامی، بحرانهای ناشی از فعالیت گروهکهای منحرف و معاند در کنار جنگ تحمیلی حزب بعث علیه مردم ایران، دست به دست هم دادند تا ثمره خون شهدا را از بین ببرند؛ اما با پایمردی مردم و رهبریهای امام امت هر بار که دشمنان برای نابودی انقلاب و براندازی نظام خیز برداشتند، سرشان به سنگ خورد و دست از پا درازتر عقب نشینی کردند. از جمله شکست خوردگان این عرصه، شبکه پیچیده، گسترده و مجهز اطلاعاتی آمریکا، انگلستان و به ویژه رژیم خونریز صهیونیستی بود که حداکثر استفاده و بهره برداری را در دوران حاکمیت طاغوت و سلطنت پهلوی از ایران انجام میدادند.
به موازات تحولات سیاست بین الملل پس از فروپاشی شوروی؛ چهره امنیتی و سیاسی غرب آسیا نیز دگرگون شد.
رژیم صهیونیستی که همواره میاندیشید با مشت آهنین و به کار گیری قدرت سخت میتواند به غصب کامل سرزمین بیت المقدس نائل شود، رو به گفتگو و توافق با بخشی از فلسطینیها آورد و نهایتاً پیمان کمپ دیوید با نقش فعال آمریکا بین طرفین منعقد شد. ولی هنوز کابوسهای صهونیستهای جنایتکار پایان نیافته بود زیرا عمق استراژیک محدود سرزمینهای اشغال شده به هیچ وجه تامین کننده امنیت مهمان ناخوانده و مزاحم منطقه نبوده و نیست.
رژیم صهیونیستی بهعنوان شرور و کانون آشوبساز منطقه غرب آسیا، در پی راه حلهای مختلفی برای دستیابی به ثبات امنیتی برآمده است. از جمله این راهکارها، ایجاد بحران در کشورهای مخالف این رژیم است. زیرا سران صهیونیست میپندارند اگر آنان نتوانند شبها آسوده بخوابند، چرا سایر کشورها - به ویژه جمعیت مسلمان و مقاومت منطقه - باید بدون دغدغه ایام را سپری کنند؟!
از این رو فعال نمودن گسلهای ضدامنیتی در کشورهای منطقه، از موضوعات تجزیه طلبی گرفته تا فشار اقتصادی توسط همپیمانان و نیز اغوای سران مرتجع حکومتهای قبیلهای برای دادن دست آشتی به قاتلین مردم فلسطین از جمله برنامههای این رژیم فاسد مفسد بوده است.
مهرههایی هم که نقش پیمانکاری را برای صهیونیستها ایفا میکنند مهم هستند و باید به آن توجه کرد. از چهرههایی مانند برنارد لوئیس که نظریه لزوم تقابل با فرهنگ اسلامی را برای کشورهای غربی تئوریزه کرده است تا شخصی مانند برنارد لوی که در پوشش رویکردهای روشنفکرانه و دموکراسی خواهانه، در هر کجای منطقه از کردستان عراق گرفته تا لیبی در شمال آفریقا و حتی افغانستان برای دامن زدن به کشمکشها از طریق دخالت به نفع یکی از طرفهای درگیر (بخوانید معماری فتنههای ارضی و مرزی و گسلهای تجزیه طلبانه) حاضر به یراق و آماده بوده است.
البته شخصیتهای سیاسی که مسئولیتهای رسمی در کشورهای اروپایی و امریکا داشته اند، میتوانند همکاران خوبی برای لابی صهیونیستی در کشور میزبان باشند و چه در زمان تصدی مسئولیت و چه پس از آن برای صهیونیستها کارهای مفیدی انجام دهند. افرادی مانند برنارد کوشنر وزیر سابق امور خارجه فرانسه که اتفاقاً فعالیتهای به ظاهر انسان دوستانه را در پوشش سازمان پزشکان بدون مرز دنبال میکنند در زمان اشتغال حرفهای خود از رفع دغدغههای رژیم اشغالگر قدس مضایقه ندارند. وانگهی پس از واگذاری شغل به فرد دیگر، فرصت و فراغت و تجربه و امکانات بیشتری برای خدمت به دوستان تبهکار خود خواهند داشت.
همچنین در هفتههای اخیر شاهد خروج آمریکا از افغانستان بودیم و همچنین اخبار برگزاری یک اجلاس بین المللی در سطح مقامات بلندپایه در بغداد پایتخت کشور عراق را ملاحظه کردیم. اظهاراتی از امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه که شخصاً به عراق آمده بود توجه بسیاری از ناظران را جلب نمود. وی در این سفرعنوان کرد که حتی در صورت نیاز کشور عراق و حتی اگر آمریکا هم از این کشور خارج شود؛ نیروهای فرانسه در عراق باقی خواهند ماند.
اگرچه در جایی که آمریکاییها با ان همه ادعا و یال و کوپال از تأمین امنیت کاروانهای لجستیک خود عاجز هستند؛ کارآمدی نظامیان فرانسه به طریق اولی محل بحث و ابهام است لیکن مرور مجدد نقشههای غاصبین قدس شریف و تداعی ضرب المثل مزبور، میتواند فرضیاتی را برای چرایی و چگونگی ماندن همکاران شرور منطقه در مناطق تنش آلود تولید کند. نباید فراموش کرد که دائماً «برناردها مشغول کارند» و مداخله مهرههای به ظاهر موجّه به نفع طرفهای هم جهت با اسرائیل از طریق نفوذهای به لایههای مختلف سیاست، حربهای کارساز است.
انتهای پیام/ ۳۵۱