به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، عبدالله جنگ را یک نعمت بزرگ و یک سفرهی گسترده الهی میدانست و معتقد بود که هرکسی بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفرهی الهی بیشتر بهره برده است. برای همین در بسیاری از مناطق عملیاتی حضور فعال داشت و یکی از آن صحنهها این بود که برادرش در مقابل چشمانش در تپههای شهید صدر به شهادت رسید.
شیخ عبدالله میثمی در نهم خرداد ۱۳۳۴خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشود. پس از پایان دوره دبستان، وارد دبیرستان و همزمان با درس، به کار مشغول شد. ایشان تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند.
در سنین جوانی به کمک دوستان خود انجمن دینی و خیریه و هیأت حضرت رقیه (س) را تأسیس کرد و در آنجا در کنار درس به مسایل سیاسی روز هم میپرداخت. سپس به قم رفت و در آنجا به تعلیم و تکمیل علوم دینی پرداخت. اما به دلیل فعالیتهای سیاسی در ۱۱ خرداد ۱۳۵۴ خورشیدی به زندان رژیم پهلوی افتاد. او تعالیم قرآن را به زندانیان آموزش میداد و این حرکتها در روحیه زندانیانی که تحت تأثیر گروهکهای ملحد و منافق بودند، تأثیر به سزایی داشت.
آیتالله حائری شیرازی در خصوص آیت الله میثمی میگوید: «نخستین بار که از زندان رها شده بود، به نظرم پیری جوان و خردسالی سالخورده آمد. همه را شناخته بود تا توانست راه خود را بشناسد و آنچه را که در کلاس ندیده بود، به تجربه یافته بود. علم و عمل، زمینه خودسازی عمیقی را در او به وجود آورد و جهاد با نفس را در عمق مبارزات و مجاهدات خود به کار گرفت و به همین دلیل، بر تمامی امتحانات زندگی که هیچ کس لحظهای در آن فاتح نیست، روز به روز موفقتر و پختهتر درمیآمد. وحشت از او رفته بود و آرامش سالها در او منزل کرده بود. در سختترین آتشها با توکل به خداوند، جداً آرام بود و آرامشبخش.» شهید میثمی که ۳۰ ماه از عمر پرثمرش را در زندان ستمشاهی به سر برده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی، جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و از محضر استادان کسب علم کرد.
سپس در کنار شهید، «مصطفی ردانیپور» و برای یاری رساندن به این نهضت امام خمینی (ره)، مدتی را در کردستان گذراند و از آنجا به دنبال تشکیل سپاه در یاسوج به آن شهر رفت تا در کنار پاسداران به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم بپردازد. این عالم وارسته در مدت حضور در استان کهگیلویه و بویراحمد سهم بزرگی در تأمین امنیت و ثبات این منطقه عشایری داشت و تلاشهای فراوانی برای کمک و رسیدگی به مستمندان و خانواده شهدا به کار بست. او علاوه بر خدمت در سپاه در تشکیل بسیاری از نهادهای انقلاب اسلامی در استان کهگیلویه و بویراحمد نقش بارزی داشت پس از ۳۰ ماه خدمت و تلاش شبانهروزی در آن منطقه محروم از سوی نماینده حضرت امام (ره) در سپاه، به عنوان «مسوول دفتر نمایندگی حضرت امام (ره)» در منطقه نهم (فارس، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد) منصوب شد.
از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، شهید میثمی «جنگ» را یک امتحان بزرگ، یک سفره و نعمت گسترده الهی میدانست که پهن شده و معتقد بود که هر که بیشتر میتواند در این جنگ شرکت کند، از این سفره الهی بیشتر بهره برده است. این شهید والا مقام خود در رابطه با جنگ زحمات فراوانی کشید و در روحیه دادن به رزمندگان و فرماندهان نقش بسزایی داشت و مدتی پس از آغاز جنگ، از طرف نماینده حضرت امام در سپاه به مسوولیت دفتر نمایندگی امام در قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) که قرارگاه مرکزی و هدایت کننده تمامی نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی بود، منصوب شد. به تأسی از حضرت امام (ره) معتقد بود که جنگ در صدر همه امور است و بقیه مسایل در مرحله بعد هستند. در یکی از خاطرات وی آمده است: «هر چه آقای محلاتی میگفت بروید حج قبول نمیکرد. میگفت: جبهه واجبتر است. آنجا کنار خانه خدا هستیم، اما اینجا در میدان جنگ، خود خدا حاضر است و در کنار ماست.»
این عالم وارسته و روحانی مبارز که با درک تکلیف و شناخت زمان، خدمت در جبههها را بر همه چیز ترجیح داده بود به رزمندگان گوشزد میکرد اگر به خاطر مشکلات و به اسم پایان مأموریت و ... بخواهیم برگردیم، نوعی سقوط است. برادران پیوسته از خدای خود بخواهید که توفیق ادامه نبرد را از ما نگیرد. خدا میداند، روز قیامت وقتی روزهای جبههمان را ببینیم و روزهای مرخصی را هم ببینیم، گریه خواهیم کرد که ای کاش مرخصی نرفته بودیم.
براساس گفته همرزمان وی، سخن میثمی همواره و به خصوص در خطوط مقدم نبرد و شبهای عملیات الهامبخش رزمندگان و مسوولان جنگ بود. او حتی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود، لحظهای جبهههای نبرد حق علیه باطل را ترک کند، چرا که معتقد بود که جبهه اجر زیارت خانه خدا را هم دارد. سردار صفوی دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا با ستودن قدرت عقلانیت و فهم و درک و پیش بینی و آینده نگری بالای شهید عبدالله میثمی، گفت: شهید عبدالله میثمی به این باور رسیده بود که مرگ فقط دست خدا است، او از مرگ نمیترسید و قبل از شهادتش گفت؛ در کربلای ۵ اگر خدا بخواهد، اجر و پاداش خود را میگیرم. زندگی، لبخند و حرف زدنش برای خدا بود در ماههای رمضان نیز در جبههها که من نمیتوانستم، روزه بگیرم، اما شهید میثمی روزه بود.
هنگامی که در تاریخ روز نهم بهمن ماه، سحرگاهان، آن زمان که دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خدای خویش آماده میشد، وعده الهی تحقق یافت و در منطقه عملیاتی «کربلای ۵»، از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز، ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۶۵ مطابق با دوم جمادیالثانی که مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (ع) به شهادت رسید.
گزارش از محمد رضازاده