به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تبریز، عملیاتهای تفحص پیکرهای مطهر شهدا از جمله مسائل مهم مربوط به دفاع مقدس است که هزاران داستان و ماجرای تأملبرانگیز را در دل خود جای داده است.
«وحید منافی» نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر اهل تبریز، یکی از حوادث مربوط به جستوگران نور را سوژه نمایشی به نام «مؤذن» قرار داده تا گوشهای از معنویت حاکم بر این گروهها را به تصویر بکشد.
وی در مقدمه این نمایشنامه با بیان دو خاطره از اعضای گروههای تفحص که ایده اولیه نگارش آن را در او ایجاد کرده است، مینویسد: از این دست معجزات یا نشانهها در تفحص بسیار است و کافیست کسی یا اُرگانی، بانی جمع آوری این خاطرات گردد و دستمایههای فراوان برای ساخت اثرات هنری مثل فیلم و تئاتر گردد.
این نمایشنامه که در سال 1384 جهت اجرا در یکی از جشنوارهها نگاشته شده بود، در سال جاری (1401) در قالب 44 صفحه با قطع پالتویی و تیراژ هزار جلد توسط انتشارات «معبر آسمانی» (وابسته به ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آذربایجان شرقی) منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
صالح: (اشاره به هر دوی شان میکند و پلاکها را به آنها میدهد) بگیرین، بگیرین. اینا دست شما امانت، برسونینشون به خانوادههاشون. بگین از آب و آتیش گذشتن. بگیرین. خوب میدونین چشم انتظاری چقدر سخته (پلاکها به هم گره خوردهاند طوری که دختر و رضا مشترکا آنها را نگه میدارند) شما دو تا همسفرهای خوبی میشین مطمئنم.
رضا: حاجی پس خود شما؟!
صالح: هنوز خیلی از اسماعیلها موندن که باید پیداشون کرد و اما تو آقا یونس؟ موندی تو. امروز هم که آخرین روز خدمتت بود. بسم الله پس منتظر چی هستی؟
سرباز: (جدی شده است) حاجی من ...
صالح: خب تو هم گمشدهاتو پیدا کردی مگه پایان خدمتتو نمیخواستی؟
سرباز: حاجی من ... من ...
صالح: (با مهربانی و لبخند) تو چی؟
سرباز: حاجی من نمیخوام برم.
صالح: نمیخوای بری؟! تو که همیشه میگفتی میرم و پشت سرم هم نگاه نمیکنم؟!
سرباز: حاجی اگه لایق بدونین، میخوام بمونم پیشتون. نه به جای اسماعیلتون، نه به خدا، اگه لایق یدونین من جای دستتون (حاج صالح بغلش میکند و میبوسدش)
انتهای پیام/