به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، هواپیمای c-۱۳۰ روز پنجشنبه پانزدهم آذر سال ۱۳۸۴ با ۱۲۸ سرنشین شامل اعضای ارتش و خبرنگاران برای پوشش خبری رزمایش عاشقان ولایت که در چابهار برگزار میشد، از تهران به بندرعباس پرواز کرد که دچار سانحه شد.
۹۴ مسافر هواپیما و ۳۴ نفر از ساکنین شهرک توحید در این سانحه جان سپردند. پیکر اصحاب رسانه در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شده است.
خبرنگاران و عکاسان برای پوشش خبری رزمایش «عاشقان ولایت» در چابهار عازم بندرعباس بودند که هواپیمای آنان دچار نقص فنی شد و پس از برخورد با ساختمانی در مجتمع مسکونی توحید تهران، سقوط کرد و آتش گرفت.
این حادثه ۲۸۱امین حادثهٔ هواپیمای سی-۱۳۰ و از بابت تلفات چهارمین حادثهای بود که تاکنون در سطح جهان برای این نوع هواپیما روی داده است.
شهید میرافضلی
زینب آخرین نگاهش را به بابا انداخت، اما نمیدانست که این نگاه خداحافظی آخر است، او فکر میکرد که بار دیگر بابا به خانه میآید و با نوازش و سوغاتی از او پذیرایی خواهد کرد، سهشنبه زینب با تعطیلی مدارس به بالین علی رفت و گفت داداش نگران نباش بابا زود میآید و برایمان کادو میآورد، من همیشه منتظر بابا هستم تا زمانی که از سفر میآید به استقبالش روم و در آغوشش، او مرا نوازش کند و کادویم را از پدر بگیرم.
زینب نمیدانست که با سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ نیروی هوایی ارتش، بزرگترین آرزویش سقوط خواهد کرد و از این به بعد باید غم بیپدری را به دوش بکشد. زینب، نمیدانست که شبها تنها قصههای پدر او را نمیخواباند، این عشق به پدر یک دختر معصوم بود که او را آرام میکرد.
بعدازظهر جمعه بود و به همراه سید مهدی میرافضلی و زینب دخترش راهی مسابقات تیراندازی به اهداف پروازی در ورزشگاه مهام تهران شدیم، در راه مهدی و زینب چه حرفهایی که به هم نزدند و زینب چه سؤالهایی که از پدرش نپرسید. یادم میآید مهدی برای زینب پفک و چیپس خریده بود و در راه تماماً به این فکر بود که دخترش هنوز نهار خورده و گرسنه است و هر از گاهی در راه به راننده میگفت، کنار ساندویچ فروشی نگهدار!
تا به باشگاه تیراندازی مهام برسیم، مهدی آرام و قرار نداشت و همواره به فکر گرسنگی دخترش بود تا اینکه با خرید ساندویچی دلش آرام گرفت و از اینکه توانسته بود زینب را خوشحال کند، مسرور بود. در ماشین این زینب بود که همواره به پدرش تعارف میکرد و دائماً میگفت، پدر من تنهایی این غذا را نمیخورم، که هر بار با این جمله با نوازشهای مهدی رو به رو بود و در آخر زینب گفت، "خوردنیهایم را برای داداش علی نگه میدارم. "
وقتی به باشگاه مهام رسیدیم، مهدی زینب را به من سپرد و خود به شکار صحنههای جذاب رشته تیراندازی مشغول شد و هر از گاهی با سرکشی به دخترکش او را نوازش میکرد. آن جمعه مصادف بود با زلزله استان مازندران و گلستان و در زمانی که زمین لرزید این مهدی بود که با اضطراب و دلهره بهسوی زینب پر کشید و همچون پرندهای بالهای خود را بر سر زینب پهن نمود. زینب با دل کوچکش از پدر سؤال میکرد، "پدر چه اتفاقی افتاده که دیگر عکس نمیگیری؟
مهدی با نگاهی پر از مهر و محبت در حالی که بر دستان زینب بوسه میزد به دخترکش دلداری میداد و او را آرام میکرد. دخترک ول کن، بابا نبود و دائماً از زلزله و پیامدهای آن سؤالاتی از پدر میپرسید و مهدی باز هم با همان لبخند و متانت همیشگیاش جواب سؤالات دختر زیبایش را میداد و زینب هم پس از آنکه فهمید، زلزله چه عواقبی دارد گفت: "پس پدر من نیمی از خوراکیهای خود را برای بچههایی که خانههایشان خراب شده و دیگر کسی را ندارند که نوازششان کند، نگاه میدارم و به علی میگویم که بعداً از قلکم برای خرید خوردنی برای تو پول بر خواهم داشت و برایت هر چه بخواهی میخرم.
بله آن روز زینب به این فکر بود که بچههای یتیم را چه کسی نوازش میکند و اصلاً به این فکر نمیکرد که روزی برسد و دست روزگار بر آن آید که خود محتاج نوازش دوستان و آشنایان شود. زینب در آن روز همواره به فکر بچههای هم سن و سال خود بود که در کنار خرابههای زلزله به دنبال والدینشان میگردند و شبها بدون آنها سر بر بالین میگذارند و دیگر کسی نیست که برای خوابیدن آنها قصه بگوید و موهایشان را نوازش کند.
دختر سید مهدی نمیدانست که روزی قصههای پدر تمام میشود و در هنگام خواب باید قصه پدر را از مادر بشنود و خود بر سر و دستان علی بوسه زند و او را نوازش کند. زینب در خواب همیشه با پدر بودن را میدید، اما نمیدانست، روزی به همراه علی و مادرش برای دیدن پدر باید بهعکس او خیره شود. زینب بزرگ شد و این روزها را به خاطر میآورد.
سید مهدی میرافضلی عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی که یکی از خوش ذوقترین عکاسان خبری ایرنا بود، سال ۱۳۴۷ در منطقه کویری یزد متولد شد و تا پایان عمر آرامش خاص مردان کویر را به همراه داشت.
وی، در سال ۱۳۶۸و پس از پایان تحصیلات متوسطه، به استخدام خبرگزاری جمهوری اسلامی در آمد و از همان ابتدا در امور هنری و گرافیکی و در روابط عمومی سازمان به کار مشغول شد.
این شهید همزمان موفق کسب مدرک فوقدیپلم عکاسی از دانشکده خبر و فیلمبرداری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. روی گشاده سید مهدی افضلی، از وی تصویری دوستی خوب و یاری همراه در خبرگزاری در ذهن همکاران حک کرد.
در ۱۵ آذر سال ۱۳۸۴ هواپیمای «سی - ۱۳۰» حامل خبرنگاران برای پوشش رزمایش نیروهای مسلح عازم چابهار بود که سقوط کرد و سپهدار ساجدی و مهدی میرافضلی خبرنگار و عکاس ایرنا به همراه ۳۰ نفر دیگر به شهادت رسیدند.
شهید سپهدار ساجدی
شهید سپهدار ساجدی در مهر ماه ۱۳۴۷ در شهرستان سواد کوه متولد شد. سپهدار در سال ۱۳۷۱ وارد عرصه خبر در سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی شد و تا سال ۱۳۷۷ در سازمان مرکزی خبرگزاری مشغول کار بود. شهید ساجدی در پانزدهم آذرماه ۱۳۸۴ به همراه جمع دیگری از اصحاب خبر در سانحه هواپیمایی ارتش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
زنده یاد ساجدی در چهار ماهه نخست سال ۱۳۸۲ در نخستین تجربه خبری برون مرزی از سوی سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی بهعنوان خبرنگار و کارشناس امور خبری به دفتر ایرنا در ریاض پایتخت عربستان سعودی اعزام شد. وی فردی فعال با پشتکار عالی و وصفناپذیر بود.
شهید سپهدار ساجدی رئیسی خبرنگار از جمله مسافران آن هواپیما بود که به همراه سید مهدی میرافضلی عکاس و خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در این هواپیما حضور داشتند و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
شهید رسول کاظم نژاد
شهید رسول کاظم نژاد عکاس جانباز نیز در طی سانحه سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ حامل خبرنگاران در نیمه آذرماه ۱۳۸۴ همراه با جمعی از اصحاب رسانه به شهادت رسید.
وی در شهریور ۱۳۴۰ در تهران به دنیا آمد و در محله رباط کریم زندگی میکرد. فرزند چهارم یک خانواده نه نفری با ۷ برادر و یک خواهر است. پس از طی دوران دبستان و دبیرستان مدرک دیپلم را اخذ کرد، اما بعد از شهادتشان مثل برخی دیگر از شهدا مدرکی تحت عنوان مدارک هنرمندی که معادل کارشناسی ارشد است به ایشان تعلق گرفت.
کاظم نژاد عکاسیهای خود را از پروژههای بازگشت آزادگان به میهن، درگیریهای کوی دانشگاه و واقعه ۱۸ تیر (که منجر به اصابت گلوله به پای ایشان و مجروحیت وی در حین عکاسی شد)، تجاوز نیروهای آمریکایی به کشور افغانستان، المپیک و پاراالمپیک و پیروزی امیررضا خادم در برابر کنی ماندی کشتیگیر آمریکایی در مسابقات جهانی سال ۱۹۹۰ و برگزاری نمایشگاه با موضوع ورزش نابینایان و کم بینایان به مناسبت روز جهانی معلولین – ۱۲ تا ۱۶ آذر ماه ۱۳۸۴، تهران، فرهنگسرای نیاوران انجام داده بود.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/ ۹۱۱