بخش دوم/ کاموس در نشست تاثیرگذاری زندگی‌نامه‌نویسی مدافعان حرم مطرح کرد؛

«سردار سلیمانی» ادامه انقلاب اسلامی بود/ رابطه‌ی شهدای مدافع حرم با خانواده‌هایشان عاطفی‌ است

نویسنده و پژوهشگر ادبی با تاکید براینکه سردار سلیمانی ادامه انقلاب اسلامی بود، گفت: شهدای مدافع حرم که عموماً جوانان بیست و چند ساله هستند، پیوندهای عاطفی با همسر و با پدر و مادر و خواهر و برادر، بسیار بالاتر است
کد خبر: ۴۸۵۹۹۴
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۰۲:۳۱ - 01November 2021

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس: دومین دوره انتخاب بهترین کتاب مدافعان حرم؛ جایزه «سردار شهید حاج حسین همدانی» به‌همت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درحال برگزاری است؛ در همین راستا سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان واکاوی نسبت ادبیات مقاومت و پایداری با جریان مدافعان حرم در خبرگزاری دفاع مقدس برگزار می‌شود.

«بررسی و میزان تأثیرگذاری زندگینامه‌نویسی در تبیین فرهنگ مدافعان حرم» موضوع نشستی با حضور «مهدی کاموس» نویسنده، پژوهشگر و از مدیران فرهنگی کشورمان برگزار شد. در بخش اول این گفت‌وگو به بررسی جایگاه زندگینامه‌نویسی در تبیین شخصیت‌هایی که در جبهه مقاومت و مدافعان حرم حضور داشته‌اند، پرداخته شد.

دفاع‌پرس: یک زندگینامه خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

وقتی شما لفظ خوب را به کار می‌برید، ما وارد ارزیابی می‌شویم و وقتی وارد ارزیابی بشویم،‌ معمولاً دچار خطا می‌شویم. چه بسا یک زندگینامه خیلی اصولی نوشته بشود ولی مورد استقبال مردم قرار نگیرد و برعکس هم موجود است. شما واژه مردم‌پسند و عامه‌پسند را به کار بردید، آن هم در واقع نمی‌شود یک ویژگی در معیارهای زندگینامه درنظر گرفت. اساساً زندگینامه‌ها یک امر عامه‌پسند است. خود زندگینامه یک امر عامه‌پسند است.

من در تحلیل روند و تحول ادبیات دفاع مقدس در ایران، عرض کردم که ما اگر در دهه شصت به جای اینکه با رمان و بعد با داستان کوتاه شروع می‌کردیم، چون ما در دهه شصت دنبال این بودیم که رمان برجسته در حوزه دفاع مقدس و جنگ داشته باشیم، بعد به داستان کوتاه قناعت کردیم و در دهه هفتاد تازه خاطرات را جدی گرفتیم و به سمت خاطره‌نویسی و زندگینامه‌نویسی در دهه هفتاد آمدیم. یعنی اول زندگینامه‌نویسی و بعد خاطره‌نویسی و الان هم تاریخ شفاهی.

بیشتر بخوانید:

چهار گمشده‌های ادبیات دفاع مقدس/ موضوع ادبیات مدافعان حرم «انسان جهانی» است

پیشنهاد من این بود که اگر ما به جای رمان‌نویسی از زندگینامه‌نویسی شروع می‌کردیم، چه بسا مسیر درستی را طی می‌کردیم. چون زندگینامه‌ها پدر داستان‌ها و رمان‌ها هستند. همانطور که خاطرات می‌شود گفت به نوعی پایه‌های زندگینامه‌نویسی محسوب می‌شوند. نکته‌ای که اینجا می‌خواهم عرض کنم این است که اگر برای یک زندگینامه بخواهیم اصول درست درنظر بگیریم، به نظر من هر زندگینامه حداقل سه پایه دارد. مهمترین پایه هر زندگینامه پژوهش است. یعنی ما باید وفور اطلاعات لازم و مهندسی اطلاعات لازم را در زندگینامه ببینیم. پژوهش به نظر من یکی از پایه‌های اصلی زندگینامه است که می‌شود به عنوان یک زندگینامه معیار و زندگینامه قابل قبول از آن سخن گفت.

بحث بعدی، بحث مستندنگاری است. یعنی گاهی ما پژوهش خوبی را در مورد زندگی یک شخص یا یک گروه انجام می‌دهیم، اما وقتی می‌خواهیم بنویسیم، مستند نمی‌نویسیم. بلکه نوشته‌های ما در مورد زندگی یک شخص، تکیه به یک سند ندارد. آن سند می‌تواند سند مکتوب باشد، می‌تواند سند تاریخی باشد و می‌تواند یک صوت باشد و یا یک عکس باشد و یا یک دوره تاریخی باشد.

سومین پایه، پایه ادبی است. یعنی عوامل ادبی است که در کنار شاخص‌های پژوهش و مستند،‌ می‌شود گفت که پایه ادبی و روایی. چون احتمال دارد برخی از زندگینامه‌ها ادبی نباشند، زندگینامه‌های مستند، اما باید روایی باشند. یعنی چی؟ یعنی باید آن تجارب متراکم شده در زندگینامه‌نویس را به شکل ساختارمند بیان بکند. دارای یک شروع، میانه و پایان باشد. شروع و میانه‌ها و یک پایان منسجمی باشد که بتواند پژوهش را در قالب مستند ساختارمند بکند که هم به درک مطلب و هم به تبیین مطلب کمک کند.

پس اگر بخواهیم بگوییم زندگینامه خوب، زندگینامه‌ای است که بشود پژوهش را در آن دید، استناد را در آن دید، و همین طور جنبه‌های روایی و ادبی را.

«سردار سلیمانی» ادامه انقلاب اسلامی بود/ رابطه‌ی شهدای مدافع حرم با خانواده‌هایشان عاطفی‌ است

دفاع‌پرس: به استناد اشاره کردید، آیا معیارهایی برای راستی‌آزمای مطالبی که در زندگینامه‌نویسی مطرح می‌شود وجود دارد؟

دو تا بحث ما در موضوع زندگینامه داریم و آنچه که روایت می‌آید. یکی بحث باورپذیری است که اهمیت بیشتری دارد، یکی بحث میزان تطابق آن ماجرا با واقعیت. اگر بحث ما در رمان باشد و یا در خاطره ادبی یا در زندگینامه داستانی باشد، به طور کلی ما در داستان و رمان، محل صدق و کذب نیست. چه بسا یک مسئله‌ای واقعیت داشته باشد اما محل صدق و کذب نیست. اما در زندگینامه‌ها چرا. بحث واقعیت اهمیت بالایی پیدا می‌کند و اصلاً عنصر رئالیته، عنصر بسیار مهمی است و نکته این است که ما چگونه می‌خواهیم این را بیازماییم و راستی‌آزمایی کنیم؟‌ و ببینیم چقدر این مسئله واقعیت دارد. معمولاً دو مدل نقد وجود دارد. یک نقد درونی و یک نقد بیرونی.

نقد درونی یعنی سنجش داده‌های یک زندگینامه با سایر داده‌هایی که در آن زندگینامه وجود دارد. مثلاً اگر در یک زندگینامه‌ای شخصیت ما قهرمان پرش باشد و یا قهرمان زیبایی‌اندام باشد یا بوکسور حرفه‌ای باشد، ولی از پریدن از یک ارتفاع کوتاه ناتوان باشد، مگر اینکه استدلال خاصی داشته باشد، مثلاً آن دوران دچار یک بیماری خاص شده باشد یا فرض کن در یک درگیری دونفره نتواند از خودش دفاع بکند، این یک مقدار در تضاد است که معمولاً برعکس اتفاق می‌افتد و یک شخصیت معمولی با یک جثه معمولی بدون این که ورزشکار باشد، می‌بینیم که در میدان نبرد، مثلاً یک فاصله ده متری یا شش متری می‌پرد و یا پنج شش نفر را می‌زند و اینها مثلاً می‌بینید که با واقعیت خود داستان در نقد درونی است.

دیگری نقد بیرونی است. نقد بیرونی هم برمی‌گردد به اظهارنظر دیگرانی که در این واقعه بوده‌اند یا با این واقعه آشنایی دارند. این دو ملاک را ما در نقد درونی و نقد بیرونی می‌شود گفت که ملاک‌های سنجش و راستی‌آزمایی استناداتی است که در آن زندگینامه رخ می‌دهد و اتفاق می‌افتد. چون نکته اساسی این است که خیلی زندگینامه‌هایی که ما می‌خوانیم، این که گفتم خیلی چون با عدد فراوانی بالا تطابق تاریخی و جغرافیایی ندارند. مثلاً در بحث خرمشهر است و شهر دارد سقوط می‌کند آنجا برق قطع شده و چند روز است که برق قطع است، ولی در آن زندگینامه که ما می‌خوانیم برق قطع نیست.

یا فرض کنید شخصیتی دارد در اوایل بهار در کوه‌های کردستان دارد می‌رود و تی‌شرت تن کرده است. شما در مردادماه هم در برخی از کوه‌های کردستان نمی‌توانید بدون لباس گرم بروید و هوا سرد است. اینها تطابق جغرافیایی ندارد. یا مثلاً فرض کنید یک زندگینامه مشهوری که بارها  تجدیدچاپ شده، از نظر تطابق تاریخی، دو سه تا واقعه تاریخی را پس و پیش آورده و گفته. اینها از طریق نقد بیرونی قابل آزمایش است و بقیه هم نقد درونی است.

دفاع‌پرس: اصلاً جایگاه زندگینامه را در ادبیات پایداری لطف کنید و بگویید که زندگینامه‌نویسی چه جایگاهی در ادبیات به ویژه ادبیات پایداری دارد؟

تلویحاً اشاره کردم که ما در نیمه دوم دهه هفتاد تازه متوجه اهمیت زندگینامه‌ها در حوزه ادبیات دفاع مقدس و یا ادبیات مقاومت و پایداری و ادبیات جنگ در اینجا تازه متوجه اهمیت زندگینامه‌ها شدیم. ریشه‌هایش را نمی‌خواهم بیان کنم چون برخی ریشه‌ها می‌تواند سیاسی باشد و برخی ریشه‌ها ممکن است ادبی و فرهنگی باشد و برخی برمی‌گردد به سیاستگذاری‌های فرهنگی ما و مدل سیاستگذاری فرهنگی که اشاره کردم، ما با رمان و داستان شروع کردیم. علتش هم این بود که در دهه پنجاه مؤلفه رو به رشد ادبیات ما رمان بود و ما در ادامه در دهه شصت همچنان دنبال رمان بودیم و کمتر به زندگینامه‌ها توجه کردیم.

در حالی که ما در دهه بیست و سی یعنی زمانی که پهلوی اول یعنی 1300 که رضاشاه بعد از کودتای سوم اسفند قدرت را به دست می‌گیرد، سیاستگذاران فرهنگی پهلوی اول می‌آیند به سمت زندگینامه‌نویسی مفاخر ایران برای ترویج ناسیونالیسم در ایران و برمی‌گردند می‌گویند دانشمندان ایرانی، قهرمانان ایرانی، شروع می‌کنند به زندگینامه‌نویسی و کسانی مثل نفیسی و مثل حسینعلی مستعان شروع می‌کنند به زندگینامه‌ها و این یک مؤلفه می‌شود.

اما در دهه ده و بیست و سی زندگینامه است و بعد از دهه سی و بخصوص بعد از کودتای 28مرداد 1332 که نویسندگان از واقعه‌نویسی در می‌شوند و به سمت تخیل می‌روند و به سمت رمانتیک درونگرا حرکت می‌کنند به علت سرخوردگی شدیدی که بعد از سرکوب همه آن آزادیخواهی‌ها پیش می‌آید در 28مرداد 1332، ما به سمت ادبیات داستانی حرکت می‌کنیم و خصوصاً سمت رمان. این اتفاق در دهه شصت ادامه آن ماجرا می‌شود و زندگینامه به نوعی فراموش می‌شود.

بعد از تشکیل دفتر خاطرات در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در دفتر هنر و ادبیات مقاومت، بعد از خاطرات بحث زندگینامه اهمیت پیدا می‌کند و بحث سرداران شهید اهمیت پیدا می‌کند و ما به این نتیجه می‌رسیم که الان دیگر ادبیات کارکرد دهه شصت مثل تبلیغ و تهییج نباید داشته باشد و لازم ندارد. ما چی نیاز داریم؟ تثبیت و حفظ ارزش‌ها. بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس.

این آثار می‌رود در موزه و گالری‌های نقاشی و کلاً در یادمان‌ها و موزه‌ها. ولی این ارزش‌ها می‌آید در نقاشی و در تئاتر و فیلم و ادبیات و اینها. در حفظ ارزش‌ها بحث الگوسازی که مطرح می‌شود، الگوهای دوران دفاع مقدس مطرح می‌شوند و اینجا زندگینامه‌نویسی اهمیت پیدا می‌کند و می‌بینیم کسانی مثل نصرت‌الله محمودزاده که به عنوان گزارشگرهای جنگ در دوران دفاع مقدس حضور مستقیم داشتند. یعنی وقتی شب‌های قَدر عملیات کربلای چهار را آقای محمودزاده می‌نویسد، خودش در عملیات کربلای چهار حضور دارد و اصلاً دست‌نوشته‌هایش در همان عملیات است. یا وقتی در مورد حلبچه می‌نویسد، خودش در نزدیکترین فرصت در حلبچه حضور دارد و عکس می‌گیرد و گزارش‌ها را می‌نویسد.

یعنی اول یک ستونی در روزنامه جمهوری در صحیفه روزنامه جمهوری در دهه شصت بود که محمودزاده به عنوان گزارشگر جنگ این گزارش‌ها را می‌نوشت و بعد محمودزاده به این نتیجه می‌رسد که حالا باید بیاید و زندگینامه شهید بروجردی را بنویسد. بعد می‌رود به یگانی که شهید بروجردی آنجا بوده و به لشکر و تیپ و گردان و می‌رسد به افرادی که از نزدیک در دسته و گروه محمد بروجردی بودند و سمت خانواده او می‌رود و محیط زیست او را می‌بیند و شروع می‌کند و اینگونه می‌شود که مسیح کردستان خلق می‌شود و پشت سر آن سفرسرخ شهید اعلم‌الهدی نوشته می‌شود و بعد در مورد شهید خرازی نوشته می‌شود و همین طور نوشته‌های آقای محمودزاده در زندگینامه‌نویسی مطرح می‌شود و دیگران می‌آیند و آقای استاد جهانگیر خسروشاهی می‌آیند و شهید باکری را در غروب آبی روم می‌نویسند و کار می‌کنند و منتشر می‌کنند و به اینگونه زندگینامه سرداران شهید مطرح می‌شود و کنگره سرداران شهید چیزی که مورد توجه قرار می‌گیرد چاپ زندگینامه‌هاست. یعنی کنگره سرداران شهید از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک محملی می‌شود برای انتشار زندگینامه‌های داستانی و غیرداستانی.

به خاطر همین می‌شود گفت که جایگاه زندگینامه‌ها در ادبیات پایداری یک جایگاه استراتژیک است و هنوز این ماجرا ادامه دارد و الان هم می‌بینیم که ما در همین دومین جشنواره شهید همدانی یکی از گروه‌های پرتعداد به لحاظ آثار زندگینامه است. یعنی حدود 71 اثر در حوزه زندگینامه شهدای مدافع حرم در دو سال گذشته نوشته شده است. یعنی تقریباً هر سه هفته یک زندگینامه منتشر شده است، در حالی که اگر توجه کنیم به تعداد شهدای مدافع حرم با توجه به تعداد شهدا، میزان آثار رشد کمّی خوبی داشته و دارد به سمت رشد کیفی مناسب هم حرکت می‌کند.

«سردار سلیمانی» ادامه انقلاب اسلامی بود/ رابطه‌ی شهدای مدافع حرم با خانواده‌هایشان عاطفی‌ است

دفاع‌پرس: نسبت به دوسالانه اول ارزیابی شما چطور است؟

نسبت به آن هم یک رشد دوبرابری داشته است و زندگینامه‌ها مورد توجه قرار گرفته‌اند و رشد کرده‌اند و یکی از علل آن این است که خانواده‌های شهدای مدافع حرم به میدان آمدند برای خاطره‌گویی و نوشتن خاطرات که اگر اینجا سؤال بشود من به تفاوت زندگینامه‌‌های دفاع مقدس و زندگینامه‌های شهدای مدافع حرم خواهم پرداخت.

ما در زندگینامه دوران دفاع مقدس با انسان انقلاب اسلامی روبرو هستیم که این انسان چند ویژگی دارد، یکی از ویژگی‌هایش این است که سوابق مبارزات انقلابی معمولاً دارد. این نکته اساسی است. نکته دوم این است که این انسان به نسبت انسان‌های امروز سنتی‌تر است. و وابستگی بسیار عمیقی با پدر و مادر و خانواده و همین طور محل زیست خودش دارد. سوم این است که عِرق وطنی و ملی برای مبارزه در او موجود است و چهارم این که فاصله کمی با اصل انقلاب دارد. یعنی یک تحولی ایجاد شده و انقلابی اتفاق افتاده که با آن پتانسیل و آن شور و شوق آمده است و بسیار آرمانگرایانه‌تر است و ما در وصیتنامه شهدا که می‌بینیم، شهدا به گونه‌ای وصیت می‌نویسند که انگار مردم ایران مطمئن  هستند که وصیت آنها را اجرا می‌کنند. یعنی اینقدر اعتماد و سرمایه اجتماعی بین رزمندگان و ملت بالاست.

من در سال 1384 کتابی منتشر کردم به نام نیایش نسل سرخ. تحلیل محتوای وصیتنامه شهدای استان فارس است. در آنجا نشان دادم که چقدر وصیتنامه شهدا، رویکردش یک رویکرد عام است و برای همه مردم نوشته شده است. در پایان یک پاراگراف هم نسبت به مادر و یا همسرش گفته و عمدتاً اینها برای مادرانشان و پدرانشان به خاطر بافت سنتی‌ای که دارند سخن گفته‌اند و صحبت کرده‌اند و گفته‌اند و هنوز هم جنگ تمام نشده و اینها دارند با جامعه صحبت می‌کنند که اینگونه جنگ را ادامه بدهید و اینگونه از رهبری حمایت و پیروی کنید و کاملاً لقاءالله را نزدیک می‌دیدند چون مملو از آرمانگرایی و شعارهای آرمانگرایانه بودند.

یکی از مواردی که در وصیتنامه شهدای دفاع مقدس مطرح است، این است که بسیاری از جملات دکتر شریعتی و بسیاری از جملات امام و بسیاری از جملات شهید بهشتی، شهید مطهری در وصیتنامه‌ها به شکل ناخودآگاه آمده است. کسی که آشنا نباشد فکر می‌کند این رزمنده است که این جمله نغز را گفته است درباره شهید یا شهادت یا زندگی و رزم و مبارزه، در حالی که جمله مال دکتر شریعتی است. این نماد رسوخ کرده است.

حالا بیاییم در مورد دفاع از حرم شهید می‌شود و دارد وصیتنامه می‌نویسد. این چه ویژگی‌هایی دارد؟ نکته این است که اینجا ما در زندگینامه‌ها هم می‌بینیم که عمدتاً افراد آن سابقه انقلابی را ندارند و همچنین سابقه دوران دفاع مقدس را هم ندارند. ما اگر چند شهید ویژه مثل شهید همدانی را جدا کنیم، شهید تقوی‌فر و شهید شاطری، این شهدا یا خود سردار شهید سلیمانی، این شهدا، کسانی بودند که هم سابقه در انقلاب داشتند، هم سابقه در دوران دفاع مقدس داشتند و بعد هم در مدافعان حرم، ولی الان بچه‌هایی که رفته‌اند به عنوان مدافعان حرم می‌جنگند، مهمترین ویژگی‌شان این است که آن سابقه‌ها را ندارند.

ظاهراً فکر می‌کنیم این فضل متقدم را ندارند. اما واقعیت امر این است که چون آن را ندارند، اتفاقاً نوع حرکتشان یک حرکت آرمانی‌تر است. یعنی بدون داشتن آن پشتوانه و بدون دیدن آن صحنه‌ها این تصمیم را می‌گیرند و می‌روند و این ارزش کارشان را بالاتر می‌برد. یک نکته اساسی این است.

نکته دوم این که پیوندهای خانوادگی بسیار عمیق‌تر و تنگاتنگ‌تر است تا شهدای دفاع مقدس. شهدای دفاع مقدس به واسطه سنتی بودنشان نوع فاصله‌ای که بین فرزند و پدر و مادر و حتی همسر وجود دارد، در شهدای مدافع حرم که عموماً جوانان بیست و چند ساله هستند، پیوندهای عاطفی با همسر و با پدر و مادر و خواهر و برادر، بسیار بالاتر است بخصوص با همسرانشان. ما در زندگینامه‌ها بسیار نقش همسران شهدای مدافع حرم را پررنگ می‌بینیم،‌ تا جایی که می‌گوییم این زندگینامه‌ها، زندگینامه شهید مدافع حرم نیست، بلکه زندگینامه همسر شهید مدافع حرم است. یعنی بیشتر از زندگینامه خود شهید باشد.

نکته بعدی این است که این افرادی که رفته‌اند و جنگیده‌اند و برای شهادت و برای دفاع از حرم رفته‌اند، نکته‌اش این است که این انواع اتفاقاتی که بعد از پایان جنگ برای خانواده شهدا می‌افتد را دیده‌اند. یعنی دیده‌اند که ما بر خلاف تمام آرمان‌هایی که داشتیم و داریم و شعارهایی که می‌دهیم، نمی‌توانیم یک شب جای خالی یک پسر را برای مادر یا پدرش پر کنیم. هر کاری هم که بخواهیم انجام بدهیم، نمی‌توانیم جای خالی یک پدر را یا مادر را برای یک فرزند شهید پر کنیم. این یک مقوله‌ای است که جزو مقوله فقدان است.

یعنی خیلی وقت‌ها می‌گویند قدر پدر و مادرت را بدان. بعد می‌گوید وقتی من مادرم را از دست دادم تازه متوجه شدم که شما چه می‌گویید. بحث فقدان یک پدر یا پدر یک فرزند، آن هم از مدل نوع خودخواسته و برای دفاع از یک ‌آرمان و یک کشور ما این را دیده‌ایم که اصلاً جای خالی آنها پر نمی‌شود و شهدای دفاع مقدس این را ندیده بودند و فکر می‌کردند بعد از اینها خانواده‌هایشان را روی سر نگه می‌دارند، ولی این اتفاق هرچقدر هم ما تلاش بکنیم نمی‌افتد. اینها این شرایط را هم دیده‌اند و می‌دانند که ما اینجا هرچقدر هم امتیاز بدهیم برای خانواده او هرچقدر هم امکانات مادی بدهیم،‌ کسی نمی‌تواند جای خالی او را پر کند و کسی نمی‌تواند آن لحظه‌ای که همسر من، مادر من، فرزند من نیاز به حضور من دارد، من دیگر اینجا نیستم و دیده که چه اتفاقاتی افتاده و من نمی‌خواهم وارد مصداق بشوم.

چون من بیشتر عمر خودم را با خانواده شهدا سپری کرده‌ام چه در بنیاد شهید و چه غیر از آن. اینها چیزی است که ارزش مدافع حرم را بالاتر می‌برد. آن عِرق وطنی و حفظ میهن هم اینجا وجود ندارد و تمام این ویژگی‌ها باعث می‌شود که نوع حرکت و عظمت انسان مقاومت که جهانی می‌اندیشد، مشخص بشود. یعنی ارزشش بالاتر باشد و یک تفاوت محتوایی و معنایی دارد.

در مورد تفاوت‌های فرمیک و این که از نظر قالب چه تفاوت‌هایی دارد و در روایت‌ها چه تفاوت‌هایی دارد اینجا یک چیزهایی قابل قبول است و یک چیزهایی غیرقابل قبول است و باید اصلاح بشود، اما در حوزه محتوا و معنا می‌شود گفت که شهید مدافع حرم برای عزم به رفتن و رزمیدن و شهید شدن، می‌توان گفت که یک بلوغی نسبت به انسان دفاع مقدس دارد و به سمت آن انسان تمدن نو حرکت کرده. از جنس سردار سلیمانی و از جنس مثلاً حاج عبدالله والی. حاج عبدالله والی هم که در جبهه شهید نمی‌شود، می‌بینیم که جنس او هم از جنس انسان تمدن نو اسلامی است. یعنی منظورم از انسان تمدن اسلامی کسی است که جهانی می‌اندیشد و به دنبال محرومیت‌زدایی و به دنبال نفی شرک و باطل است و در عوض منافع ندارد، منت هم نمی‌گذارد.

من در جهاد دانشگاهی صحبت کردم و گفتم سردار سلیمانی ادامه انقلاب اسلامی بود. یعنی بین جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی،‌ سردار سلیمانی ادامه انقلاب اسلامی بود و دال تهی گفتمان انقلاب اسلامی بود. به خاطر همین از همه طیفی مخالف و موافق به او احترام می‌گذارند و در مراسم او می‌آیند. چرا؟ چون او دال تهی احترام به انقلاب اسلامی بود، چون در گفتمان انقلاب اسلامی ما دنبال کسی می‌گردیم که بیاید و محرومیت‌زدایی کند و خودش و خانواده‌اش منافعی نبرند و منتی هم نگذارد و آخرسر هم بگوید که من خاک پای شما هستم و سرباز هستم. این دال تهی اینجا اتفاق افتاد و رخ داد.

یعنی می‌خواهم بگویم شهدای مدافع حرم هم ارزش آن نگاه انسان‌شناسی که ما داریم اگر بخواهیم ارزشمندی را نگاه کنیم در اینهاست. یعنی اینها فاصله بین دوران دفاع مقدس و بعد از دوران دفاع مقدس را دیده‌اند و شیفت ارزش‌ها را دیده‌اند و مدل برخورد با خانواده شهدا و رزمندگان پس از جنگ را دیده‌اند و الان به نوع دیگری حرکت می‌کنند.

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها