آزاده نجات‌یافته از اسارت حزب دموکرات در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛

رمز محبوبیت شهید بروجردی در غرب کشور

گروهک‌های ضد انقلاب در غرب کشور اعم از کومله و دموکرات از جمله مخالفان سرسخت نظام اسلامی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بودند که با هدایت کشور‌های غربی دست به اقدامات شرورانه و خرابکارانه همراه با جرم و جنایت زدند.
کد خبر: ۵۲۳۷۹۹
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۳۳ - 22May 2022

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: گروهک‌های ضد انقلاب در غرب کشور اعم از کومله و دموکرات از جمله مخالفان سرسخت نظام اسلامی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بودند که با هدایت کشور‌های غربی دست به اقدامات شرورانه و خرابکارانه همراه با جرم و جنایت زدند. این گروهک‌ها با تلاش و جانفشانی نیرو‌های ارتش و پاسدار و بسیجی، در نهایت مهار شده و اعضای آن‌ها به خارج از کشور متواری شدند، اما آثار اقدامات جنایتکارانه آنان با شهادت صد‌ها نفر از مردم مظلوم ایران در صفحات تاریخ این مرز و بوم باقی مانده است.

«حسین سجادی‌پور»، «داوود خاکپور» و «غلامرضا شیران» سه آزاده‌ای هستند که اوایل انقلاب به اسارت نیرو‌های کومله درآمدند. آنان در میزگردی به مناسبت یکم آبان سالروز آزادی‌شان از چنگال نیرو‌های دموکرات، در خبرگزاری دفاع مقدس به بیان خاطرات و دیده‌های خود از رفتار و اقدامات این گروهک پرداختند که ماحصل آن را در چند بخش تقدیم خوانندگان خواهیم کرد. بخش اول، دوم، سوم و چهارم پیش از این منتشر شده است که در ادامه بخش پنجم و پایانی آن را می‌خوانید.

رمز محبوبیت شهید بروجردی در غرب کشور

اسارت مسیر زندگیم را تغییر داد/ انسانیت شهید بروجردی مرا شیفته خودش کرد

دفاع‌پرس: در بین صحبت‌هایتان از شهید بروجردی گفتید و اینکه او را مدت کوتاهی دیدید. در همان مدت کوتاه چطور او را شناختید؟

شیران: غروبی که به شهید بروجردی معرفی شدم آبی روی آتش دلم بودم و دیدم ایشان چه آدم بزرگی است. چند روز با گروهی بودم که اذیت شدم، اما وقتی شهید بروجردی را دیدم، فهمیدم یک فرمانده واقعی است. از پادگان بانه تا پادگان سپاه پاسداران با هم بودیم و من افتخار هم صحبتی با او را داشتم. استاد اخلاق بود و چه برخورد لطیف و انسانی داشت و چقدر روحیه می‌داد. زمانی که بسیاری دشمن را بزرگ می‌کردند و ته دل رزمنده‌ها خالی می‌شد شهید بروجردی به ما امید می‌داد.

ما گرچه توفیق شهادت نداشتیم، ولی اسارت را درک کردیم. آن شبی که به اسارت درآمدم و به زندان آلواتان رفتم مسیر زندگیم تغییر کرد چرا که همه چیز را به چشم دیدم و درک کردم. رفاقت و آشنایی با دوستانم را در اسارت یک توفیق می‌بینم و انقدر صمیمیت بینمان زیاد است که گاه خانواده‌هایمان حسادت می‌کنند.

معجزه قرآن در نجات جوان کرد عضو گروهک دموکرات

دفاع‌پرس: دوست داریم از این تجربه‌های ناب بشنویم.

شیران: زمانی که به کردستان آمدم قرآن مادرم در جیبم بود و این قرآن را همیشه همراه خودم داشتم، حتی وقتی لباس عوض می‌کردم حواسم بود قرآن همراهم باشد. روزی که اسیر شدیم ما را به خانه‌ای بردند که سبیل تا سبیل مسلحین نشسته بودند. در ابتدا لباس‌هایمان را درآوردند و جیب‌ها را خالی کردند. داخل خانه پیرمردی بود که توجه خاصی به من داشت، بعد از چند دقیقه خواست کنارش بنشینم.

این ماجرا گذشت تا اینکه چند ماه بعد در زندان دموکرات مردی را دیدم در حالی که جلوی اتاق رژه می‌رفت و من را می‌پایید، انگار کاری داشت و دو دل بود بگوید یا نگوید. با من سلام و علیک کرد و گفت مرا می‌شناسی؟ کمی دقت کردم، گفتم نه، گفت «من یکی از آن پنج نفری هستم که تو را اسیر کرد و به خانه‌ای روستایی برد، آن پیرمرد که به شما چایی داد پدرم بود. بعد از اینکه شما را بردم با من دعوای بدی کرد. چون قرآن در جیبت داشتی و پدرم دیده بود به من گفت تو خجالت نمی‌کشی یک بچه مسلمان را اسیر گرفتی؟ نان خودش و زنم را بر من حرام کرد تا وقتی که تو را آزاد کنم. هرچه گفتم به اسرا دسترسی ندارم قبول نکرد. رفتم چهارتا بسیجی را فراری دادم تا جبران کاری که با تو کردم بشود، سر همین موضوع دموکرات مرا دستگیر کرد و حالا با شما در زندان هستم.»

رمز محبوبیت شهید بروجردی در غرب کشور

طینت مردم کرد خوب بود. گاهی جوان‌ها تحریک می‌‍شدند و به گروهک‌ها می‌پیوستند، اما نگاه و مرامشان انسانی بود و انسان‌های خوبی بودند. نه فقط جوان‌های کردستان که غربی‌ها نیز فریب دموکرات را خورده بودند و به آن‌ها دروغ می‌گفتند. پزشکی فرانسوی به اردوگاه آمد که انسان خیلی خوبی بود. من، چون زبان انگلیسی‌ام خوب بود مدتی مترجم او شدم. خیلی دوست داشت از شرایط اردوگاه بشنود، شرط گذاشتم که باید محرم اسرار باشد، وقتی کمی از وضعیت اردوگاه گفتم متاثر شد.

ما هرچه قوی‌تر می‌شدیم اعتماد مردم کردستان و دنیا به ما بیشتر می‌شد. توفیق داشتم چند سال پیش به استرالیا رفتم و آنجا با کتابی برخورد کردم که درباره نظم می‌گفت و اینکه اگر بخواهید قوی باشید باید نظم داشه باشیم. جمهوری اسلامی ایران انقدر قوی شده که آمریکا دیگر برنامه‌های قبلش را دنبال نمی‌کند. ما امنیت داریم و این امنیت در سایه قدرت است. دوست دارم به همه آنان که مسوولیت نظامی دارند بگویم ما در سایه نظم و انضباط و انجام وظیفه قدرتمند می‌شویم و این قدرت است که اعتماد مردم و همسایگان را جلب می‌کند تا دیگر کسی نتواند کاری کند.

توبه رئیس زندان دموکرات و علاقه استاد دانشگاه به دانشجو‌های کرد

دفاع‌پرس: دردناک‌ترین صحنه‌ای که در اسارت دیدید چه بود؟

شیران: آنقدر آن روز‌ها در ذهنمان شکل بسته که بعد از ۴۰ سال هفته‌ای نیست خواب نبینم دارم اسیر می‌شوم، هنوز خواب می‌بینم با شهدا هستم و این خواب‌ها را هم توفیق می‌دانم. دردناکترین صحنه برایم شهادت «عیوض عامری» بود. جوان سیه چرده بندرعباسی که هیچ وقت این صحنه از یادم نمی‌رود. یک دختری داشت که از او برایمان می‌گفت. آن روز که شهید شد من چند ساعتی بیرون از محوطه زندان بودم، وقتی لقمه غذا در دهانم گذاشتند خبر دادند عامری شهید شد. ناخوداگاه زدم زیر گریه و لقمه در گلویم گرفت.

رئیس زندان می‌گفت فکر نمی‌کردم انقدر رقیق القلب باشید. همین رئیس زندان که دستور اعدام تعدادی از زندانیان را داده بود چند وقت بعد از من خواست تا انگلیسی یادش بدهم. یک روز پیرمرد و زنی با بچه کوچک در بغل، آمدند جلوی زندان، پیرمرد پیشانی مرا بوسید و گفت من پدر رئیس زندان هستم و پسرم از شما پیش ما خیلی تعریف کرده، از من خواست پسرش را ببخشم، گفتم امیدوارم کودکی که به همراه دارید روزی دانشجوی من شود. همان شب رئیس زندان فرار و توبه کرد. از آن زمان علقه زیادی به دانشجو‌های کرد پیدا کردم.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها