«صمصام امیری» آزاده دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در شهرکرد، با اشاره به سختی و مشکلات موجود در اردوگاه اسرای ایرانی، اظهار داشت: سال ۱۳۶۸ در دوران اسارت، من به همراه یکی از دوستان به نام «حسین نادری» که یکی از شهدای روستای «گوجان» شهر «فارسان» است، بهدلیل کمبود غذا به بیماریهای معده دچار شدیم و با توجه به وخامت حال ما، چند نفر از اسرای ایرانی تصمیم گرفتند ما را به درمانگاه آسایشگاه منتقل کنند؛ اما به دلیل شکنجه و آزاری که ممکن بود از سوی نیروهای بعثی عراق برای دوستان ما ایجاد شود، از رفتن به درمانگاه خودداری کردیم، تا اینکه دوستان با اصرار ما را به بیمارستان منتقل کردند و حتی بهدلیل شدت بیماری ما را بر پشت خود نیز قرار دادند.
وی افزود: پزشک درمانگاه آسایشگاه از شیعیان عراقی و فردی منصف و بااخلاق بود و دستور داد تا ما را برای درمان به بیمارستان صلاحالدین عراق منتقل کنند؛ اما متاسفانه دوستان ایرانی که برای رفتن به درمانگاه به ما کمک کردند، از سوی نیروهای عراقی شکنجه بسیار شدند و ما نیز به بیمارستان منتقل و حدود یک ماه در آنجا بستری شدیم.
این آزاده دفاع مقدس ادامه داد: با گذشت چهار روز از زمان بستری شدن ما در بیمارستان، دوست من «حسین نادری» به شهادت رسید و پس از گذشت چندین سال از شهادت وی، پیکرش به میهن بازگشت. در بیمارستان عراق فردی ایرانی که از اهالی ایلام بود، مشغول به کار بود و از بنده خواست شروع به داد و فریاد کنم و حتی درصورت کتک خوردن از پزشک یا کارکنان بیمارستان نیز به این کار ادامه دهم تا پزشکان عراقی مجبور به معالجه بیماری بنده شوند. دوست ایلامی که در این بیمارستان مشغول به کار بود نیز از پزشکان برای انجام معالجه بنده درخواست کرد و بههمین دلیل پزشک معالج ۲ دارو تجویز کرد که بهوسیله سرم به بنده تزریق شدند و پس از گذشت چندروز سلامتیام بازگشت و به اردوگاه بازگردانده شدم.
امیری با اشاره به یکی دیگر از خاطرات خود در زمان اسارت، عنوان کرد: شبی در خرداد سال ۱۳۶۹ که آتشبس اعلام شده و روابط میان ایران و عراق بهبود یافته بود، در اردوگاه نگهداری اسرای ایرانی گرمای بسیار شدیدی حاکم بود و آب نیز برای آشامیدن در دسترس اسرا قرار نداشت؛ به همین دلیل چندین نفر از رزمندگان ایرانی از شدت تشنگی بیحال شدند. در میان نگهبانان بعثی، فردی وجود داشت که نسبت به سایر نیروهای عراقی رفتار منصافانهای با اسرای ایرانی داشت و با مشاهده شدت تشنگی اسرا، از یکی از روحانیون ایرانی که در میان اسرا وجود داشت و با زبان عربی آشنا بود، خواست تا به همراه سایر رزمندگان ایرانی شروع به داد و فریاد کنند.
وی اضافه کرد: پس از داد و فریاد اسرای ایرانی، این نگهبان عراقی برای فریب دادن نیروهای بعثی با عصبانیت شروع به کتک زدن چند نفر از اسرای ایرانی کرد و زمانی که سایر نگهبانان و مسئولان اردوگاه جویای علت سر و صدا شدند، نگهبان عراقی خواست تا با تانکر آب داخل اردوگاه بریزند و با وجود اینکه مسئولان عراقی قصد داشتند با این کار اسرای ایرانی را شکنجه کنند؛ اما خاطرهای به یادماندنی برای آزادگان تبدیل شد؛ چراکه با این کار مشکل تشنگی و گرمای شدید اسرا رفع شد.
این آزاده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: بعضی از نیروهای عراقی که مسلمان شیعه یا از برادران سنی بودند، لطفهایی به اسرای ایرانی داشتند و در برخی شرایط کمکرسان بودند و به دلیل لزوم رعایت انصاف باید این اقدامات نیز بیان شوند؛ چراکه رژیم بعث عراق تفکر داعشی داشت که با تفکرات برادران سنی و شیعه عراق متفاوت بود.
انتهای پیام/