به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، سیاست خارجی ایالات متحدهی آمریکا در دهههای گذشته بر حمایت همهجانبه و همسویی مطلق بـا منافع اسرائیل در منطقهی خاورمیانه و در سطح نظام بینالملل استوار بوده است.
این حمایت همهجانبه علاوه بر منافعی که برای ایالات متحده داشته هزینههایی را نیز برای این کشور در پی داشته است.
هزینههای مالی ناشی از کمکهای سالیانه، مخدوش شدن رابطهی آمریکا با جهان اسلام، هزینههای مرتبط با جنگهای متعدد در خاورمیانه، که به بهانهی تأمین امنیت اسراییل آغاز شدهاند نظیر جنگهای ۳۳ و ۲۲ روزه لبنان و غزه و نیز اشغال عراق و افزایش احساسات ضد آمریکایی در جهان در زمرهی هزینههای این حمایت به شمار میرود.
جلب و تضمین حمایت همهجانبهی اسرائیل و لابی صهیونیستی از دولت آمریکا در زمرهی مهمترین منفعتهای حمایت آمریکا از اسرائیل میباشد.
رژیم صهیونیستی در حال حاضر به شدت دچار بحران اقتصادی و در بعد مشروعیت سیاسی در جامعه صهیونیستی دچار تزلزل شده است. بحران سیاسی در داخل سرزمینهای اشغالی به حدی شدید است که در ۳.۵ سال اخیر پنجمین انحلال کنسل (مجلس رژیم صهیونیستی) و فروپاشی کابینه این رژیم رخ داد.
پس از استعفای نفتالی بنت، نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی، پنجمین کابینه این رژیم ظرف همین مدت دوباره شکل گرفت. این یعنی هماهنگی و همسویی شدیداً ضعیفی میان احزاب داخلی در سرزمینهای اشغالی حاکم است و اختلاف نظر بسیار زیاد و نیز تقابلهای جدی در میان مقامها و شخصیتهای سیاسی رژیم صهیونیستی به چشم میخورد.
در شرایطی که هر کابینهای در سرزمینهای اشغالی روی کار میآید عمری کمتر از یک سال دارد و با توجه به اختلافات و کش و قوسهای سیاسی دچار انحلال میشود و شخص دیگری سکانس کشتی به گل نشسته را به دست میگیرد، سفر رئیس جمهور آمریکا بسیار برای سران این رژیم اهمیت دارد. آمریکا به عنوان بزرگترین و اصلیترین کشور حامی صهیونیستها در جهان، از همه نظر از رژیم صهیونیستی حمایت میکند، بنابراین سفر بایدن میتواند وجهه غیر واقعی در حمایت از رژیم صهیونیستی ایجاد و برای آنها برای مدتی هر چند کوتاه، شرایط سیاسی را به طور غیر واقعی و مصنوعی احیا کند.
رژیم صهیونیستی به دلیل اینکه در انتخابات مختلف، معمولاً هیچ حزبی نمیتواند اکثریت قاطع آرا را از آن خود سازد، مجبور است بعد از مدت کوتاهی دوباره دور جدید انتخابات پارلمانی را برگزار کند. این مسئله به حدی باعث تضعیف نهادهای دولتی در این منطقه شده که تحلیلگران سیاسی بر این باورند با روش انتخاباتی کنونی، رژیم صهیونیستی عملاً گامبهگام به سمت از بین رفتن حرکت میکند.
با وجود اینکه برخی از نظرسنجیها میگویند بهاحتمالزیاد ائتلاف حزب لیکود به رهبری نتانیاهو میتواند بار دیگر حمایت ۶۱ عضو کنست را از آن خود سازد، اما حتی اگر ائتلاف نتانیاهو به حمایت ۶۱ عضو کنست برسد، باز همچنان مدیریت اسرائیل با این تعداد نماینده غیرممکن خواهد بود؛ زیرا سایر احزاب قسم خوردهاند که مانع از قدرت گرفتن نتانیاهو شوند. کابینه «نفتالی بنت» که حتی یکسال هم پایدار نبود، مانند سایر کابینههای رژیم صهیونیستی، عمق شکافهای ایدئولوژیک جدی در فضای سیاسی این رژیم را نشان داد.
از سویی آمریکا و رژیم صهیونیستی به شدت به دنبال ایجاد ناتوی عربی در منطقه هستند. باید یادآور شد بیش از ۷۰ سال پیش است که این طرح مطرح میشود و برخی از کشورهای عربی، پس از تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی با هدف مقابله با این رژیم و جلوگیری از جنایتهای و کشتارهای آن و نیز اشغال کشورهای منطقه، اقدام به تشکیل ناتوی عربی کردند.
این طرح در همان سالهای اولیه با شکست مواجه شد، زیرا این اقدام بدون امت سازی انجام و تنها با حرکتی لیبرالی و وابسته به غرب آغاز شد که در نهایت به شکست انجامید. غربیها در آن زمان پشت اعراب را خالی کردند و این شکست باعث شد بخشی از سرزمینهای آنها به اشغال رژیم صهیونیستی دربیاید و وادار به صلح با این رژیم شدند.
پس از آن در سال ۲۰۱۱ زمزمههای دوباره برای تشکیل ناتوی عربی صورت گرفت. عربستان، امارات، کویت، عمان، قطر، بحرین و اردن در همان سال اقدام به تشکیل ناتوی عربی با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی کردند. هدفی که در همان دوران از سوی اعراب و غرب و البته صهیونیستها پیگیری میشد، چیزی نبود جز مقابله با جمهوری اسلامی و قدرت مقاومت.
برخلاف فلسفه اولیه شکل گیری ناتوی عربی؛ هدف آنها دیگر مقابله با رژیم صهیونیستی و تجاوزات و کشتارهای این رژیم نبود، بلکه به مقابله با کشوری روی آوردند که در برابر رژیم صهیونیستی ایستادگی کرده بود و قصد نجات مسلمانان و کشورهای منطقه را از دست این جنایتکاران و تروریستها داشت.
انتهای پیام/341