به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تبریز، استکبار جهانی به سرکردگی رژیم بعثی عراق در حالی جنگ تحمیلی علیه کشورمان را آغاز کرد که ایران اسلامی امکانات و تجهیزات نظامی و دفاعی آنچنانی نداشت و پیشبینیها حاکی از شکست ایران در مدت زمان اندک بود؛ اما مردم مومن و انقلابی کشورمان با لبیکگویی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب، عازم جبهه شده و مقابل تجاوز دشمن ایستادند.
رزمندههای خطه آذربایجان در طول هشت سال دفاع مقدس ایثار و فداکاریهای زیادی از خود برجای گذاشتند که «قلعلی امی» یکی از آن دسته جوانان شجاع بود که جانانه مقابل دشمن ایستاد. بخشی از زندگی و سلحشوریهای این شهید والامقام را مرور میکنیم.
زندگینامه شهید «امی»
«قلعلی امی» فرزند «قرداش» دوم دی سال ۱۳۴۳ در یک خانواده مذهبی و مؤمن در روستای «حصار سیدلر» از توابع شهرستان اهر دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را تا سوم دبستان در زادگاهش گذراند و سپس به همراه خانوادهاش به شهر اهر مهاجرت کردند و در آنجا دوره راهنمایی را در مدرسه همت به پایان رساند و بعدها در جبهههای حق علیه باطل ضمن مبارزه با دشمنان، تحصیلاتش را تا سال چهارم متوسطه به صورت غیرحضوری ادامه داد. وی از کودکی عاشق اسلام و قرآن بود، همیشه در مساجد شرکت میکرد و به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی میپرداخت.
با اوجگیری نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۵۷ در برپایی راهپیماییها و تظاهرات عیله رژیم ستم شاهی ایفای نقش کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی (ره) به خیل عظیم ارتش بیست میلیونی پیوست و آموزشهای عقیدتی و نظامی لازم را جهت پاسداری از حریم انقلاب اسلامی طی کرد.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، چندین بار در مناطق جنگی شرکت کرد و 30 تیر سال 1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان اهر درآمد.
او پس از آموزشهای مقدماتی نظامی، آموزش تخصصی زرهی را در لشکر 31 عاشورا با موفقیت به پایان رساند و از آن جا به گردان زرهی لشکر عاشورا انتقال یافت.
قلعلی با عشق و علاقه وافر، شجاعانه در چندین عملیات شرکت کرد و چهار بار مجروح شد و همه را از خانوادهاش پنهان میکرد و فقط یک بار که چهار ماه بستری شده بود. وی از شجاعترین و بیباکترین رزمندگان گردان زرهی بود و 56 ماه تمام به صورت مستمر در جبههها حضور داشت که 53 ماه آن را در گردان زرهی لشکر عاشورا گذرانده بود و به عنوان توپچی انجام وظیفه میکرد و هر چقدر مسئولیتهای دیگر پیشنهاد میکردند، قبول نمیکرد و می گفت: «من یک نیروی عملیاتی هستم و هر کجا عملیات باشد، من در آنجا حاضر خواهم شد.»
آن رزمندهی دلاور جبهههای توحید، پس از رشادتهای فراوان در سال ۱۳۶۴ طی عملیات پیروزمندانهی والفجر 8، در شهر فاو عراق بر اثر بمباران هوایی دشمن به آرزوی دیرینهاش رسید و به فیض شهادت نائل آمد.
انتهای پیام/