به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، سلسله نشستهای تخصصی «ره بر» همزمان با سی و سومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، از مجموعه برنامههای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به نام امام دلها است که به صورت نشستهای گفتوگومحور توسط فرهنگسرای امام (ره) برگزار میشود.
«فروز رجائیفر» فارغ التحصیل دوره دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران است و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دانشجوی مهندسی در دانشگاه پلی تکنیک دانشگاه امیرکبیر بود و از همان دانشگاه هم فارغ التحصیل شد.
در همان دوران دانشجویی موضوع تسخیر لانه جاسوسی اتفاق افتاد که ایشان حضور داشت. پس از گذشت چهل و سه سال از انقلاب اسلامی نیاز به مطالعه و مرور تاریخ انقلاب اسلامی داریم و این سلسله نشستها فرصت مناسبی را فراهم میکند. حضور مردم و مشارکت مردم در انقلاب اسلامی موضوع و محور صحبتهای فاطمه محمدی با «فروز رجایی فر» در نشست دوم از این مجموعه نشستها است.
چگونه در جریان انقلاب قرار گرفتید؟
دانشکده پلی تکنیک در آن زمان فضایی کاملاً سیاسی و انقلابی داشت، بنده یک دوره لیسانس را در دانشکده پلی تکنیک نه ساله تمام کردم و شاید این برای شما تعجب آور باشد. برخی از همکلاسیهای من که آقایان بودند و حضور در جبههها داشتند این دوره برایشان یازده تا دوازده سال به طول انجامید. پلی تکنیک اینطور بود که یک ترم درس میخواندیم و یک ترم تعطیل میشد. ترمهای بهار موضوع خرداد ۱۳۴۲ را داشتیم و در ترمهای زمستان ۱۶ آذر را، فعالیت شدیدی داشتیم و دانشگاه به اجبار کلاسها را تعطیل میکرد؛ و دانشجویان را تهدید میکردند که امتحانات را لغو میکنیم. ترم بعد باز میگفتند دانشگاه تعطیل است؛ و ترم بعد باز تعهد میگرفتند.
آیا خانواده شما هم در جریان انقلاب بودند؟
رجایی فر: بله، پدرو مادر فرهنگیای داشتم و هر دو تحصیل کرده دانشگاه بودند. و خیلی پیش از انقلاب، فضاهای فکری جدیدی که ایجاد شده بود توسط جلال آل احمد و علی شریعتی، با آنها آشنا بودند. کار من سخت نبود. در کنار خانواده بودم و به فعالیتهای سیاسی تمایل داشتم.
آیا موضوع دختر خانم بودن شما توسط خانواده مطرح نبود؟ و این که به این واسطه در مسائل سیاسی و مبارزات شرکت نکنید.
پدرم نسبت به کارهای تشکیلاتی خیلی نگران بودند. در سال ۵۷ بعد از ۱۳ آبان که آن اتفاق دانشگاه تهران رخ داد. یادم میآید در خیابان شاه رضا (خیابان انقلاب) سر و صدا میآید و تیر اندازی و بسیار شلوغ بود و پدرم آمدند و نگران شدند و در نهایت من را به آمریکا برای دور شدن من از آن فضاها و جریانات فرستادند. کسی نمیدانست چند ماه بعد انقلاب میشود و من هم پس از پیروزی انقلاب در عید همان سال به ایران برگشتم. البته در یک تشکل هم در آمریکا فعال شدم. اصلاً از بازگشت به ایران پشیمان نیستم با ذوق بازگشتم و با خانواده که به استقبال من آمده بودند، مستقیم به قم رفتیم به ذوق و شوق دیدن امام (ره). امام را دوست داشتم ببینم خیلی از بچهها که از خارج از کشور آمدند با ذوق و شوق برگشتند که شاید بتوانند خدمتی انجام دهند.
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب کاملاً مردمی است و خاستگاهی مردمی دارد، به عنوان شخصی که دوران جوانی و نوجوانی اش را در اوج انقلاب بودید امام را چطور شناختید؟
جوان نسل ما ارتباط مستقیم از نظر کسب اطلاعات حوزه علمیه نداشت. زمینه سازی مرحوم دکتر شریعتی و باز تعریف ایشان از دین، مذهب، انسان، مسئولیت، تغییر، تاثیر گزاری و... اگر این واژهها نبود که محرک و انگیزه ساز بود، توجه ما به مذهب جلب نمیشد.
شاید اگر احساس میکردیم که کشور دچار مشکل است شاید از طریق مکاتب رهایی بخش دیگری پیگیری میکردیم. هر کدام از این مکاتب ادعاهایی داشتند. امکان اینکه این شور و تعهد در مسیرهای دیگری مصرف بشود کاملاً وجود داشت.
هنر مرحوم دکتر علی شریعتی این بود که با باز تعریف از دین، ادبیات مذهبی و واژه هایی، چون شهادت، مسئولیت انسان برای تغییر خودش و تاثیر گزاری در بیرون از خویشتن، یک زمینه سازی برای پذیرفتن امام خمینی شد. چون ما ارتباطی نداشتیم. چون نسل قبل از ما این ارتباط را داشتند تبعید امام را دیده بود. ولی چون قانون هم شده بود که کسی نباید اسم امام را ببرد، در کتابی نباید اسم امام نوشته شود. در نتیجه ما هم نسبت به ایشان مطلع نبودیم.
یادم هست که نماز و روزه که همیشه همراه ما بود، ولی وقتی که مذهبیتر از این شدم، آن حس ارتباط این اعتقاد ما با دنیا و با تحولات دنیا وجود نداشت. رسالهای تطبیقی پیدا کردم که فتوا را به شکل مقایسهای نوشته بود و هر سوال با پاسخهای هر یک از مراجع همراه بود.
یکی از آنها دو پرانتز بود و وسط آن نقطه و یک استاد کلاس قرآن که درآن زمان مخفیانه هم به این کلاس میرفتیم، البته همراه با مادرم میرفتم و این تحرکات ما درخانه پشتیبان داشت، آن استاد سر کلاس به ما گفت آن فتوایی که مربوط به کسی است که به صورت دو پرانتز و یک نقطه آمده، مربوط به مرجعی است که نمیتوانم اسمش را بیاورم شما خودتان بروید و متوجه شوید که ایشان کیست. یعنی حتی جرات نکرد که اسم امام را در کلاس ببرد. آن کلاسی که مخفی هم بود و شاید با حضور هفت یا هشت نفر برگزار میشد باز هم جرات نکرد اسم امام را بیاورد. ما هم اسم ایشان را نشنیده بودیم و این ادامه داشت تا روزی که و مقطعی که شهید مصطفی خمینی به شهادت رسیدند. آنجا متوجه شدیم که مرجعی هم هستند که تازه با بیانیههای ایشان آشنا شدیم یعنی حوالی اول آبان ماه سال ۱۳۵۶ ما تحولاتی را در دانشگاه دیده بودیم قبل از اینکه بخواهیم ایشان را بشناسیم. چهرههایی همچون شهید مطهری را بر اساس آثارشان میشناختیم. مرحوم ید اله سحابی و مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم شهید بهشتی کتابهایشان در دسترسمان بود.
ترجمههایی مقام معظم رهبری از سید قطب داشتند اینها بود همچنین نوشتههای جلال الدین فارسی، جلال آل احمد همچنین شخصیتهای جوانی، چون حبیب الله پیمان، همه کتابهایی داشتند که در اختیار نسل ما بود.
ولی این آثار به ادبیات حوزه نزدیک نبود، ولی بعد از کشف امام (ره) اتصال به امام یک جوشش و خروشی در بین ما و همینطور در ملت شکل گرفت گویا ملت امام را بیشتر از ما میشناخت، ما، چون طبقه مدرن بودیم و ارتباط ما کمتر بود. اشاره کنم که من در خانواده کاملاً متوسطی بودم و پدرم معلم بود مردم بخش سنتی جامعه بلافاصله با دعوت امام ارتباط بر قرار کردند ما هم همینطور؛ و متوجه ابعاد مختلف حضرت امام شدیم. مناقشاتی بود بر سر اینکه دکتر شریعتی در دریافتها یا در ابراز دریافتها اشکالاتی دارد همیشه در فضاهای فکری این بحثها و اختلاف نظرها هست. وقتی از همه اینها عبور میکردی امن و امان و مطلوب است و مجموع تمام خصایصی است که ما دنبال آن هستیم و بدون ترس و اضطراب میتوانی دنبالش بروی اینجاست.
امام واقعاً از اوایل زمستان ۵۶ تا زمستان ۵۷ حدود یک سال یا حداکثر چهارده، پانزده ماه بیشتر نیست، ولی امام انتشارپیدا کرد.
امام جایگاهی پیدا کردند که قابل مقایسه با هیچ متفکر دیگری نیست. جنبههای الهی هم پشت این قضیه بود و دلبستگیهایی که مردم پیدا کردند.
افرادی را من خودم شنیدم که میگویند ما هیچ وقت عاشق نشدیم به عنوان اینکه مفهوم عشق را درک کنیم، اما عاشق امام شدیم، کلمه عشق را با حسی که به امام داشتیم شناختیم. مسیر امام به سمت خدا به عنوان یک عارف آن چهار مرحله را گذراند و وقتی به خدا رسید باز هم به مردم بازگشت و عشق ایشان مردم بود و مردم هم در مقابل این عشق را فهمیدند و پاسخ دادند به صورت قلبی و احساسی و فقط خدا عالم بر این رمز و رموزی است، که درآن یکسال اتفاق افتاد و منتهی به پیروزی انقلاب شد.
درباره رابطه امام و مردم باز هم اگر نکتهای است بفرمائید.
در علوم سیاسی و برای هر جنبش اجتماعی سه عنصر اهمیت دارند یکی رهبر و دیگری ایدئولوژی و در نهایت مردم.
اگر این سه عامل نباشد هر کدام که نباشد شما نمیتوانید نتیجهای بگیرید. جنبش اجتماعی اگر قوی باشد میتواند کار کرد سیاسی پیدا کند یعنی وارد حوزه قدرت شود و اثر گزاری سیاسی داشته باشد و این اتفاقی بود که در انقلاب ایران افتاد. شیعه به عنوان ایدئولوژیای که مکانیزم حرکت سریع و واقعاً جرقهای که منتهی میشود به روشن شدن موتوری قوی میشود؛ و گفتمان شیعه با محوریت و مرکزیت شهادت و امامت این محتوا را دارد که این قدرت را دارد که انسان را در نا امیدی پیروز و امیدوار نگه دارد..
در همین نقطه به پیروزی رسیدیم در حالی که شاید شهید شدیم، بازنده جنگ شدی و تو فکر نکن در نقطه ضعف هستی و همین جا نقطه قوت توست.
باز تعریف از مفاهیمی، چون انتظار، شهادت و رهبری حضرت امام و پیوستن مردم شد آن چیزی که همگان دیدند. امام این را خیلی خوب متوجه شدند، برخی میگویند امام حکومت ۲۵۰۰ ساله را سرنگون کرد، امام واقعاً کسی نبود که این کار را انجام داد، اگر ملت همراه ایشان نبود نمیتوانست این کار را انجام دهد؛ و ما نقش ملت را در حرکت امام به هیچ وجه نمیتوانیم نادیده بگیریم.
خودشان میگویند اگر ملت نبودند ما الان در محبسها و قبرستانها بودیم و منظورشان کسانی که زندان بودند و یا اعدام شدند.
اگر پیروزی با نقش مردم و مبتنی بر ایدئولوژی در کنار رهبر ایجاد شده این سه جزء نباید از هم جدا شود برای تداوم این پیروزی و موقعیت در مسیری که در پیش رو داریم این سه اصل نباید از هم جدا شود.
هر لحظه ارتباط رهبر و ایدئولوژی مخدوش شود، در واقع میتواند یک شکاف در نهضت و یا انحراف در حاکمیت ایجاد کند این نگاه بسیار مهم است. این نگاه را اگر بخواهیم در چارچوپ یک نظریه سیاسی قرار دهیم کاملاً منطبق است با نظریه فوکو.
شما در نظریه پست مدرن میشل فوکو درباره قدرت، میبینید که فوکو میگوید. همیشه قدرت چیزی تعبیر شده که از بالا به پائین میآید و عوامل دارای قدرت از بالا به پائین و متمرکز هستند. در بالا متمرکز است و از بالا به پائین دیکته میکند. فوکو معتقد است این طور نیست، قدرت پدیدهای است منتشر در جامعه، یک جزئی از قدرت در داخل هر فرد انسانی و هر پدیده جزئی وجود دارد. در واقع با همان نگاه ضد ساختار؛ که در نظریه پست مدرنیستی فوکو ست میگوید، تجمع قدرتی که در میان مردم است، میتواند یک انقلاب همچون انقلاب ایران را رقم بزند. یعنی میشل فوکو انقلاب اسلامی ایران را مثالی برای اثبات نظریه اش دارد.
فوکو به عنوان شخصیت علمی در فضای دانشگاهی و علمی که در دنیا مطرح است و امام بهتر از او را درک کرده و عمل کرده است.
امام لحظهای از نقش مردم غافل نشده اند. دو محور در صحبتهای امام هست درباره مردم یکی کلیات. به مردم اشاره کرده اند اینکه مثلاً مردم ما توانمند هستند یا حق به گردن ما دارند و اشاراتی دارند که من در چهاره پانزده محور جمع آوری کرده ام.
تحت چه عناوینی به پدیده مردم نگاه کردهاند، جدای از این در قالب ساختار حاکمیت، شما در قانون اساسی ساختاری را ساختید و این قسمتهای مختلفی دارد برای اینکه حکومت کارآمدی داشته باشد، حضرت امام اصل نگاهشان به مجلس است؛ که نهادی برخاسته از مردم است. امام جایگاه مهمی برای مجلس قائل بودند.
نگاه حضرت امام به مردم چگونه نگاهی بود؟ این حد از اعتماد به مردم از جانب رهبر از کجا نشاًت میگرفت.
علت این پیچیده است. امام یک عارف سالک بود و عارف در مراحل سلوک به خدا میرسد و بازگشت به مردم را داریم. رسیدن به کمال. نگاه الهی یافته که از این بعد که همچون خدا برای بشر مهربان است و توجه به هدایت بشر دارد، چون بشر برای او مهم میشود. همچون پیامبر که خداوند به ایشان میگوید اینقدر سخت نگیر و به خودت آسانتر بگیر و زمانی که خدا را میشناسد که چقدر برای هدایت بشر ارزش قائل است او هم در همان جایگاهی قرار میگیرد که مردم را مخلوق خدا میداند و به جهت ارتباطی که با خدا دارد در واقع رضایت آن خالق را میخواهد جلب کند و میداند که جلب این رضایت در جلب رضایت مخلوق است.
نگاه زیبای امام به مردم؛ امام همواره نسبت به مردم احترام و تواضع داشتند در نگاهشان مردم همواره بالا دستی بودند. بها دادن به مردم. مردم ما را سر کار آوردند. بدون حمایت مردم هیچ کاری پیش نمیرود. نیاز به یک کار تحقیقی دارد واقعاً در بخش اعظم صحبتهای حضرت امام مردم جایگاه ویژهای دارند. مردم اصل بودند در حکومت. حکومت برای مردم است، مردم برای حکومت نیستند. مردم را هدایت میکردند ایشان معتقد بودند که مردم را باید مداوم برای حضور در صحنه دعوت کرد.
در همه جا مردم باشند درسیستم اثرداشته باشند. یک بعد این نگاه مردم تا زمانی که این رابطه را با حکومت دارند یعنی حضور مستمر دارند خودشان حافظ قدرت و قوام حاکمیت هستند و اگر این ارتباط سست شود به نفع حاکمیت نیست که مردم را از مسیر کارهای اجرایی کنار بگذارد.
امید به مردم، اعتماد به مردم، ایشان مردم را دارای رشد سیاسی میدانستند و هرگز نمیگفتند مردم عقلشان نمیرسد.
مردم آگاه هستند و اشتباه نمیگفتند. درباره وحدت حاکمیت و دولت همواره هشدار میدادند. برای تصمیمات بزرگ همراهی مردم لازم است. تشکر و قدر دانی مستمر از مردم. ما اجیر مردم هستیم. دعوت مردم به مقاومت در مشکلات، تکیه به مردم برای مقابله با انحرافات، ارشاد مستمر مردم برای دسیسههای تبلیغاتی دشمنان. شناخت دقیق از روحیات مردم، چون شناخت خوبی از مردم داشتند، چون همچون آنها زندگی کرده بودند. روزی که امام میخواستند قطع نامه را بپذیرند، مردم آمادگی این خبر را نداشتند، اما امام بسیار با لطافت و ظرافت این مهم را مطرح کردند که کمترین خلأیی در مردم ایجاد نکرد.
خشمتان را فرو بخورید و به جایش از آن استفاده کنید. در زمان بیان قطع نامه امام حتی اشاره به وحدت حوزه و دانشگاه دارند. شما باید در آینده با هم کار کنید. این نشان میدهد امام برخاسته از مردم بودند. اعتماد به قدرت مردم برای سازندگی کشور، در هیچ مقطعی مردم را سرزنش نکردند، مسئولین را سرزنش میکردند. آزادی را حق مردم میدانستند. نگاه ایشان به مردم بدون تمایز طبقاتی بود. امام نگاه طبقاتی نداشتند. دائم مردم را دعوت به وحدت میکردند.
امام در برنامه ریزی حاکمیتیشان نه در نگاهشان به مردم بحث طبقاتی بودن را نداشتند، اما طبقه محروم جامعه برایشان از جایگاه حمایتی قرار داشت برای این طبقه باید تمییز مثبت قائل بود. یعنی اگر میخواهیم با نظامهای فکری آن موقع در رقابت باشیم به عنوان نمونه نقطه قوت یک نظام سوسیالیستی این بود، که کارگران را مورد حمایت قرار میدهند و در نهایت امام هم اگر میخواهد حمایت کند محرومترین طبقه جامعه را حمایت میکند.
این مردمی که صحبت کردید درباره رابطهشان با امام، چگونه در حاکمیت ورود کردند؟ در قانون اساسی چطور نقش آنها دیده شد.
جایگاه مردم در تعیین محتوای قانون اساسی نشان میدهد که این مساله برای امام یک باور اعتقادی بود. امام بر خلاف بعضی از علمای پیش از خودشان در مقطعی در دوران مشروطه که معتقد بودند یک قانون در اسلام داریم و کافی است و مگر بشر میتواند قانون گزاری کند. حق بشر در قانون گزاری از نظر شرعی خلاف و اشتباه است.
در صورتی که امام درباره قانون میگوید که وقتی قانون تصویب شد همه در مقابل آن با هم برابرند حتی پیامبر اسلام. حتی تا پیامبر تسری میدهند. قانون تا این حد در نگاه امام مقدس است. حضرت امام میگویند که این حکومتی که میخواهد بر قرار شود مردم باید آن را قبول داشته باشند. مردم باید قبول کنند که به یک نظام رای مثبت دهند به عنوان علم حوزوی، امام جمهوری اسلامی را پیشنهاد کردند و گفتند ما هم به اصالت جمهور اعتقاد داریم و هم به اسلام و خود این را مردم انتخاب میکنند که چگونه پیاده شود. رئیس جمهور را مردم انتخاب میکنند، نخست وزیر را و چه کسانی به مجلس بروند و در نهایت شکل گیری حکومت با رای مردم. در تمام دنیا این مقبولیت را مشروعیت میگویند، مشروعیت سیاسی یک نظام یعنی آنکه مردم آن کشور نظام را قبول داشته باشند.
اما در اینجا ما مشروعیت الهی داریم برای اینکه این دو با هم اشتباه نشوند اسم آن را مقبولیت گذاشتیم. مشروعیت الهی را ائمه معصوم همگی داشتند، فقیه نسبت عام دارد از طرف حضرت صاحب الامر تا در راس حاکمیت قرار بگیرد. این فقیه هم باید با نظر مردم انتخاب شود و این نظر امام است با مکانیسمی که از مسیر مردم عبور میکند مثلاً مجلس خبرگان فقیه انتخاب میکند. در این دو مورد امام در رای فقهی خودشان مردم را وارد کردند در نهاد سازی هم باز امام به مجلس عنایت خاصی دارد، چون مجلس هم از دل مردم است.
نگاه امام در مورد زنان را بفرمائید، خاطرات امام با خانواده ایشان خاطراتی از عروس حضرت امام خانم طباطبائی، نامههای ایشان به همسر محترمشان و موارد بسیار دیگر.
فارغ از تعریفهای حضرت امام درباره زنان، حضور زنان در صف مقدم یا دوشادوش مردان را مطرح میکند. فعال بودن، آگاه بودن زنان در تسخیر لانه جاسوسی. ضرورت دارد که به این موضوع در قالب یک پروژه کار شود. ما حدود ۴۰۰ نفر دانشجو در زمان اشغال لانه جاسوسی بودیم از این تعداد حدود ۱۰۰ نفر خانم بودند. سه دانشگاه از این چهار دانشگاه، دانشکدههای فنی بودند و کلا تعداد خانمها کمتر بود. تعداد دختران دانشجو حدود یک چهارم دانشجویان حاضر در آنجا بود.
من خودم جز دانشجویان صف اول بودم. درگیر شدیم و ۴۴۴ روز ماندیم. هرگز امام نگفتند چرا دختران آنجا هستند ما بیشتر از یک سال در لانه جاسوسی بودیم و رفتیم آموزش نظامی دیدیم. حضرت امام مطلع بودند از جزئیاتی که در آنجا میگذرد. ما به صورت دائم آنجا بودیم شبیه سربازخانه. یک آقای روحانی را دیدم، اولین بار بود که در آنجا تردد میکرد. ایشان به گفته سایر دانشجویان از طرف امام آمده بود تا به آنجا سرکشی کند. در واقع دانشجویان را رها نکره بودند. ما در آن زمان آموزش نظامی دیدیم. در دو گروه در جنگلهای چالوس و مرزن آباد. امام مطلع بودند و نسبت به هیچ چیز مخالفت نکردند. ما با اسلحه از آن محوطه پاسداری میکردیم و قبول نکرده بودیم که هیچ نیروی نظامی در آنجا حاضر شود و البته این هم نظر امام بود ...
در حال حاضر این نگاه کم رنگ شده و شاید یکی از دلایل آن این باشد که آن کسانی که در زمان انقلاب نبودند و الان شاید انقلاب را مصادره به مطلوب میکنند.
امام با شهامت موسیقی و شطرنج را آزاد کردند و حرمتها را برداشتند، چون نسبت به تحولات جامعه درک صحیحی داشتند. بخش سنتی حوزه فشار میآورد و جلوگیری میکند و برخی فعالیتها را محدود میکند.
انسان اگر ارتباط خودش را با ایدئولوژی قطع کند یعنی احساس کند که ایدئولوژی دارد برایش محدودیت ایجاد میکند شما فکر میکنید بعد از آن چه اتفاقی میافتد. ایدئولوژی اگر ضربه بخورد و بخصوص زن که پاسدار حریم خانه و عفاف و حیا و حجاب در جامعه است اگر این زن از جایگاه رفیع و از ایدئولوژی دور شود آن وقت نتیجه میشود ازدواج سفید. در این جامعه آن وقت تعداد ازدواج کم میشود. فرزندآوری و به اجبار باید از طریق کمکهای مالی تشویق کنند تا خانمهای جوان بچه دار شوند.
چرا در گذشته و در زمان اوایل انقلاب طلاق و اینگونه مسائل کمتر بوده است؟! قوانین که همین بوده، ولی چرا ما فکر میکردیم که این ایدئولوژی را دو دستی بچسبیم و تبلیغش کنیم و خودمان را برایش هلاک کنیم. چون امید داشتیم که این مشکل درآینده حل میشود. امام ما را توانمند میخواهد، امام ما را با حضور اجتماعی میخواهد، امام ما را برای تحصیلات عالی میخواهد، من در دوران انقلاب فرهنگی ازدواج کردم و همسرم موافق بودند که بنده درس دانشگاه را تمام کنم رشتهی خاصی را میخواندم مهندسی پلیمر که وزارت نفت از من درخواست کرد با آنجا همکاری کنم. هم انقلابی هستیم و هم علمی. من تماس گرفتم با دفتر حضرت امام و سوال کردم که من میتوانم شاغل باشم با توجه به این که یک بچه دارم و نمیدانم که چکارکنم ایشان گفته بودند که بهترین کار برای زن خانه داری است اگر زن مجبور شود برای کمک به مخارج خانواده کار کند این کار او در حد جهاد در راه خدا ثواب دارد و آن پولی که در خانه خرج میکند همچون انفاق در راه خداست. این دو دیدگاه مکمل هم هستند آن جایگاهی که امام برای زن در نظر گرفته بودند، کمی از آن دور شدیم امام در منشور روحانیت هم اشاره به متحجران کردهاند و اینها را باعث رکود و جمود جامعه میدانستند.
به لطف انقلاب اسلامی زنان و دختران جایگاه خوبی را پیدا کردهاند و اکنون بسیار موفق عمل میکنند. نظرتان را در این مورد بفرمایید.
انقلاب ما یک انقلاب زنانه بوده است. زنان در یک چراغ جادو حبس بودند و انقلاب آنها را آزاد کرد. ما دیگر نمیتوانیم زنان را به عقب برگردانیم فرصتهایی که انقلاب به زنان داد؛ در واقع نه اینکه فرصت در پیش از انقلاب نبود من خودم و همچنین مادرم قبل از انقلاب دانشگاه رفتیم، ولی متدینین از آن شرایط استفاده نمیکردند، چون آن را منصوب به دستگاه منحرف طاغوت میدانستند و نمیخواستند دخترانشان به دانشگاه بروند. اما بعد از انقلاب میبینیم که حضور دختران در دانشگاه از ۷۰ درصد هم گذر کرد. این فرصت برای خانمها به یمن انقلاب ایجاد شد. ما این زنان توانمند را در کنار اسلام میخواهیم و دور شدن آنها اتفاق ناخوشایندی است و نمیدانیم آن موقع چه مسیری را میروند.
اگر بخواهید امام را در چند جملهی کوتاه تعریف کنید امام را چگونه میبینید؟
امام خمینی نور بودند که یک مسیری را برای ما روشن کردند. حس آن نور بود که باعث میشد، که در محضر امام همه به آن نگاه میکردند جنبهی رهایی بخشی، جنبهی راهگشایی، جنبه هدایت جز با آن نور، مردم هدایت نمیشوند. مردم با گشت ارشاد هدایت نمیشوند.
در انتهای جلسه مخاطبان پرسشهای خود را از رجائیفر پرسیدند و یکی دیگر از سلسله نشستهای تخصصی رهبر در فرهنگسرای امام (ره) به اتمام رسید.
انتهای پیام/ 121