به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، نزدیک به 2 هفته است که یک خبر نقل محافل و مجالس شده. خبر مربوط به «تفحص پیکرهای 175 شهید غواص و خط شکن» است. به محض اعلام و انتشار آن واکنشها در بین مردم آغاز میشود، هنرمندان و سیاستمداران، دانش آموز و دانشجو، کارگر و کارمند، همه به هر نحوی در رسانههای کوچک خود بازتاب بازگشت مرواریدهای پنهان شده کربلای 4 میشوند. هرکس به هر نحوی زنجیره جریان خبررسانی را ادامه میدهد. یکی با غزل، یکی با طرحی از شهدای غواص، دیگری با ذکر خاطراتی از غواصان رزمنده. یک روح جمعی دلها را به کربلای دفاع مقدس گره زده، اینبار نقطه وصل شهدای غواص هستند.
چشم انتظاری و صبوری برای مردم اگر خوانش داستانی حماسی و عاشقانه باشد، برای مادرانی که بیش از 35 سال از آخرین دیدارشان با فرزند میگذرد لمس عارفانه یک انتخاب سخت است، مادرهایی که تن عزیز به نیل جبههها سپردند اما خبری از نشنیدند، حالا، بعد از اینهمه سال، خبر کشف 175 شهید غواص، بازگشت موسی گونه آنها را نوید میدهد تا بعد از اینهمه مدت، فرزندان وطن نه در آغوش خاک و پهنه دریا که در آغوش مادرانشان آرام گیرند.
صبح روز یکشنبه است. چیزی به ساعت 10 نمانده. خبرنگاران برای شنیدن جزئیات خبر کشف پیکر ۱۷۵ شهید غواص از زبان سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین، وارد معراج شهدای تهران میشوند.
به در ورودی که میرسم زمزمه میکنم: «فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی» کفشهایت را در بیاور، اینجا وادی مقدس شهداست. بی اختیار ادب میکنم، مثل بارها حضورم در این مکان مقدس، آرام گوشهای مینشینم تا ثبت کننده روایتی از حماسههای دلیرمردان این آب و خاک باشم.
فضای معراج آکنده از عطر شهداست. مسیر اربعه عرفان شهیدان، امروز در آخرین خانه خود به «فی الخلق بالحق» رسیده است. شهدا برای جان دادن به نفسهای خسته ی مردمان آشفته، از آسمان به زمین آمدهاند و چه خوب مردمان زمینی این را درک کردهاند. ۲ پارچه سبز و قرمز با عبارت «یا حسین» حک شده روی آن، کنار محل سخنرانی جلوه میکند.
سردار باقرزاده در سخنان خود، جواب برخی شبهات مطرح شده درباره کشف پیکرهای ۱۷۵ شهید که این اواخر از سوی معاندان نظام مطرح شد را میدهد. همانها که سالهاست با زبان تند زخم زدهاند و بر زخم خانوادههای شهدا نم پاشیدهاند تا در هلهلهی یزیدیشان صدای حق به گوش مردم نرسد.
با پایان یافتن صحبتها، سردار به بخشی از حسینیه که به پرچمهای سبز و قرمز «یاحسین» مزین شده است میرود. با توضیح اینکه شهدای ما مظلومانه به شهادت رسیدهاند و اسناد آن در هر بخش از تاریخ دفاع مقدس موجود است به شهدای دست بستهی غواصی اشاره میکند که زنده زنده دفن شدند و به شهادت رسیدند. ۲ هفته است که مردمان سرزمین عشق، با دستهای بسته شهدایشان عشقبازی کردهاند، دستهایی که پر پرواز پرستوها شده بود.
روی پارچه قرمزرنگ، پرچمی سبزرنگ با نام اباعبدالله دیده میشود. سردار باقرزاده توضیح میدهد که این پرچم متبرک به ضریح حضرت زینب (س) است و توسط سیدحسن نصرالله به شهید مدافع حرم «محمدعلی الله دادی« هدیه شده است.
پارچه برداشته میشود، دستبندها، سیمها و مفتولهایی به نمایش در میآید. همان سیمهایی که دست غواصان را تا رسیدن روحشان به ملکوت همراهی کرد. پارچهها کمی پوسیدهاند ولی سیم و مفتولها مثل روز اولشان سالم هستند، گویی به همان قوت باقی ماندهاند تا صحنه اسارت، دستهای بسته، تشنگی و لحظههای جان دادند را یادآوری کنند. تنها گرد خاک زمانه است که روی آنها نشسته.
چلیک چلیک دوربین و هجوم عکاسان برای گرفتن عکس از وسایل تمامی ندارد. سردار به چرم دیگر و آنچه زیر آن پنهان است اشاره کرده و آن را سند جنایتهای صدام و حامیان آنها میداند. پارچه برداشته میشود و حاضران شهیدی با لباس غواصی و دستبسته، خفته در تابوت شیشهای را نظاره میکنند.
اشک از چشمها سرازیر میشود. استخوانها، دستهای بسته، لباس غواصی، همه و همه گویای همه واقعیتهاست. همین یک شهید، برای نشان دادن مظلومیت هزاران شهید دفاع مقدس کافی است. گریهها مانع نگاه کردن به پیکر غواص شهید میشود.
اینجا معراج شهدا، در میان غوغای گریه و دلهای بیتاب، همه آرامند. تنها صدای شاتر دوربینهای عکاسی فضای معراج را پرکرده. نوحه خوان نوحه آشنای کجایید ای شهیدان خدایی را زمزمه میکند و نگاهها را به سمت شهیدی میکشاند که در تابوت شیشه میدرخشد.
انتهای پیام/ 141