خواهر شهید مدافع حرم رسول پور مراد

برادرم عطش شهادت داشت

خواهر شهید مهندس «رسول پورمراد» از راز پروانه شدن و پرواز این شهید برایمان گفت تا بدانیم چه شد که این شهید قزوینی جزء یاران حسینی امام حسین(ع) در زمان کنونی شد و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) لبیک گفت.
کد خبر: ۵۵۸۵۷
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۷ - 26October 2015

برادرم عطش شهادت داشت

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از قزوین، همزمان با اولین روز از ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) و آغاز ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر، استان قزوین میزبان شهیدی از تبار قافله حسین(ع) شد و اولین مدافع شهید حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) را تا آسمان تشییع نمود.
همیشه از بزرگان و عالمان دین شنیده بودیم که شهادت فی سبیل الله با خودسازی به دست می آید و بهشت را به بها می دهند نه به بهانه. پس باید در سیره شهدا نگاهی دیگر داشت تا رمز جاودانه شدنشان را در رفتار و اعمال آنها پیدا کرد.

از این رو با خواهر شهید مهندس «رسول پورمراد» به گفتگو نشستیم تا راز پروانه شدن و پرواز این شهید را از زبان خواهر بشنویم و بدانیم چه شد که شربت شهادت به این شهید تقدیم و جزء یاران حسینی امام حسین(ع) در زمان کنونی شد.
لطفا خودتان را معرفی کنید و از خانواده بزرگوارتان برایمان بگویید؟
هدی پورمراد خواهر شهید رسول پورمراد هستم. دارای ۵ برادر و ۳ خواهر که یکی از برادرانمان در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
از برادر شهیدتان بگویید.
برادر شهیدم متولد سال ۱۳۶۷ بود و در رشته مهندسی الکترونیک فارغ التحصیل شد. چند ماهی بود که با دخترعمه ۱۹ ساله ام عقد کرده و قرار بود بعد از بازگشت از سوریه مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی شد.

شهید پورمراد چه ویژگی های اخلاقی بارزی داشت؟
برادرم بسیار مهربان، دلسوز و قدردان خانواده بود. همیشه توصیه به خوب بودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت می کرد.
کودکان را بسیار دوست داشت و به همه توصیه می کرد با آنها رفتار خوبی داشته باشیم.
نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد و همیشه در طول شبانه روز با وضو بود.
صبح های جمعه ندای یا «صاحب الزمان(عج)» برادرم در دعای ندبه بلند بود و هیچ وقت آن را ترک نمی کرد.
چه شد که عزم سوریه برای جهاد و دفاع از حرم زینبی کرد؟
به ما چیزی در خصوص کارهایش نمی گفت اما چند روز قبل از رفتنش به مشهد و زیارت امام رضا(ع) رفت و بعد هم از همه حلالیت طلبید و گفت برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه می رود.

برادرم عاشق شهادت بود و در کتاب ها، شعرها و چیزهایی که از او به جای مانده این خواسته کاملا مشهود است. او وارد سپاه شد تا به قول خودش یک قدم به شهادت نزدیک شود. الان به آرزوی خود رسیده و در جوار سیدالشهدا(ع) روسپید است.
وقتی به سوریه رفت با شما تماسی داشت؟ از اوضاع آنجا چه می گفت؟
هر زمان که تماس می گرفت برای اینکه ما نگران نشویم می گفت اوضاع در آنجا خوب است و جای نگرانی نیست. برادر شهیدم می گفت هر زمان که دلش برای ایران و خانواده اش تنگ می شود به زیارت حضرت زینب(س) می رود و نائیب الزیاره ما نیز می شود.

روز اول حرم پیکر شهید پورمراد بر دستان مردم عاشق ولایت و امام حسین(ع) تشییع شد؛ رمز این بازگشت حسینی را در چه می بینید؟
برادرم عاشق امام حسین(ع) بود و همیشه در دسته جات سینه زنی به عنوان یکی از مداحان ثابت، ذکر امام حسین(ع) را سر می داد. او آنقدر عشق اهل بیت را در سر و دل داشت که وصیت کرده بود در سنگ مزارش بنویسند یا حسین شهید…
سوز دل شهید رسول همیشه برای اهل بیت زنده و بلند و اذان وی نیز برای همیشه ماندگار بود.

از توصیه های شهید و نکاتی که همیشه برایشان دغدغه بود برایمان بگوییم.
به محرم و نامحرم بسیار اهمیت می داد و به دختران و بانوان فامیل و دوست توصیه می کرد در معرض نگاه و دید نامحرم قرار نگیریم.
می گفت اگر من هم نبودم دعای ندبه را ترک نکنید و باشکوه آن را برگزار کنید.
توصیه همیشگی شهید این بود که قدردان شهدا باشیم و به خانواده آنها احترام بگذاریم.
همیشه شنیده ایم که از دامن زن مرد به معراج می رود. بی شک یکی از رموز چنین تربیتی را باید در رفتار مادرتان جستجو کنیم. از مادر شهید برایمان بگویید.
مادرم ۲ سال پیش به رحمت خدا رفت و ما را در غم بی مادری گذاشت. مادری که در حیا، صبوری و متانت سرآمد زنان روستایمان بود و همیشه احترام خانواده های شهدا را داشت و در حسرت آنها بود و می گفت «خوشا به حال شهدا و خانواده های آنها که در نزد فاطمه زهرا روسفید هستند».
شهید رسول یک روز به مادرم گفت «مادر دوست داری پسرت در راه امام حسین(ع) شهید شود». مادرم هم گفت «چه سعادت و افتخاری بالاتر از این که ما نیز در زمره خانواده شهدا محسوب شویم. آیا چیزی از این بهتر نیز وجود دارد که در راه اهل بیت و انقلاب جان خود را فدا کنیم؟»
برادرم خیلی با مادرم انس داشت و بعد از فوت ایشان همیشه در کنار مزار مادر رفته و با مادرمان درد دل می کرد. جنازه ایشان نیز همزمان با دومین سالگرد مادر در جوار ایشان دفن شد.
اطلاعی از چگونگی شهادت وی دارید؟
شهید رسول در حلب و در جوار شهید همدانی با دشمنان اهل بیت نبرد می کرد.
خبر دقیقی از نحوه شهادت وی نداریم اما به ما گفتند که با تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید و دوستان و همرزمانش توانستند پیکرش را بعد از ۲ ساعت نبرد به عقب منتقل کنند.

واکنش خانواده به خصوص پدر شهید در مواجهه با خبر شهادت فرزندشان چه بود؟
خانواده ما بسیار صبور است و همیشه خود را مدیون اسلام و انقلاب می داند.
وقتی بزرگان روستا و چند نفر از سپاه برای دادن خبر شهادت شهید رسول آمدند و گفتند که وی زخمی شده، پدرم گفت «آیا رسول من شهید شده؟ بگویید و از گفتن واقعیت نترسید که شهادت فرزندم برای ما افتخاری بزرگ است. چرا که در راه حضرت زینب(س) و اهل بیت شهید شده است.»
چگونه با داغ شهادت برادرتان کنار آمدید؟
داغ برادر دیدن بسیار سخت است و نمی توان به راحتی با آن کنار آمد آن هم برادری با چنین ویزگی های خاص و ممتازی.
اما با صبر زینبی و یادآوری مصائب این بانوی بزرگوار در روز عاشورا این داغ برای ما قابل تحمل تر می شود. لذا با الگو گرفتن از صبر حضرت زینب(س) و یادآوری مصائب اهل بیت با این امر کنار می آییم.
ما چگونه می توانیم راه شهید پورمراد و دیگر شهدای عظیم الشان را ادامه دهیم؟
ما به عنوان زنان و بانوان باید با رعایت حجابمان ادامه دهنده خون شهدا باشیم و با تربیت صحیح فرزندان و انس دادن آنها با شهدا یاد شهدا را زنده و پاینده نگه داریم چرا که رهبر انقلاب فرمودند «زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از خود شهادت نیست».
سخن آخر؟
شهید پورمراد بسیار بزرگ منش بود و ما تازه بعد از شهادت برادرمان وی را شناختیم و دانستیم که چه روح بزرگی داشت. در حال حاضر بسیاری به ما مراجعه می کنند و از خصوصیات و ویژگی های اخلاقی شهید برایمان می گویند. ای کاش پیش از شهادتش او را بهتر می شناختیم.

از همه می خواهم ادامه رو راه اهل بیت باشند و نگذارند خون شهدا پایمال شود.

به راستی که تلاءلو نور شهید است که راهنمای آسمانیان است. باشد که در زمره یاران حسین(ع) باشیم.

منبع: کیوسنا

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار