به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بیرجند، روایت فراق و بیخبری مادران شهدا، روایت نانوشتهای است؛ چراکه باید مادر باشی تا حال مادران شهدای مفقودالاثر را با جان و دل درک کنی؛ مادرانی که حرفهایشان بوی انتظار میدهد و سالهاست با چشمانی منتظر و قلبی آکنده از غم و اندوه، بازگشت فرزندانشان را انتظار میکشند.
زمانی که فرزندش ۱۹ساله بود، قصد رفتن به جبهه کرد، در حالی که سن و سال زیادی نداشت، همچون دیگر رزمندگان به ندای امام لبیک گفت و راهی جبهه شد، از آن پس دیگر خبری از فرزندش نشد و فقط اعلام شده بود به شهادت رسیده است. طی این ۳۹ سال تنها دارایی مادر یک قاب عکس طلایی از دردانهاش بود.
سالهاست با چشمانی منتظر و قلبی آکنده از غم و اندوه، چشم به در دوخته تا شاید خبری از یوسفش بیاید. سالهاست در خانه را به صورت شبانهروزی باز گذاشته تا فرزند مفقودالاثرش به صورت سرزده وارد خانه شود. با هر زنگ خانه با شوق و امید به سوی در میدود تا شاید یوسفی پشت در باشد و به کنعان بازگشته است.
پایان ۳۹ سال چشمانتظاری
سرانجام بعد از ۳۹ سال چشمانتظاری دل به دلدار رسید و بیقراریهای مادر پاسخ داده شد. امروز لحظه وصال و پیوند بود، لحظهای که غربت ۳۹ ساله «حسین» به سرانجام رسید و مادر و فرزند همدیگر را یافتند. امروز مادر دفتر ۳۹ سال چشمانتظاری را بست و پیکر فرزند رشیدش را در آغوش کشید و چرخ روزگار محالترین آرزوی زندگی طاقتفرسایش را ممکن ساخت.
حال و هوای عجیبی بر شهر حاکم است، هرچه به سمت مزار شهدای بیرجند پیش میرویم، خیابانها را مملو از جمعیت مییابیم، نقطه نقطه خیابان را که بنگری نشستهاند و منتظر، منتظر بزرگمردی از مردان این سرزمین، مردانی که برایشان فرقی نمیکرد آشیانه چه کسی در تلاطم است، مردانی که مردانگی را از مولایشان آموختند و به محض اینکه دیدند انقلاب و امنیت کشورشان در خطر است بر روی تمام دلبستگیهایشان خط کشیده و در مقابل دشمنان این مرز و بوم سینه سپر کردند.
فوج فوج بر جمعیت افزوده میشود و مجال ایستادن نمیدهند. اینجا هر طرف را که نظاره کنی، عاشقانی را میبینی که با دلهایی شکسته به زیارت شهدا آمدهاند، آمدهاند تا بار دیگر بگویند «شهدا راهتان ادامه دارد و ما تا آخر ایستادهایم»، امروز در بیرجند کربلایی دیگر برپا شده بود، هر کسی نالهای سر میدهد، بوی اسپند و چشمان خیس فضایی معنوی را فراهم کرده بود و میشود بوی بهشت را احساس کرد.
ما مدیون شهداییم
گوشه خیابان نشسته و با چفیهای که بر گردن انداخته هر از گاهی چشمانش را پاک میکند، نزدیکش میروم و با استقبال گرمش روبهرو میشوم، خود را احسان معرفی میکند و میگوید: مهمترین علت حضورش در این مراسم عشق به شهدا و ادای دین به شهداست.
با چشمانی اشکبار و بغضی در گلو، میگوید: شهدا با شهادت خود درس ایثار و فداکاری را به ما آموختند و ما باید تلاش کنیم تا همیشه درس فداکاری و دفاع از وطن و ارزشها را مشق کنیم و به شهدا بگوییم که تا زندهایم راهشان را ادامه خواهیم داد.
بر دیوار تکیه داده و هر ازگاهی چشمانش را با کنج روسریاش پاک میکند، نزدیکش میروم و با استقبال گرمش روبهرو میشوم علت حضور مادر را که جویا میشوم تنها یک کلمه بر زبان جاری میکند و میگوید: ما مدیون همین جوانان هستیم و اگر اینها نبودند، وضعیت کشورمان بدتر از سوریه و یمن میشد.
از رشادتهای شهدا غافل نیستیم
کمی جلوتر میروم با دختر جوانی روبهرو میشوم؛ زهرا مهمترین علت حضورش را در این مراسم عشق به شهدا عنوان میکند و میگوید: هرچند ما نسل دومیهای انقلاب دوران انقلاب و دوران دفاع مقدس را درک نکردهایم، اما از رشادتها و جانفشانیهای این شهدا و جانبازان غافل نیستیم.
این نوجوان بیرجندی که تاکنون خاطرات و وصیتنامههای شهدای زیادی از شهدا را خوانده و پای درد دل تعداد زیادی از جانبازان و یادگاران دوران دفاع مقدس نشسته است، به تأثیرگذارترین کتابی که خوانده اشاره میکند و میگوید: کتاب «سلام بر ابراهیم» از زیباترین کتابهایی بود که طی این مدت خواندم، بیش از ۱۰ بار این کتاب را خواندم و هر مرتبه که به سمت این کتاب میروم باز هم همان حس و طراوت اولیه را دارد.
از هر گروه سنی در این مراسم شرکت کردهاند. راه شهدا پیر و جوان ندارد و هر کسی که پیام آنها را درک کرده باشد در این راه همقدم میشود. خیلی از خانوادهها با فرزندان کوچکی که در آغوش گرفته یا در کالسکه قرار داده، آمده بودند. جانبازانی که خود را جامانده قافله شهدا میدانند با شور و اشتیاق فراوانی به دیدار همرزمان خود آمده بودند، نسل سوم انقلاب با این که جنگ را ندیدهاند، آمادهتر از همیشه در این تشییع که میتوان گفت رزمایش شهدا بود، شرکت کرده بودند.
نباید یاد شهدا را به فراموشی بسپاریم
«رضایی» که از یادگاران هشت سال دفاع مقدس است، میگوید: آلودگیهای روحی و هوای نفس مهمترین موانع رسیدن انسان به سعادت است و تا زمانی که این پردههای ظلمانی بر روی دل انسان است از همه چیز محروم خواهد شد.
وی که تلخیها و شیرینیهای دفاع مقدس را چشیده، بیان میکند: رزمندگان اسلام حتی یک لحظه هم از خود غفلت نکردند و تنها دست یاری و کمک به سوی خالق خویش دراز میکردند و از او مدد میخواستند؛ زیرا میدانستند پیروزی بر هوای نفس جز در سایه توفیقات الهی حاصل نمیشود.
این جانباز دوران دفاع مقدس بیان میکند: هرگاه که شهیدی از یادگاران دوران دفاع مقدس و شهدای وطن وارد استان میشود بر خود واجب میدانم که حضور یابم، نباید یاد شهدا را به فراموشی بسپاریم؛ چرا که این انقلاب، پیشرفت و آزادی آن به آسانی به دست نیامده و همه ما باید ادامهدهنده راه این عزیزان باشیم.
رضایی از وضعیت کنونی جامعه و بیتوجهی به برخی خانوادههای شهدا و جانبازان گلایهمند است و میگوید: بسیاری از خانواده شهدا آن طور که برخی مردم میگویند، زندگی نمیکنند و مشقتهای زیادی را متحمل میشوند که حتی یک مسئول هم سری به آنها نزده است.
اینجا همه به عشق شهدا آمدند
این جانباز دوران دفاع مقدس راست میگوید. باید ادامه دهنده راه شهدا باشیم؛ همان کاری که شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای وطن و حرم انجام میدهند؛ شهیدانی که با فداکاریهای بیمثال نام خود را در راه اعتلای اسلام، قرآن و سربلندی ملت ایران در تاریخ ثبت و انقلاب اسلامی را بیمه کردند.
اینجا همه به عشق شهدا آمدند، شهدایی که از همه دارایی خود گذشتند، زن و فرزند را رها کرده و برای دفاع از حریم عقلیه بنیهاشم زینب کبری (س) و تداوم امنیت و آسایش ملت ایران بهپاخاستند و خواب دشمنان برای برهم زدن امنیت ایران اسلامی را پریشان ساختند.
شهید «حسین یوسفی هریوند» در سال ۱۳۶۲ در سن ۱۹ سالگی در منطقه کوشک و در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این شهید والامقام پس از ۳۹ سال شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت و در قطعه یک مزار شهدای بیرجند آرام گرفت.
انتهای پیام/ املیلا لیمویی