به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، ناوگان دریایی ارتش تروریستی آمریکا و ناوشکنهای پیشرفتهاش این بار هم توسط رزمندگان نیروی دریایی سپاه تحقیر شدند و آرلی بورکهای ۹ هزار تنی اسیر قایقهای تندرو شد.
عملیات برخورد نیروی دریایی سپاه با ناوگان نیروی دریایی ارتش تروریست آمریکا که خبر آن روز گذشته اعلام شد، واکنش شاعران را در برداشت که در ادامه میخوانید.
با دُم شیر. «احمدرفیعی وردنجانی»
پی تولید شر نباید رفت.
چونکه دارد ضرر نباید رفت
روبه سوی خطر نباید رفت
بروی، اینقَدَر نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
مردم این گذر همه شیرند
در ره عشق خویش میمیرند
دزد را دست بسته میگیرند
اصلا از این گذر نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
سعی کن با خودت کمک ببری
راه دور است روروک ببری
چندتا پوشک یدک ببری
بی یدک در سفر نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
باز پیش جهان حقیر شدی
باز در دست ما اسیر شدی
موش نزدِ جنابِ شیر شدی
وقت پیکار در نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
قدرت عزم ما بی اندازه است
شورمان خانمان بر انداز است
غرش شیر دردسر ساز است
هان که نزدیکتر نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
هرکه با قصد ظلم آمد، رفت
نادم و سرشکسته و بد، رفت
آبرویت به باد خواهد رفت
پی این دردسر نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
زور گفتن به ما مُیسّر نیست
عرصه شیر جای عرعر نیست
موقع خودنمایی خر نیست
گوش کن آی خر، نباید رفت
بادم شیر ور نباید رفت
***
آمدی با خیال نفت، ببین
نفتکش هم به باد رفت ببین
جگرت را سپاه، تَفْت ببین
بهر دزدی دگر نباید رفت
با دم شیر ور نباید رفت
***
رد شده دوره بزن در رو
بزنی له شود اُبُهت تو
زود از این دور و بر برو، گمشو
هست حکمت به هر «نباید رفت»
بادم شیر ور نباید رفت.
چون شیر میغرّند در دریا شناورها «محمد برزگر»
تا عرصه بر گرگ بیابان تنگتر گردد
پا در حریم ما اگر یک لحظه بگذارد
باید که در تابوت نزد خانه برگردد
*
پیداست از چشمان گریان تکاورها
دریاست این دریا و موج خون فشان دارد
با ذکر یا حیدر به میدان میرود هر روز
وقتی کسی از شیر تنگستان نشان دارد
*
در خانه با چشم پر از خون گریه میکردند
وقتی که طوفان طبس از جای برمیخاست
فرمود امام آن روز تا ریگ بیابان هم
با اذن حق سرباز و سردار سپاه ماست
*
از خون وضو کردند سربازان و سرداران
بستند با دریای خون دریادلان پیمان
با یاری حق تا ابد دشمن اسیر ماست
در ساحل جمهوری اسلامی ایران
برو ز منطقه و شیر را مکن تحریک «مهدی پرنیان»
هزار جهد بکردی که مجلسی و شیک
کنی تمام جهان را برای خود تملیک
گهی سیاست تحریم و گه چماق و هویج
به هر معاهدهای اینچنین زدی پولتیک
نه گفتوگوی تو باشد صواب و خیر و صلاح
نه خلق و خوی تو باشد به آدمی نزدیک
دوا ز دست تو از زهر مار سمیتر
سلام از دهن توست عین فحش رکیک
«هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست»
نمیشوی تو ز شیطان و او ز تو تفکیک
به زیر دستکش نرم، پنجهات چدنیست
دهی مدام به عالم پز دموکراتیک
به بند میکشی آزادی و عدالت را
مدام سوی حقوق بشر کنی شلیک
مصیبت همه آفاق از خباثت توست
شمال شرق پرو تا جنوب موزامبیک
کنار منطقه بستی سگ نگهبانت
که هست قاتل و جانی به صورت ژنتیک
عراق و شام و یمن زخمی از جنایت توست
و گاو شیردهات در جنایت تو شریک
خوراک توست فقط نفت و خون ملتها
غذای خام و طبیعی و خوب و ارگانیک
«نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر»
برو ز منطقه و شیر را مکن تحریک
اگر نگاه چپی سوی مرز ما بکنی
فرو کنیم به حلقت هزار بالستیک
همین بس است که از خطهی کویری یزد
بگفت پیرزنی با بیان فولکلوریک:
اِگر بیوینَمِت آی کوف تو پوز شده اینجا
بیگیرم از دل و دندهت دویس و شص تا پیک
افول میکند این اقتدار پوشالی
و روزهای تو مانند شب شود تاریک
شکوه و فرّ و جلال تو غرق خواهد شد
چنان که فرّ و جلال و شکوه تایتانیک
های! نا آمده برگرد! همین حرف بس است «نغمه مستشار نظامی»
های! نا آمده برگرد که این ایران است
این وطن بیشه یکپارچه شیران است
خاک، این خاک زر اندود فدایی دارد
آب دریای وطن رنگ خدایی داردای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
بر حذر باش که این معرکه قربانگه توست
آسمانش اثر از بال ملائک دارد
که وجب تا وجبش صاحب و مالک دارد
سر هر کوچه شهیدی به حفاظت مامور
چشم گستاخ ازین دامن پر لاله به دور
نیست تیری که به آوازه آرش برسد
کو حریفی که ز پاکی به سیاوش برسد
این جوانان همه، چون رستم دستان مردند
ننگ بر ما اگر از عشق وطن برگردند
نه فقط تکیه به بازو و به ایمان داریم
که برات از حرم شاه خراسان داریم
فکر پرواز درین عرصه نه کار مگس است
های! نا آمده برگرد! همین حرف بس است
انتهای پیام/ 118