انگیزه جبهه رفتن در وصیتنامه‌های شهدای شهرستان گناوه

وصیت‌نامه‌های بر جای مانده از شهدا دارای مضامینی است و در آن‌ها مطالبی وجود دارد که به‌خوبی گویای انگیزه‌های دینی آنان از عزیمت به جبهه‌هاست.
کد خبر: ۴۷۹۰۱۳
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۲ - 21September 2021

انگیزه جبهه رفتن در وصیتنامه‌های شهدای شهرستان گناوهبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، دفاع از کشور و آب و خاک مسئله‌ای است که هم در ذات انسان‌ها ریشه دارد و از منظر اسلام کسی که در راه دفاع از اهل و خانواده و حتی صیانت از اموال خود کشته شود، اجر شهید را دارد. بر همین اساس در طول تاریخ شاهد آن بوده‌ایم که هر زمانی بخشی از کشور ما مورد تهاجم بیگانه قرار می‌گرفت، مردم بر اساس وظیفه دینی و شرعی خود به دفاع می‌پرداختند.

وصیت‌نامه‌های بر جای مانده از شهدا دارای مضامینی است و در متن آن‌ها مطالبی وجود دارد که به خوبی گویای نقش انگیزه‌های دینی آنان از عزیمت به جبهه‌ها است. برای نمونه، در ادامه انگیزه جبهه رفتن شهدای شهرستان گناوه را در وصیت‌نامه‌های آن‌ها می‌خوانیم:

شهید قاسم اسیری

ما می رویم تا امام حسین و دین او را زنده کنیم شاید خون ما قطره آبی باشد بر نهال اسلام ناب محمدی.

شهید عبدالکریم زارعی 

ای خدای جهانیان گواه باش در این دنیا به ظاهر در تنهایی زیستم ولی یافتم تو را بهترین دوست و آمال و عشق ها. خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از این زندگی خسته ام و یا خواسته باشم از این دنیا فرار کنم بلکه می خواهم گناهانی را که انجام داده ام به وسیله رنج کشیدن در راه و ریختن خونم به خاطر تو پاک گردد. می خواهم تا شهید شوم تا اگر زندگیم موجب رشد دیگران نشد خونم بتواند این موضوع را جبران کند و درخت اسلام را آبیاری نماید می خواهم شهید شوم تا خونم به علی (ع) و حسین ( ع) گواهی دهد که رهرو راهشان بوده ام.

شهید مصطفی شیری
 من خود آگاهانه راهم را انتخاب نموده ام ، راهی که امام حسین برای خویشتن انتخاب نمود.

شهید حسن عبداللهی
پروردگارا اینک تو را شاهد می گیرم که آگاهانه به مشهد خویش می روم بعد از دو ماه شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم که بعد از سپری کردن دوره آموزشی خود به طور داوطلبانه شهر اهواز و جبهه الله اکبر را برای نبرد کفار بعثی انتخاب کرده ام.

شهید علی کشاورزی
 آیا به جز دفاع از ناموس و مملکت و از جان گذشتگی در راه صراط مستقیم عقیده داشتیم. آیا جایز است دست روی دست نهاده و به فکر پایان قضیه باشند خدایا از تو یاری می طلبم که مرا در این راه هدایت نموده و از تو پیروزی اسلام بر کفر می خواهم و اگر با شهید شدن من حکومت الله حکومت مهدی برقرار می ماند پس هر چه زودتر مرا به این فیض نائل بگردان.

شهید غلامرضا کمالی
اکنون که در این راه قدم بر می دارم برای رضای خدا و احیای اسلام و قرآن است و هر تیری که به طرف دشمن نشانه می رود به خاطر خدا و هر تیری که به سویم می آید برای رضای خداست . من خود آگاهانه این راه را انتخاب کرده ام.

شهید عبدالرضا گرگین
می رویم که حقوق حقه خود را از دست این چپاولگران و متجاوزان و نوکران امپریالیسم بگیریم و می رویم تا نیروی کفار را در هم بکوبیم و به آنها بفهمانیم که که تجاوزگر کیست و غارتگر کیست و می رویم تا با خون ناچیز خود بار دیگر ریشه های درخت تنومند انقلاب را آبیاری بنماییم و در نهایت به استکبار جهانی بفهمانیم که عادل کیست و ظالم کیست.

شهید الله داد بهمنیاری
 خداوندا در این راه مقدس ، خالصانه پا نهاده ام و امید آن دارم که این راه را تا به آخر ادامه دهم . پروردگارا اگر در روز عاشورا نبودم تا حسین را یاری کنم ،اکنون به ندای هل من ناصرش که از زبان رهبر مسلمانان عالم خمینی کبیر شنیده شده، لبیک گفته ام تا خون ناقابل را حسین وار فدای اسلام کنم. خداوندا در این مکان مقدس آمده ام تا با تو پیمان ببندم که راه شهید بهشتی و شهید شاه آبادی را ادامه دهم.

شهید حمزه بیژنی
پدر و مادر! می دانم وقتی این وصیت نامه را می خوانید گریه می کنید؛ اما چون خودم راه را شناختم و تشخیص دادم که مکتب احتیاج به خون دارد و نتوانستم این موج خروشان برخاسته از خون های بهترین فرزندان اسلام مانند برادر رجایی رییس جمهور، باهنر، شهید مظلوم بهشتی و هفتادو دو تن از یاران با وفایش را ببینم و بی تفاوت باشم گریه نکنید! چون کسی مرا مجبور نکرده که به جبهه بروم من به میل خود رفته ام.

شهید امان الله خرمی
اکنون که یاران امام حسین می روند تا کربلا و قدس را نجات دهند. بنده حقیر نیز به نوبه خود به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام امت لبیک می گویم و همانطور که امام حسین ( ع) سرور شهیدان فرمودند: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است» من نیز بر خود لازم می دانم که در این موقعیت حساس نباید لحظه ای درنگ کنم و نباید از قافله حسین عقب بمانم. من اینک جان ناقابلم را به دین، مکتب و امام هدیه می کنم باشد که مورد قبول درگاه الهی قرار گیرد.

شهید مجید خزایی
اینک آمده ام تا در صحرای خوزستان در صحرای دارخوین، در این زمین که پستی و بلندی اش از توپ و موشک است در کنار کارون کاروانی از عشق برپا کنم. و در این بازار گرم آمده ام تا کالای ناقابل خود را تقدیم به خریدار خوبی چون مولایم کنم. آرزویم این است که کالای مرا بپذیرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها