به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، «ستاره کلاشین» داستان زندگی ستاره جوانی است که با زیرکی، ذکاوت و هوشمندی قبل از آنکه مرگ زمینی او را در بربگیرد شهیدانه زیست و پرواز را برگزید تا نشان راه کسانی باشد که از راهکار اشک دنبال دستیابی به نورند.
نویسندگان این کتاب، پرورش یافته مکتب ولایت، دوستدار و رهرو راه نورانی شهدا و نماینده نسل کنونی هستند و از زبان خودشان شهید «سیدمحمدرضا شعاعیآستانه» را به تصویر کشیدهاند.
این کتاب توسط انتشارات «نوید فتح» با شمارگان یک هزار نسخه در ۳۰۴ صفحه و در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است همچنین در پایان کتاب تصاویری از شهید «سیدمحمدرضا شعاعی آستانه» قرار داده شده است.
بخشی از کتاب:
سرم را بالا میآورم. محمدرضا داخل سنگر نشسته است و ابازری دست او را پانسمان میکند. طاقت دیدن زخم را ندارم ولی تا نبینم نمیتوانم بگویم. انگشتانش شکسته و خون سرتاپای او و ابازری را پرکرده است. باندهایی که از کوله پشتی ابازری بیرون میآید برای زخم دست محمدرضا کافی نیست. دلم آشوب است برای حاج خانم که چشمش به در مانده است تا سایهای را از شکاف باریک زیر در ببیند. دلم شور میزند برای همه آنهایی که محمدرضا را ندیدند و فقط شندیدند و دلم نگران آنهایی است که با محمدرضا غریبهاند. خودکار را از جیبم بیرون میکشم و فریاد میزنم: «من کجام برادر ابازری؟ من الان کجام برادر شعاعی؟» گلولهای سفیرکشان میآید و از میان ما میگذرد. محمدرضا خیره میماند به ابازری و ابازری خیره میماند به من: «بنویس کردستان ارتفاع کلاشین».
انتهای پیام/