به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «نازلی مارگاریان» دختر ارمنستانی است که در دوران دانشجویی در ایران زندگی کرده و از دوستان عضو انجمن شهید ادواردو آنیلی نیز هست. نازلی ارادت زیادی به شهدا دارد و شهیدان را در مسلمان شدنش موثر میداند. به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: خودتان را معرفی کنید و اینکه چه عاملی باعث شد مسلمان شوید؟
«نازلی مارگاریان» هستم متولد ۱۳۷۲ شمسی، در یک خانواده مسیحی در کشور ارمنستان. نزدیک ۱۲ _ ۱۳ سالگی مسیر زندگی من تغییر کرد و تصمیم گرفتم که مسلمان شوم. از همان سن ۱۲ سالگی ما یک همسایه ایرانی داشتیم که او باعث شد تا من با کشور ایران آشنا شوم و هر چه که بیشتر آشنا میشدم بیشتر از فرهنگ ایرانی و فرهنگ شیعه خوشم آمد و باعث شد که خودم تصمیم بگیرم که به دین اسلام ایمان بیاورم. با اینکه این تصمیم را هیچگاه به زبان نیاوردم و در ارمنستان تقیه میکردم.
دفاعپرس: واکنش خانواده درباره مسلمان شدنتان چه بود. آیا شما را همراهی کردند؟
خانوادهام هنوز اطلاعی از مسلمان شدنم ندارند و در صورت فهمیدن با من مخالفت میکنند؛ اما تصمیم دارم این موضوع را در اسرع وقت ابتدا با مادرم درمیان بگذارم، از سویی ارمنستان هم کشوری کوچک است و مردم آن نژاد خود را به سختی حفظ کردهاند. هر چقدر هم برخی بگویند هر کس هر کجا بخواهد میتواند به اهل بیت (ع) و شهدا نزدیک شود، من مخالفم. چون شرایطی که در آن قرار میگیریم، تأثیرگذار است.
دفاعپرس: نگاه شما به دین اسلام در مقایسه با سایر ادیان چگونه است؟ کدامیک از ویژگیهای این دین شما را مجذوب خود کرد؟
«اخلاق» عامل جذب انسانها به سمت یک نفر است، دین اسلام روی اخلاق انسانها، برخورد و طرز صحبت کردنشان خیلی تأثیرگذار است و اینها آدم را جذب میکند. زمانی که شما یک انسان بداخلاق ببینی هیچگاه سمت او نمیروی، اما اگر یک انسان خوشاخلاق ببینی، ناخودآگاه سمت او میروی تا بفهمی چه چیزی باعث میشود که آن فرد اینگونه باشد. دوست داری بدانی که چه چیزی است و اینجا دین اسلام است که باعث میشود تا اخلاق و رفتار ما درست شود.
از فرقههای دیگر ادیان اطلاعات زیادی ندارم و میان اهل سنت و شیعه بودن مردد بودم که پس از صحبت با کسانی که هم از شیعه بودند و هم سنی، به نتیجه رسیدم که زندگی بدون امام حسین (ع) یک چیزی کم دارد؛ بنابراین تصمیم گرفتم که شیعه باشم. شیعهای که رهبر معظم انقلاب اسلامی قبول دارند، چون ایشان برای من نائب امام زمان (عج) هستند.
دفاعپرس: با شنیدن نام امام حسین (ع) چه حسی در قلب شما شکوفا میشود؟
احساسی که با شنیدن نام امام حسین (ع) به من دست میدهد، احساسی است که به زبان آوردنش برای من بسیار سخت است. احساس محبت، دوست داشتن بیش از حد... و همیشه خدا را شکر میکنم که خداوند امام حسین (ع) را به ما داده است. ما در ارمنستان مسجدی داریم که دست سفارت ایران است و هر سال در این مکان مراسم عزاداری و نوحه خوانی برگزار میشود و برای من بسیار زیباست.
دفاعپرس: چطور با زبان فارسی آشنا شدید؟
زبان فارسی به گوش من آشنا بود، البته در دانشگاه چون رشته علوم سیاسی میخواندم، زبان فارسی را به عنوان زبان دوم انتخاب کردم. تلاش زیادی برای یادگیری زبان فارسی کردم به حدی که دفتر درسی من در خیابان هم دستم بود و کلمات را مدام حفظ و تکرار میکردم. اگرچه زبانم هنوز کامل نیست، اما در حد صحبت کردن زبان فارسی را راحت یاد گرفتم.
دفاعپرس: در مورد نحوه آشناییتان با شهدا بفرمائید؟
اولینبار زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، از طرف بنیاد سعدی به دانشگاه بینالمللی قزوین دعوت شدیم و از آنجا ما را به موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بردند. فضای آنجا دلنشین بود و سپس در کلاس فیلم «خداحافظ رفیق» را پخش کردند و من با دیدن این فیلم به قدری تحت تأثیر قرار گرفتم و گریه کردم که در آخر استادم یک هدیه به من داد. زمانی که به کشورم برگشتم فیلم را پیدا و کامل آن را تماشا کردم. پس از آمدن به ایران از آنجا که هم دنبال کتابی بودم که زبان خود را تقویت کنم و هم در مورد فرهنگ شهدا بیشتر مطالعه داشته باشم، دوستانم به من کتاب «سلام بر ابراهیم» را پیشنهاد کردند.
جایی که کتاب را از آنجا خریدم، کتابفروشی بزرگی بود و بخش بزرگی را به کتابهای دفاع مقدس اختصاص داده بود و حدود یک ساعت دنبال کتاب مناسب میگشتم و کتاب «سلام بر ابراهیم» را دیدم، اما فکر کردم شاید خواندن آن برایم سخت باشد، اما تصمیم خود را گرفتم و خواندن کتاب را شروع کردم. با آنکه سرعت مطالعه من پایین بود اما دوست نداشتم که کتاب تمام شود و مصمم بودم که جلد دوم کتاب را هم هر چه زودتر بخوانم.
دفاعپرس: با خواندن کتاب سلام بر ابراهیم، کدام ویژگی شهید شما را جذب کرد؟
هرچه بیشتر با شخصیت شهید «ابراهیم هادی» آشنا میشدم، بیشتر به شخصیت او علاقهمند میشدم. روحیه پهلوانی و دستگیر بودنش بسیار مرا جذب کرد. او واقعا مومن بود و برخلاف دیگران نمیخواست نشان دهد در صورتی که برخی در ظاهر خود را دیندار نشان میدهند، ولی در باطن اینگونه نیستند. چهار سال از مطالعه این کتاب میگذرد و خودم از آن موقع خیلی تغییر کردم و نسبت به چهار سال گذشته فرد دیگری شده بودم. تا آن موقع من فقط شهید «محسن حججی» را میشناختم و وقتی که داستان زندگی او را شنیدم، برایم بسیار ناراحتکننده بود، اما به وسیله شهید ابراهیم هادی من با بسیاری از شهدا آشنا شدم و دوست داشتم سر مزار او بروم و نخستین بار در روز تولدم به زیارت شهید رفتم و از آن موقع هرگاه ایران باشم، هر پنجشنبه به گلزار شهدا میروم.
دفاعپرس: شنیدهایم که قرار است زندگینامه خود را به رشته تحریر درآورید در این مورد توضیح دهید؟
من در حال نوشتن زندگینامه خود هستم و یکی از دوستانم قول داده که اگر آن را تمام کنم، به مرحله چاپ برساند. موقعی که کتاب «خاطرات سفیر» را خواندم، از آنجا که زندگی من خیلی به آن کتاب شباهت داشت و حتی سختیهایی که من متحمل شدم، بیشتر از سختیهایی بود که در آن کتاب آمده بود، به همین خاطر تصمیم گرفتم که کتاب زندگینامه خود را بنویسم، اما دلم میخواهد پایان آن قشنگ باشد و طوری شود که من میخواهم و در نهایت مقیم ایران بشوم و به هدفی که دوست دارم رسیده باشم.
به گزارش دفاعپرس، کتاب «خاطرات سفیر» به روایت نیلوفر شادمهری با نگارشی صمیمی و ساده به چالشهای یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه میپردازد و خواننده را به دوره زندگی او در پاریس میبرد و با رویدادها، تجربهها و خاطراتش شریک میکند.
انتهای پیام/ 118