گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- مجید امنپور؛ در میان همه گیری کرونا و در این سال بلوا، عباس معروفی سوار بر اتول قیدار خان کوچه پس کوچههای تهران، شهر بی آسمان را طی میکردند. یوسف در صندلی عقب کمی بدخلقی میکرد که البته با کمک آیدین و نهیب قیدار خان آرام شد. چندروزی بود که از آلیوشا خبری نبود. از آخرین باری که او همراه با سانتیاگو در دشت کیمیاگر به چوپانی رفته بودند، دو روزی می گذشت. هنوز بی خبری از این دو همچون آواری بر سرشان سنگینی میکرد. همسایهها نیز در یاری کردن به ما دریغ نمیکردند. دیمیتری و گل محمد از منطقه کلیدر شروع کردند به گشتن. مارال و سوفی به دنبال رضا امیرخانی کابلستان را گشتند و متیو و اِما نیز با کمک مصطفی مستور قرار شد فردا، به بهترین شکل ممکن، بعدازظهر در تهران به گشت زنی بپردازند.
آگاتا کریستی در اداره پلیس گفته بود، تحقیقات پوآرو به جاهای خوبی رسیده. گفت با توجه به توصیه سربازرس جاستین دین، ما از جزء به کل شروع کردیم و به نتایجی هم رسیدیم. در همین حال دوست عباس آقا معروفی، وینستون اسمیت در اداره حقیقت نیز با دیدن دوربینهای شهری به کمک پلیس آمده بود. حدود 1984 دوربین در محدوده شهر بزرگ اوشینیا که دربرگیرنده تهران هم بود وجود داشت. همچنین دوربینهای مرزی ما با اوراسیا هم وجود دارد. میجر پیر بارها گفته بود که چون پاییز فصل آخر سال است، بهتر است از زمین های سبزوار به جای دشت کیمیاگر برای چریدن گوسفندان استفاده کنند. ولی کوریِ این جماعت، حرفهای این پیر دانا را ندید می گرفت.
ژوزه ساراماگو که قرابت دوستیِ دیرینه او با آلیوشا زبان زد خاص و عام بود و نویسنده کتابهای سبک جنایی بود، در کافه پیانو نشسته بود. قهوه سرد آقای نویسنده هنوز قابل خوردن بود. ضمن نوشیدن قهوه، داشت هماهنگی هایی با آقای پزشک و خانم آقای پزشک انجام می داد برای استعلام نامها از بیمارستانهای شهرهای بی نشان. عزیز زاهارا و کیمیا که از قونیه به راه افتاده بودند، طی گشت شبانه خود به نامه ای از پکن برخورد کردند که آلیوشا و سانتیاگو آن را امضا کرده بودند. متن نامه این بود: «من زنده ام»
با این خبر همگی به راه افتادند به سمت مبدا نامه. اما نه پکن، بلکه بخش غربی چین. منطقه ای به نام نیم دانگ، پیونگ یانگ. جورج اورول و اریک اشمیت به عنوان مترجم همراه با قیدار خان و عباس معروفی رسیدند به محل مذکور. رضا امیرخانی که به عنوان آشنا و بلد راه همراه آنها بود گفت این منطقه به قدری زیباست که ظاهرا زمانی یک اثر هنری بوده است.
درست در وسط جنگل نروژی کلبه ی عمو تام قرار داشت. وقتی نزدیک شدند، نوای موسیقی می آمد، سمفونی هفتم مردگان. پس از ورود و با خوش آمد گویی شازده کوچولو به عنوان مدیر داخلی، متوجه شدند همایش بین المللی هنر شفاف اندیشیدن با سخنرانی دکتر رولف دوبلی در حال برگزاری است. پس از پایان جلسه و قبل از اعتراض امیرخانی و قیدار و معروفی، سانتیاگو گفت وقتی دیگران خواب بودند، نامه ای به جهت خداحافظی گذاشتیم ولی شما آن را نخواندید. برای همین نامه دوم را برای لشکر خوبان همچون شما ارسال کردیم که تا این حد نگران بودید و عاشق و گفتیم که زنده ایم. در آخر با میانجی گریِ مردی به نام اوه که پیر خردمند منطقه بود، قضیه ختم به خیر می شود و گمشده های ملت عشق به وطن برمی گردند.
قصه عجیبی بود و تکنیکهای فنی داستان نویسی رعایت نشده بود، ولی فقط کوششی بود برای آشنایی مخاطبین با کتابها، نویسندگان و شخصیتهای آنها. اگر در حین مطالعه و با خواندن نامی آشنا در دنیای کتابها، به یاد آن کتاب افتادید، فراموش نکنید که هنوز هم می توان با خواندن حداقل 10 صفحه کتاب در روز خود را به وادی خیال سپرد. باشد که کتاب دوبار مونس روح و باعث آرامش ما گردد...
بازیگران قصه ما:
نویسنده کتاب شخصیت نویسنده کتاب شخصیت
عباس معروفی سال بلوا/سمفونی مردگان یوسف/آیدین معصومه آباد من زنده ام
رضا امیرخانی قیدار/جانستان کابلستان قیدارخان هریت بیچر استو کلبه عمو تام
الیف شافاک ملت عشق عزیز زاهارا/کیمیا هاروکی موراکامی جنگل نروژی
رولف دوبلی هنر شفاف اندیشیدن --- کنت هروف وقتی دیگران خواب بودند
استیو تولتز جز از کل جاستین دین معصومه سپهری لشکر خوبان
داستایوفسکی برادران کارامازوف آلیوشا/دیمیتری روزبه معین قهوه سرد آقای نویسنده
پائولو کوئیلو کیمیاگر سانتیاگو امیرحسین چهل تن تهران شهر بی آسمان
آنتوان اگزوپری شازده کوچولو شازده کوچولو میلان کوندرا بی خبری
گیوم موسو فردا متیو/اِما احمد محمود همسایه ها
جورج اورول 1984/قلعه حیوانات اسمیت/میجر مصطفی مستور بهترین شکل ممکن بعد از ظهر در تهران
یوستاین گوردر دنیای سوفی سوفی آگاتا کریستی تحقیقات پوآرو
ژوزه ساراماگو کوری خانم و آقای پزشک نسیم مرعشی پاییز فصل آخر سال است
اریک امانوئل اشمیت زمانی که یک اثر هنری بودم --- فرهاد جعفری کافه پیانو
محمود دولت آبادی کلیدر گل محمد ابراهیم رها کتاب پس کوچه
پاتریک مودیانو گشت شبانه --- ایتالو کالوینو شهرهای بی نشان
پرل باک نامه ای از پکن ---
انتهای پیام/ 121