ماجرای حضور رئیس سازمان صداوسیما در تیپ ۲۱ امام رضا (ع)

«پیمان جبلی» در خاطرات خود آورده است: ما مجموعه‌ای از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) بودیم که به‌واسطه آشنایی با حاج «اسماعیل قاآنی»، در قالب تیپ ۲۱ امام رضا (ع) خراسان داوطلب اعزام شدیم و من هم بعدها دیده‎بان گردان شدم.
کد خبر: ۴۸۳۸۹۰
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۶ - 15October 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از مشهد، «پیمان جبلی» رئیس سازمان صداوسیما با بیان خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس و حضور خود در تیپ ۲۱ امام رضا (ع)، ضمن اشاره به ماجرای شهادت شهید «علی دَوَلو» یکی از همرزمان خود، ایستادگی و مقاومت رزمندگان اسلام را در عملیات کربلای پنج روایت کرد.

به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطره شهدای عرصه‌های عزت و شرف، این خاطره را می‌خوانیم.

ما مجموعه‌ای از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) بودیم که به‌واسطه آشنایی با جناب آقای «اسماعیل قاآنی» تصمیم گرفتیم که در قالب تیپ ۲۱ امام رضا (ع) که بعدها تبدیل به لشکر شد، عازم مناطق عملیاتی شویم.

آذر سال ۱۳۶۵ بود که ما برای یک عملیات بزرگ آماده می‌شدیم؛ عملیات بزرگی که در آن سال قرار بود، انجام شود و تقریباً همه می‌دانستیم که قرار است در ایام پیش رو یک عملیات اجرا کنیم که برای آن حتی سپاه بزرگ محمد رسول‌الله (ص) هم با تمام استعداد خود از تهران عازم شده است و همه خوشحال بودیم که ما هم قرار است در آن عملیات شرکت کنیم.

من خودم شخصاً به‌عنوان دیده‎بان حاضر در رزم بودم و برخلاف بسیاری از دوستانمان که در رده‌های فرماندهی و عملیات عهده‌دار مسئولیت بودند، من جزو نیروهای پیاده محسوب می‌شدم. منتها یکی دو هفته مانده به عملیات، اساس سازماندهی‌ها تغییر کرد و ما به‌عنوان گردان پیاده رعد، عهده‌دار انجام مأموریت متفاوتی شدیم.

دو هفته از کربلای چهار گذشته بود و بسیاری از دوستان قدیمی ما به شهادت رسیده بودند؛ افرادی نظیر شهید «امیر غفوری»، شهید «صدوقی»، شهید «رضایی‌ راد» و شهید «شرف‌زاده» که این‌ها بعضاً دوستان همکلاسی ما هم بودند اما در عملیات کربلای چهار که به‌عنوان غواص به خط زده بودند، همگی به شهادت رسیده بودند و حالا ما در فاصله زمانی کمتر از ۱۴ روز از آن عملیات، در یک کانال منتظر صدور فرمان بودیم که در زمان مناسب به سمت جلو حرکت کنیم.

آن‎جا گردانی که به سمت جلو حرکت می‌کرد، وقتی از نظر استعداد به انتها می‌رسید، گردان بعدی مجوز ورود به عرصه را پیدا می‌کرد ولذا اساساً این‌طور نبود که کسی برگردد و رزمنده‌ها یا شهید و مجروح می‌شدند و یا عبور می‌کردند و نفرات گردان بعدی، جای خالی رزمندگان شهید و مجروح قبلی را پر می‌کردند.

در همین حین، ناگهان دیدم که شهید «علی دَوَلو» به من گفت که تو همین‌جا بمان، نارنجک‎ها را آماده کن و تیربار را به من بده تا من بروم روی خاکریز و بعثی‌های باقیمانده در کانال روبرو را از بین ببرم و راه را برای پیشروی گردان باز کنم منتها شما از همین الآن، نارنجک‎ها را بر سر دشمن بریزید که آتش تهیه برای من فراهم باشد اما همین‎قدر که این شهید والامقام به بالای خاکریز رسید، گلوله دشمن به او اصابت کرد و پیکر مطهرش به خاک افتاد و در واقع، آخرین سخن شهید همان بیانی بود که در آن دعوت به استمرار بر جهاد و مبارزه با دشمن داشت.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار