وقتی به خانهشان رفتیم، باورش برایمان سخت بود که همه دارایی سردار از داشتههای مادی، همین باشد که در قاب دوربین و تصویر ما میگنجد. بانو چراغ نوروزی همسر سردار نیز با گرمی پذیرایمان شد. متن زیر بخشی از گفت و گوی ما با این بانو چراغ نوروزی است که از همهاش از دوست داشتن و دلتنگیهای او برای سردار همدانی خبر میدهد.
" من و حسین از بچگی در کنار هم بزرگ شده بودیم. او پسر عمه من بود و از این رو خوب می شناختمش. انسانی مهربان و با ایمان که همه داشتههایش را پای انقلاب و نظام و دفاع مقدس هزینه کرد به امید اینکه سرباز خوبی برای امام زمان(عج) باشد."
از نبودنهای سردار همدانی که پرسیدیم، بانو با خنده پاسخ داد: "حاج حسین در طول شبانه روز شاید کمتر از 5 ساعت خواب داشته باشد. تمام وقتش را به امور مربوط به سپاه میگذراند.اما وقتی که در خانه است می شود همراه من."
از دلتنگی سردار برای رسیدن به قافله شهدا پرسیدیم و پاسخ داد: "امیدوارم به آرزویش برسد. من نالهها و گریههای نیمه شب حسین را برای رسیدن به همرزمانش میشنوم و میدانم که خداوند خریدار این اشکها است. اما تا هست برای من همسری نمونه و برای بچه ها پدری دلسوز و برای سپاه فرمانده ای لایق است. سالگرد ازدواجمان یا روز تولدم را هرگز فراموش نمی کند. با همراهی و هماهنگی با بچهها برایم کادو یا هدیهای تهیه میکند و من را همیشه خوشحال میکند. وقتی هم که از خانه بیرون می رود به خودم نهیب می زنم که این رفتن را شاید دیگر بازگشتی نباشد..."
این گونه میشود که سردار رشید اسلام حسین همدانی از پس سالها حماسه سرائی در نهایت پس از ذخیره مزد و اجر مجاهدتش در سالهای انقلاب و ،جنگ و جهاد با تروریست های تکفیری مزدمجاهدتش را می گیردو به ارزوی همیشگیاش میرسد. اگرچه میدانیم بانو پروانه چراغ نوروزی این روزها در غم از دست دادن یک عزیز نشسته است، اما خوب می دانیم که او شعف رسیدن حسینش به کاروان شهدای کربلا را از یاد نبرده و این میان فقط میماند دلتنگی و دوری و ...
گرچه نمیدانستیم چهار سال بعد از آن دیدار از شهادت سردار همدانی خواهم نوشتیم، اما از طرف همه مردم ایران میگوییم که: "سردار شهادتت در آن سوی مرزها مبارک."