گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس_ علی عبدالصمدی؛ همه ساله به مناسبت فرارسیدن نوروز باستانی، تلویزیون برنامههای مناسبتی شاد و مفرحی را برای مخاطبینش تهیه و تدارک میبیند.
تله فیلم و سریال از آن دسته از برنامههای تلویزیونی هستند که در اکثر کشورهای دنیا دارای بیشترین مخاطب هستند. امسال نیز سیما با چهار سریال دسته اول پا به میدان گذاشته است: فصل سوم زیر خاکی، خداداد، فصل دو نجلا و دردسرهای شیرین.
در این میان دو سریال چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ قدمت مخاطب بیشتری را جلب و جذب میکنند. نخست زیرخاکی و دوم نجلا. این دو سریال از وجوه مشترک زیادی برخوردارند به طوری که میتوان ادعا کرد عوامل سازندهی این دو سریال شاید از یکدیگر بی خبر نبودند!
فصل سوم زیرخاکی ادامهی فصلهای اول و دوم آن است. نجلای ۲ نیز قطعا ادامهی نجلای ۱ است. قهرمان زیرخاکی مردی است به نام فریبرز باغ بیشه متاهل و پدر پسری به نام کاوه است. او شغل ثابتی نداشته و بیشتر مشغول قاچاق زیر خاکی است.
در سریال نجلا نیز علیرغم اینکه سریال به نام نجلاست، ولی حرکتهای قهرمانانه از سوی عبدالله دشتی معروف به عبد رخ میدهد. عبد مکانیک است و مجرد و عاشق زنی مطلقه که از ازدواج نخستش یک پسر به نام حسین دارد. عبد نیز مانند فریبرز در کنار مکانیکی قاچاق میکند.
فریبرز زمانی که به زیرخاکیها دست مییابد رهسپار مرز میشود تا زیر خاکیها را در آن سوی آبها به پول تبدیل کند. در بحبوحهی فرار فریبرز جنگ و دوران دفاع مقدس آغاز میشود و او زیرخاکی هایش را در منطقهای مرزی دفن میکند. انگیزهی اصلی فریبرز برای رفتن به جبهه و جنگ دفاع از مام میهن نیست بلکه بهانهای است برای اینکه زیرخاکی هایش را بیابد.
عبد برای یافتن حسین پسر نجلا به عراق میرود. اگرچه هنوز به صورت رسمی طبل جنگ نواخته نشده است، اما نیروهای عراقی در مناطق جنوب کشور دسیسه چینی میکنند. انگیزهی اصلی عبد خود نمایی و ایثار در راه رسیدن به عشقش نجلاست و انگیزهای ملی ندارد. حتی هنوز جنگ آغاز نشده است که او بخواهد برای سرزمینش خود را به آب و آتش بزند.
فریبرز در عراق اسیر و زندانی میشود و طی حملهی نیروهای مسلح ایرانی از چنگال رژیم بعثی خلاصی مییابد او مجددا در ایران در معرض اتهام همکاری با دشمن قرار میگیرد و نهایتا با وساطت اسکندر که پیش از انقلاب اسلامی از نیروهای ساواکی بوده و سردستهی باند قاچاق اشیاء قدیمی است، از زندان آزاد میشود.
عبد به دستور عدنان به دلیل واهی درگیری با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی عراق مدتی زندانی میشود. عبد به همراه عطا تلاش دارند تا از زندان بگریزند؛ عدنان زمانی که متوجه این امر میشود سعی میکند تا عبد و عطا به سادگی فرار کنند تا به چشم هموطنانشان یک فراری جلوه کنند تا یک قهرمان! عبد در جهاد سازندگی استخدام میشود و فریبرز هم در همین نهاد مشغول به کار است.
قصههای فریبرز و عبد وجوه شباهت زیادی به یکدیگر دارند. شاید تنها وجه افتراق این دو داستان زمان وقوع حوادث و اتفاقات است. زیرخاکی ۳ در دوران دفاع مقدس رخ میدهد و نجلای ۲ در حد فاصل بین انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی اتفاق میافتد.
زیرخاکی در فصل سوم و نجلا در فصل دوم بسیار شبیه به یکدیگر ساخته و پرداخته شده اند. نجلا نسخهی ملودرام زیرخاکی و زیر خاکی نسخهی کمدی نجلاست. عبد همان فریبرز است و فریبرز همان عبدالله دشتی است. این تشابه بیش از حد دو قصه نشان از چه دارد؟ نظارت واحد بر روند ساخت دو سریال؟ عوامل تولید مشترک؟
اگر عوامل دست اندرکار تلویزیون به هنرمندان عرصههای مختلف نمایشی فرصت و مجال و آزادی عمل بیشتری بدهند قطعا شاهد خروجی و ماحصل بهتر و متنوعتری در امر خطیر برنامه سازی تلویزیونی خواهیم بود.
انتهای پیام/133