به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، دفاع مقدس گنجینهای ماندگار از حضور عارفانه انسانهای برگزیده خداست که شهادتطلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را میتوان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقیشان نام برد.
همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزشها و آرمانهای این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسههای بیبدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدامشان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.
«یحیی بطیاری» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «محمودآباد» است که در ادامه زندگینامه و فرازی از وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید
«یحیی بطیاری» فرزند «سهراب» بیستم آذر ۱۳۴۶ در محمودآباد به دنیا آمد و در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
فرازی از وصیت نامه شهید
حرکتهای تند و تیز انقلاب اسلامی به پیش میرود و پایههای ظلم و ستم و فساد و تباهی را نابود کرده و میرود که حکومت عدالت گستر اسلامی را در سرزمین پیروان مکتب خدا جامهی عمل بپوشاند. دشمنان اسلام و قرآن در جهت نابودی این مکتب جهان، جنگ ناخواسته را به انقلاب نوپای جمهوری اسلامی تحمیل کردند تا به خیال خام خود حرکتهای برخاسته از ایمان و اعتقاد و عشق به خدای این ملت مسلمان و مظلوم ایران را از بین ببرند.
جنگی که در یک طرف مدرنترین تجهیزات و آلات جنگی و لوازم تکنیکی و سلاحهای پیشرفته جهانی همراه با کمکهای فراوان مالی و اقتصادی و در طرف دیگر مردان سلحشور و مبارز که در قلبشان عشق به الله و معنویت خدا و در تاریخشان شهادتهای علی اکبرها و علی اصغر و فاتحان دشت کربلا و رسالت خون سرخ نینوا موج میزند.
این چنین جنگی با این هدفی را ملت مظلوم و محروم مسلمان ما تحمیل کردند تا بتوانند بار دیگر در سرزمین شیران بتازند و یغما ببرند و ملت را به بند اسارت بکشانند، ولی زهی خیال باطل، چرا که در میان امتی که قلبشان نور خداست و سر لوحهی زندگی راه حسین (ع) که عدم سازش با شرک و کفر و نفاق است هر گونه پند و ذلت و پستی و سازش نخواهد داد اگر چه از جان و مال و زندگی و وجود خود بگذارند.
اینجانب نمیتوانستم شاهد باشم که دشمن ظالم به خاک وطن ما تجاوز کند و هر روز انسانهای مظلوم شهرها و کودکان معصوم و زنان و مردان بیگناه را به خاک و خون میکشاند و ما ساکت و در گوشهای به زندگی مشغول و تماشاگر جریان حق و باطل باشیم. این بود که با توجه به اینکه هنوز مدتی به اعزام خدمت من باقی مانده بود داوطلبانه به جبهههای نبرد اسلام و کفر جهانی شتافتم تا بتوانم قطرهای کوچک در اقیانوس بیکران عارفان و عاشقان خدا گام بردارم و بتوانم به هل من ناصر حسین زمان جواب دهم.
انتهای پیام/