به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تبریز، شهید «اصغر رهبری» در زمره سرداران جوان لشکر ۳۱ عاشوراست که تمام عمر کوتاه خود را صرف مبارزه در نهضت امام خمینی (ره) کرد و نهایتاً در همین راه نیز به شهادت رسید.
وی که متولد ۱۳۴۲ در تبریز بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران خیلی زود به عضویت این نهاد نوپا درآمد و ابتدا مدتی در شرکت تعاونی ترابری سپاه فعالیت کرد؛ سپس در غائله کردستان، با حضور در منطقه به مبارزه با عناصر ضد انقلاب پرداخت. او به دلیل علاقه وافرش به فراگیری اصول نظامی، به همراه شهدای برجستهای همچون «علی تجلائی»، «مرتضی یاغچیان» و «نادر برپور» در پادگان هوابرد شیراز در دوره آموزش عملیات چتربازی شرکت کرد و پس از آن با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای نور شد.
وی در عملیات رمضان، فرماندهی گردان شهید آیتالله مدنی لشکر عاشورا را برعهده داشت و در تاریخ ۲۸ تیر سال ۱۳۶۱ به دلیل قرار گرفتن در محاصره، همراه با ۹۳ رزمنده دیگر از جمله برادرش شهید «اکبر رهبری» به شهادت رسید و پیکرش تا سال ۱۳۷۴ مفقود باقی ماند.
مادر این شهید والامقام در توصیف شخصیت و کردار او چنین گفته است:
وقتی به مرخصی میآمد، همواره به دیدن خانواده شهدا میرفت. مخصوصاً وقتی پسرعمویش «محمد» شهید شد، نزد زنعمویش رفت و به او قول داد راه فرزندش را ادامه دهد و گفت: مطمئن باشید نمیگذاریم اسلحه «محمد» بر زمین بماند و تا آزاد کردن راه کربلا از پای نخواهیم نشست.
عاشق جهبه بود، هر وقت به مرخصی میآمد به من میگفت: اگر انسان گرسنه شود، احتیاج به غذا دارد. روح من هم گرسنه است و باید به طریقی آن را سیر کنم و تنها غذای آن حضور در جبهه است؛ زیرا این روح در آنجا به آرامش میرسد. دلم میخواهد قبل از رفتن به جبهه مانند حضرت علیاکبر (ع) که مادرش او را کفن پوشاند، تو نیز چنین کنی و مرا به جبهه بفرستی. شاید خداوند مرا لایق نوشیدن شربت شهادت بداند.
وقتی ناراحتی مرا دید گفت: پس مثل خانم لیلا مرا بدرقه کن و دیگر اینکه پس از شهادت، خودت مرا در قبر بگذار. چون قبلا شهیدی را دیده بود که توسط مادرش به درون قبر گذاشته شده، همواره حسرت میخورد. دلش میخواست من نیز چنین کنم.
انتهای پیام/