به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، «حبیبالله امینی اصل نودهی» قائم مقام گردان سیفالله از لشکر پنج نصر یکم مهر ۱۳۲۹ در شهر نوده انقلاب از توابع شهرستان خوشاب به دنیا آمد.
از همان کودکی در کنار پدر به شغل کشاورزی مشغول شد. تحصیلات او در حد مقدماتی نهضت سوادآموزی بود اما رفتارش سرشار از متانت و احترام بود و مقام و موقعیتهای مختلف هرگز تواضع و فروتنی را از او نگرفت. بزرگترین آرزوی او سلامتی حضرت امام خمینی (ره) بود و فقط پیروزی اسلام را از خدا طلب میکرد.
شهید امینی پرهیزکار بود و از کمک کردن به دیگران هرگز دریغ نمیکرد. مشورت کردن در کارها را به همه توصیه میکرد و با خوشرویی به درد و دلهای دیگران گوش میداد. نسبت به انجام فرائض و ترک محرمات اهتمام داشت.
او در سال ۱۳۵۳ به حوزه علمیه قم رفت و با رهروان خط امام خمینی (ره) ارتباط داشت. از روحیه معنوی بسیار بالایی برخوردار بود. وی بعد از گذراندن دوران سربازی به روستا بازگشت و پس از چندی ازدواج کرد که ثمره این ازدواج هفت فرزند بود.
شهید امینی فعالیتهای پرشوری در تظاهراتهای ضد رژیم ستمشاهی داشت. گاهی به قم نزد برادرش میرفت و اطلاعیهها، عکسها و نوارهای حضرت امام خمینی (ره) را تهیه میکرد و به روستا میآورد. همسر شهید در این خصوص میگوید: مأموران رژیم ستمشاهی از فعالیتهای او مطلع شده بودند و چندین بار منزل ما را بازرسی کردند.
بعد از پیروزی انقلاب به روستا بازگشت و در بسیج فعالیت داشت و به نگهبانی میپرداخت. در ادامه به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد. مدت ۹ ماه در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در گردان رزمی به عنوان تخریبچی حضوری فعال داشت. پس از آن به عضویت واحد بسیج پایگاه سبزوار در آمد و مسئول ناحیه مقاومت روستایی بود و در کیذور و صدخرو فعالیت میکرد و در آگاهی مردم و جوانان روستایی نقش به سزایی داشت.
بعد از گذشت مدتی فرماندهی گروهان یکم از گردان سیف الله لشکر 5 نصر را بر عهده گرفت. در ادامه به قائم مقامی گردان سیف الله منصوب شد و سرانجام پس از سالها مجاهدت مخلصانه در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در زادگاهش خوشاب نوده انقلاب به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیتنامه شهید
مادر عزیزم! حلالم کن و صبور باش که ان الله مع الصابرین. مادرم شکر خدای را بجاآور که فرزندت در این راه مقدس فدای امام حسین (ع) شد و افتخار کن که همچون عباس فریاد میزنم. اگر دستهایم را از پیکرم جدا کنید و بدنم را آماج گلولههایتان قرار دهید هرگز دست از دینم و رهبرم بر نمیدارم.
انتهای پیام/