به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید محمد بروجردی منتشر شد؛

روایت سرلشکر صفوی از جامع‌شناسی و جامع‌نگری شهید بروجردی

شهید «محمد بروجردی» از جمله فرماندهان شاخص دفاع مقدس بود که در ایجاد وحدت در غرب کشور و مبارزه با ضد انقلاب جدایی‌طلب نقشی اساسی ایفا کرد.
کد خبر: ۵۲۴۰۳۹
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۲۱ - 22May 2022

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمد بروجردی» در سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ از توابع بروجرد متولد شد و در خانواده‌ای محروم و مذهبی رشد و نمو یافت. وی در سال‌های قبل از انقلاب کوشید با روحانیت مرتبط با امام خمینی (ره) ارتباط برقرار کند و به همین منظور به عضویت هیئت‌های موتلفه اسلامی در آمد.

بروجردی بعد از واقعه ۱۹ دی قم، اقدامات نظامی خود را آغاز کرد؛ ازجمله انفجار رستوران خوان رستوران (عشرت‌کده مستشاران آمریکایی) انفجار اتوبوس آمریکایی‌ها در لویزان و ...

وی در بیشتر این عملیات‌ها، مسئولیت شناسایی، جمع‌آوری اطلاعات و طرح و برنامه‌ریزی را بر عهده داشت و پس از کار‌های مقدماتی با روحانیون خط امام تماس می‌گرفت و با کسب مجوز شرعی اقدام به اجرای آن‌ها می‌کرد.

فعالیت بروجردی پس از پیروزی انقلاب ابعاد گسترده‌تری یافت. با تشدید بحران در کردستان و فرمان امام خمینی (ره) برای سرکوب ضدانقلاب، عازم پاوه شد و پس از آزادسازی پاوه در منطقه ماند.

وی پس از چندی به سمت فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد و در این راستا به پاک‌سازی مناطق کردستان پرداخت و با مجاهدت‌های خود نقش فعالی در آزادسازی این مناطق از دست گروه‌های مخالف نظام داشت.

از دیگر ابتکارات بروجردی، تشکیل تیپ ویژه شهدا بود. وی در تاریخ ۱ خرداد ۱۳۶۲ هنگامی‌که در تلاش بود محل مناسبی را برای استقرار قرارگاه این تیپ انتخاب کند و به‌منظور بازدید از مکان موردنظرش به سه‌راه مهاباد - نقده رفته بود، براثر اصابت خودرو حامل وی با مین ضدتانک، به همراه پنج‌تن از همرزمانش به آرزوی دیرینه‌اش، شهادت رسید. به همین خاطر مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس بخشی از زندگی شهید بروجردی را از زبان سرلشکر «سید یحیی (رحیم) صفوی» منتشر کرد.

روایت سرلشکر رحیم صفوی

فعالیت‌های ضدشاهنشاهی

من قبل از انقلاب به تهران آمدم و به منزل وی در محله خیابان مولوی رفتیم. آنجا برای کار‌های نظامی علیه رژیم شاهنشاهی جلسه داشتیم. یک روز در زمستان بروجردی همسر خود و ما را سوار ماشین کرد و به خانه یکی از دوستانش در ورامین رفتیم.

خانم‌ها را به اتاق دیگری فرستاد و خودمان زیر کرسی نشستیم و درباره فعالیت نظامی صحبت کردیم. در پوشش خانواده کارش را انجام می‌داد. هرکسی هم که در جاده، می‌دید خانمی جلو نشسته است و آقایی هم در حال رانندگی است و ما هم صندلی پشت نشسته‌ایم، گمان اطلاعاتی نمی‌برد.

مثلاً آن موقع پاسگاه ژاندارمری معمولاً کنترل‌هایی می‌کرد ولی با این‌حال او خیلی عادی رفتار می‌کرد و در چهره‌اش آرامش و سکینه فوق‌العاده‌ای دیده می‌شد.

گذری بر جامع شناسی و جامع‌نگری شهید بروجردی در تاریخ شفاهی سردار صفوی

مسیح کردستان

وی از سرداران مؤمن، عارف، بااخلاق، شجاع، صبور و ولایت مدار بود. من چنین فرماندهی در کردستان کمتر دیدم. بروجردی فرمانده ما هم بود، چون فرمانده سپاه غرب کشور بود.

وقتی من به سنندج رفتم، ابتدا فرماندهی سنندج بر عهده ایشان بود. آقای بروجردی ازنظر سجایای اخلاقی ممتاز بود و به او مسیح کردستان می‌گفتند. واقعاً چهره مسیحایی و نفس مسیحایی‌ای داشت.

از نظر شجاعت و قدرت سازمان‌دهی توانمند بود و سازمان پیش‌مرگان مسلمان کرد را ایشان تأسیس کرد. پیش‌مرگان واقعاً برای آزادسازی کردستان خدمت کردند.

آنقدر صبور و تأثیرگذار بود که وقتی نیرو‌های ضدانقلاب اسیر می‌شدند، با آن‌ها بحث می‌کرد و آن‌ها را متقاعد می‌کرد که مسیرشان اشتباه است. منظورم این است که حتی در مورد ضدانقلاب هم به کار فکری قائل بود.

بعضاً حکم اعدام ضدانقلابی که محکوم به اعدام شده بود را با توبه دادن و بردن پیش قاضی دادگاه، به حبس ابد تغییر می‌داد. این‌قدر، قدرت فکری و نفوذ فرهنگی داشت.

وی چه در کردستان و چه در جنگ منشأ اثر بود. انصافاً تا زمان حیات وی اگر بخواهم یک نفر اصلی را نام ببرم که در آزادسازی کردستان نقش بزرگی بر عهده داشت، محمد بروجردی بود که نقش فرماندهی داشت.

گذری بر جامع شناسی و جامع‌نگری شهید بروجردی در تاریخ شفاهی سردار صفوی

بنیان‌گذاری تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)

برای عملیات فتح‌المبین هم کسی که حاضر شد و موافقت کرد؛ حاج احمد متوسلیان و بچه‌های سپاه مریوان را از کردستان به جبهه جنوب بیاورد و تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) را بنیان‌گذاری کند، محمد بروجردی بود.

ما برای عملیات فتح‌المبین در بهمن‌ سال ۱۳۶۰ به کرمانشاه رفتیم. من و آقا محسن به آنجا رفتیم و بروجردی، ناصر کاظمی و فرماندهان دیگر هم بودند.

آقا محسن مطرح کرد که ما می‌خواهیم عملیات بزرگی در غرب رودخانه کرخه انجام دهیم، ولی یگان کم داریم و آمدیم از اینجا نیرو ببریم. شما یک تیپ تشکیل بدهید.

ناصر کاظمی گفت: «شما به دلیل جنگ در جنوب همه پاسدار‌ها را دارید می‌برید و بسیجی‌ها هم به جنوب می‌آیند. ما برای کردستان نه پاسدار داریم و نه بسیجی. تازه می‌خواهید از اینجا یک‌چیزی هم بردارید و ببرید.»

کاظمی با ناراحتی از جلسه بلند شد و بیرون رفت، ولی بروجردی بزرگوار خاطرم هست به ریش‌های طلایی‌رنگش دست کشید و گفت «امام جنگ را مسئله اصلی می‌دانند. چشم، من خودم می‌آیم و نیرو‌ها را هم می‌آورم. ماشین و سلاح هم می‌آورم و از شما هم هیچ‌چیز نمی‌خواهم. فقط یک حکم به من بدهید.» خودش رفت؛ بچه‌های مریوان و احمد متوسلیان و قجه‌ای را به جنوب آورد و تیپ را تشکیل داد.

تبعیت محض از امام

آقای بروجردی واقعاً مطیع امام بود. اوایل درگیری‌های کردستان من رسماً در سخنرانی‌هایم برای پاسدارها، علیه بنی‌صدر موضع‌گیری می‌کردم. بروجردی یکی، دو بار به من تذکر داد و گفت: «چون امام حکم فرمانده کل قوا را به ایشان تفویض کرده و منصوب امام است، شما علیه ایشان حرف نزن.»

من و بروجردی از قبل از انقلاب با همدیگر دوست بودیم و هردویمان مسلح بودیم. گفتم: «آقا محمد، من ایشان را در فرانسه دیدم و می‌دانم چه آدم... است.»

گفت: «نمی‌خواهد دانسته‌هایت را به پاسدار‌ها منتقل بکنی.» اینطور آدمی بود. می‌گفت، چون حکم امام را دارد نباید علیه او صحبت کرد.

درباره شهید بروجردی، اگر چندین کتاب بنویسند؛ یا فیلم بسازند، جا دارد. واقعاً یک شخصیت اسوه برای همه مجاهدین اسلام در لبنان و عراق و سوریه بود.

کظم غیظ مسیح

من شنیدم در سنندج یک پاسدار سر موضوعی ناراحت می‌شود و یک سیلی به گوش بروجردی که فرمانده بود، می‌زند. ایشان آن پاسدار را می‌بوسد و می‌گوید «خیلی خب، حالا بیا برویم دفتر مشکلت را بگو که من حل کنم.»

این چیز‌ها دروغ نیست. واقعاً از این بزرگوار سجایای اخلاقی عجیب و همچنین مقاومت‌های چشمگیری دیدیم.

جامع شناسی بروجردی / بروجردی یک فرمانده جامعه‌نگر بود

بروجردی تفکر مردمی داشت. اولین جملات مهمی که ایشان گفت این بود که ما باید بین ضدانقلاب و مردم کردستان فرق قائل بشویم و صف مردم را از صف ضدانقلاب جدا کنیم و به کمک مردم کردستان ایران برویم و ضدانقلاب را سرکوب بکنیم.

واقعاً بینش اجتماعی بسیار وسیعی داشت. شاید از نظر نظامی بینش من قوی‌تر از ایشان بود، چون دوره افسر وظیفه را گذرانده بودم، ولی بینش اجتماعی و سیاسی ایشان خیلی بهتر بود.

جامعه کرد را می‌شناخت و برای این جامعه استراتژی فرهنگی داشت؛ مثلاً ایشان برای آبادانی و برای راه‌اندازی فرمانداری‌ها و آموزش‌وپرورش خیلی تلاش کرد.

فردای آن روز که سنندج را آزاد کردیم، دنبال استاندار و فرماندار و شهردار بود و به تهران زنگ زد و از آموزش‌وپرورش و مخابرات خواست؛ بیایند مدارس را راه بیندازند. معلم‌های آقا و حتی خانمی را از تهران دعوت کرد و آمدند مدارس سنندج را راه‌اندازی کردند.

حتی به غذای مردم توجه داشت. آن موقع آرد و این‌ها که در سنندج نبود و باید از تهران می‌آمد. ایشان تماس گرفت، کامیون آرد آمد و نانوایی‌ها راه افتاد و شهر شکل گرفت. بروجردی یک فرمانده جامعه نگر بود.

قدرت سازمان‌دهی

قدرت سازمان‌دهی وی فوق‌العاده زیاد بود. اول‌ از همه دنبال ساختار و سازمان بود ولو برای ۱۰ نفر. از سپاه مشهد، سپاه شیراز، سپاه مثلاً لرستان و سایر شهر‌ها و استان‌ها به کردستان می‌آمدند، اما سازمان نداشتند. ۱۰ نفر، ۲۰ نفر پاسدار و بسیجی که می‌آمدند، ایشان بلافاصله آن‌ها را سازمان‌دهی می‌کرد و از میان خودشان یک نفر را به‌ عنوان فرمانده می‌گذاشت و در محور مشخص به کار می‌گرفت. قدرت فوق‌العاده‌ای در سازماندهی نیرو‌ها داشت.

گذری بر جامع شناسی و جامع‌نگری شهید بروجردی در تاریخ شفاهی سردار صفوی

سکینه و آرامش مسیح

در یکی دو عملیاتی که از پادگان سنندج برای خارج کردن باشگاه افسران از محاصره انجام شد و تعدادی شهید شدند، همه ناراحت بودند، ولی بروجردی خیلی صبورانه از جیب سمت چپ خود قرآن را درآورد و شروع به خواندن کرد و با قرائت قرآن آرامش ایجاد کرد. در حوادث و بلا‌های بزرگ، بسیار انسان معنوی و تأثیرگذار و آرامی بود. شهادت افراد بزرگ هم او را منقلب نمی‌کرد، چون آدم خودساخته‌ای بود و تحمل و ظرفیت او بالا بود.

منبع: اردستانی، حسین، از سنندج تا خرمشهر: تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت: سید یحیی (رحیم) صفوی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحات ۱۴۱، ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار