دفاع پرس در آستانه 13 آبان منتشر کرد؛

پنجه شکسته عقاب؛ بازخوانی شکست آمریکا در مقابل ایران اسلامی

پنجه شکسته‌ی عقاب، یک تراژدی آمریکایی، عنون کتابی است که نویسنده جوان کتاب در پی آن بوده است تا با به‌کارگیری شیوه‌ای «وقایع‌نگارانه» و با تأکید و تمرکز بر شکست نظامی امریکا در طبس، روایتی ایرانی از آن رخداد به دست دهد. روایتی که هم‌اکنون آخرین مراحل نگارشی خود را طی می‌کند.
کد خبر: ۵۶۶۱۷
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۰ - 03November 2015

پنجه شکسته عقاب؛ بازخوانی شکست آمریکا در مقابل ایران اسلامی

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، تسخیر سفارت ایالات متحده امریکا به دست «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره)» در 13 آبان 1358 بحرانی 444 روزه را در صحنه سیاست بینالملل پدید آورد که در بطن خویش یکی از بزرگترین و تلخترین تراژدیهای امریکایی سده بیستم، شکست مفتضحانه ماشین جنگی امریکا در صحرای طبس ـ را به یادگار نهاد. تراژدی بزرگی که تا امروز نیز تبعات خاص آن، خاصه در حوزه منازعه ایران ـ امریکا تداوم دارد.

«انقلاب دوم» ـ تعبیر حضرت امام(ره) درباره فتح سفارت امریکا ـ را میتوان سرآغازی نو در تاریخ نزاع دائمی حق و باطل در جبهه نبرد مستکبرین و مستضعفین عالم تلقی کرد. هم از این رو است که کنت «الکساندر دومارانش» رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه در دولت «والری ژیسکاردستن» فتح لانه جاسوسی امریکا را طلیعه «جنگ جهانی چهارم» میانگارد.

رخدادی بدین پایه از بزرگی و عظمت را میتوان از روزنههای گونهگون به بررسی و تحلیل نشست. مثلاً از منظر علوم استراتژیک، دانش ستیزهشناسی و ... یا میتوان از منظر دانش«مدیریت بحران» بدان نگریست، چندان که به قطع یقین مدیریت بحران حضرت روح الله(س) در اینباره واجدگونه جدیدی از مدیریت بحران خواهد بود. الگویی نو و صد در صد مکتبی و دینی. حضرت امام(ره) در مسأله گروگانها، چندان مدبرانه، بحران را مدیریت کردند که ابر قدرتی چون امریکا در شطرنج این نزاع کیش و مات شد و از این جدال استراتژیک نصیبی جز شکست و هزیمت نبرد. ابر قدرت غرب سرمایهداری با تمامی امکانات و اندوختههایش، با وجود تمامی عرض و طول مراکز تصمیمسازی و تولید دانش استراتژیک و لشکری از ژنرالها و استراتژیست هایش «بازی گروگانها» را به یک پیرمرد 80 ساله باخت. پیرمردی که اگرچه تمامی داشتههای فریبنده و مرعوبکننده غرب در برابرش بود اما او از قدرتی برخوردار بود که بر همه داشتههای ابرقدرت غرب برتری داشت. ایمانی پولادین به صراط مستقیم حق و نصرت خداوند و عزمیآهنین در مسیر نبرد دائمی حق و باطل و مستکبرین و مستضعفین. و این همان حقیقتی است که ظاهر بینان و غفلت زدگان که چیزی جز ملاک ها و قدرت های مادی را نمی بینند و اسیر مشهورات و اعتبارات زمانه اند را بدان راهی نیست و هرگز آن را در نمی یابند.

دشمن اما، از این رخداد بزرگ چندان که میخواسته، به فراخور احوال خویش و از نگاه خود در قالبهای مختلف از کتاب گرفته تا فیلم، بدان پرداخته است. آخرین نمونههای این پرداخت، ویژهنامه 2006 ماهنامه «آتلانتیک» در سالروز شکست امریکا در طبس و کتاب «میهمانان آیتالله The Guests of Ayatollah» نوشته «مارک بودن Mark bowden» چاپ 2005 است.

«بودن» همان نویسنده کتاب «سقوط شاهین سیاه» درباره عملیات نظامی نیروهای ویژه امریکا در «موگادیشو» پایتخت سومالی است که «رایدلی اسکات» فیلمساز هالیوودی در سال 2002 آن را به فیلم تبدیل کرد. حال کی نوبت فیلم شدن «میهمانان آیتالله» میرسد خدا میداند؟ در این سوی اما، متأسفانه غیر از «طوفان شن» جواد شمقدری ومستند تصویری اش درباره شکست امریکا در طبس، چیزی دیگری در چنته نداریم.

پنجه شکستهی عقاب، یک تراژدی آمریکایی، کتابی است که نویسنده جوان کتاب در پی آن بوده است تا با بهکارگیری شیوهای «وقایعنگارانه» و با تأکید و تمرکز بر شکست نظامی امریکا در طبس، روایتی ایرانی از آن رخداد به دست دهد. روایتی که هماکنون آخرین مراحل نگارشی خود را طی میکند. برشهایی گزینش شده از کتاب«پنجه شکستهی عقاب» رامیخوانیم:

***

**ریشههای یک بحران

آن هنگام که در بهار سال 1977 آن بادامزمینی فروش بعنوان رئیس جمهور امریکا سوگند میخورد و مراسم تحلیف را در کنگره امریکا بهجای میآورد، هیچگاه گمان نمیبرد که در دوران ریاستش بر کاخ سفید و دولت فدرال با یکی از تاریکترین و دهشتناکترین کابوسهای تاریخ سیاسی امریکا مواجه گردد. «جیمی کارتر» هنگامی که در مراسم تحلیف مسند قدرت در کاخ سفید را از «جرالد فورد» دریافت مینمود، هیچگاه به ذهنش خطور نمی کرد که چهار سال بعد در بیستم ژانویه 1981 در هیئت رئیسجمهوری شکست خورده و مغموم ـ و در حالیکه غرور ملی امریکاییان را که پس از شکست هولناک در ویتنام میرفت تا اندک اندک ترمیم یابد را با بزرگترین ضربه مواجه سازد و اعتماد به نفس دولت امریکا را با بحرانی عمیق روبرو گرداند ـ قدرت را به «رونالد ریگان» این دلقک درجه سوم هالیوود واگذارد.

همه میدانستند آنچه که در ساعت 12 ظهر روز بیستم ژانویه 1981 و در صحن کنگره امریکا CAPITAL HILL قدرت را از کارتر به ریگان منتقل ساخت چیزی نبود جز «بحران گروگانها».

سال 1978 آخرین روزهای خود را میگذارند. کارتر که با سیاست «حقوق بشر» به صحنه آمده بود بر آن بود تا با شعار حقوق بشر و بسط دموکراسی ،«امپراتور سرخ» را خلع سلاح ساخته و نظمی یکسویه را به نفع بلوک سیاسی غرب به زمامداری کاخ سفید برقرار سازد.

کارتر که از سفر آخر سال خویش به «لهستان» باز میگشت برای آنکه با هم پیمان استراتژیک و ژاندارم خویش در خلیج فارس تجدید دیداری داشته باشد و حمایت خویش از نظام شاهنشاهی را به اثبات رسانیده و زهر چشمی از دشمنان آن گرفته باشد و از دیگر سو، قوت قلبی به محمدرضا پهلوی بخشیده باشد و او را در برابر پارهای حوادث ناگوار سیاسی سال 1978 دلداری داده و او را به آینده رژیمش امیدوار سازد تصمیم گرفت تا شب سال نو را در کنار شاه و ملکه ایران بگذراند.

بر سر ضیافت شام سال نو میلادی و در شب اول ژانویه سال 1979 کارتر و شاه به سلامتی و پایداری یکدیگر گیلاسهای مشروبشان را با هم نوشیدند و کارتر طی نطقی آتشین و حمایتآمیز، ایران را «جزیره ثبات خاورمیانه و خلیج فارس خواند». وکلید این جزیره ثبات را در دستان با کفایت محمدرضا پهلوی دانست. نه ماه نگذشته از آن شب امواج انقلاب اسلامی آنچنان قوی بود که بنیانهای این جزیره ثبات را به زیر آب برد. امری که بخوبی ثابت کرد که گیلاس آن شب آنقدر به مغز کارتر گرما بخشیده که آن را از کار افکنده بود و او خود نمیدانست که چه میگوید و در عالم مستی چیزی پرانده بود.

موتور انقلاب اسلامی در ایران آنچنان به کار افتاده بود که هیچکس را یارای پایداری در برابرش نبود. محمدرضا وقتی بخود آمد که چارهای جز فرار نیافت و شانزده روز از فرار او نگذشته، امام خمینی با استقبال جمعیتی بالغ بر 4 میلیون ایرانی قدم در خاک وطن نهاد و در نطقی تاریخی، با نظام پوسیده شاهنشاهی، اتمام حجت کرد و ده روز بعد انقلاب تمام ایران را فتح نمود و رژیم شاهنشاهی برافکند نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن گردید.

شوک ناشی از پیروزی «انقلاب خمینی» بهتی تاریخی را بر سرسرای کاخ سفید حاکم کرد. به راستی کارتر و همه مردانش در برابر این پیرمرد 80 ساله که به بزرگترین و عجیب ترین پدیده سیاسی قرن از نگاه آنان می مانست  چه کار می توانستند بکنند ؟مدتی وقت لازم بود تا کاخ سفید و همه مردانش از این بهت به در آمده، تصمیم به نابودی « جمهوری خمینی » بگیرند.

شاه گریخته از ایران ابتدا به مصر رفت و در آنجا «انور سادات» از وی چونان یک پادشاهی که هنوز بر اریکه قدرت تکیه دارد استقبال نمود. هرچه از مدت اقامتش در مصر میگذشت بر تشویش و اضطرابش افزوده میشد. او گمان میبرد که این بار نیز چون 28 مرداد سال 32 کودتایی در راه است تا انقلاب اسلامی را ساقط کند و او باز بر سریر قدرت تکیه زند. اما این بار تعلل  و ناتوانی آمریکاییان و دیگر همپیمانان غربیش و گذشت زمان او را ناامید میکرد و اندک اندک بر این باور استوار میساخت که این بار دیگر تاریخ تکرار نخواهد شد.

شاه پس از مصر مدتی را نزد «ملک حسن» پادشاه مراکش گذراند اما برخورد سرد وی او را بر آن داشت تا به حامی اصلیاش امریکا پناه برد.

شاه درخواست عزیمت به امریکا نمود اما کارشناسان سیاسی امریکا پیشتر در یک برآورد سیاسی ـ اطلاعاتی در 14 فوریه 1979- 25 بهمن 1357- به اطلاع کارتر رسانده بودند که پذیرش شاه از سوی کارتر مساویست با نابودی تمامی امیدهای کوچک باقی مانده امریکا در ایران که واکنشهای تند انقلابیون ایرانی و تسخیر سفارت امریکا در تهران را نیز بدنبال خواهد داشت.

عدم اجابت خواسته شاه از سوی دولت امریکا شاه را بدان حد از خفت کشاند که او را به یک «ناخدای سرگردان» flying duchma تبدیل نمود. ناخدای سرگردانی که بقول کسینجر پس از سی و هفت سال خدمت به اربابان بانکی خود، بدنبال بندری برای پهلو گرفتن و پناه جستن بود اما دریغ از یک دوست . سران کشور هایی که تا دیروز برای دوستی و ابراز ارادت به شاه با یکدیگر مسابقه می دادند اکنون حتی حاضر نبودند که به او بی اندیشند.

وضعیت شاه آنقدر رقتانگیز بود که موجب شد تا دوستان نزدیک وی که از قدرت فراوانی در هیأت حاکمه برخوردار بودند بهستوه آمده و به یاریش آیند.

«دیوید راکفلر» مالک «امپراتوری صهیونیستی راکفلرها» متشکل از شبکهای از تراستها و کارتلهای مالی، بانکی، نفتی و صنعتی امریکا و دلال و کارگزار معروفش «هنری کسینجر» و «جان مک کلوی» جبهه دوستان شاه را تشکیل میدادند. جبههای که از 28 سپتامبر با فرستادن نامهای از دفتر دیوید راکفلر به وزارت خارجه امریکا تشکیل شد. نامهای که از دولت کارتر خواسته بود چون شاه بشدت بیمار است و امکانات معالجه سرطان غدد لنفاویش در مکزیک ـ محل اقامت جدید شاه ـ نیست باید به امریکا سفر کند. در ماه اکتبر این جبهه به کاخ سفید نیز نفوذ کرد و از میان نزدیکترین یاران جیمی کارتر نیز یارگیری نمود. او کسی نبود جز برژینسکی .

«زبیگنیو برژینسکی» یک یهودی لهستانی الاصل، از برجسته ترین اساتید علوم سیاسی و روابط بین الملل در امریکا و عضو ارشد کانون اندیشه پردازی استراتژیک THINK TANK«شورای روابط خارجی» امریکا FRC بود. همو بود که از سال 1972 به بعد و طی دوران فرمانداری کارتر بر ایالت جورجیا، کارتر را به عضویت در «کمیسیون سه جانبه» ـ این نهاد بینالمللی وابسته و تحت نظر شورای روابط خارجی امریکا  که در سال 1973 و با نظر و حمایت و هدایت دیوید راکفلر ریاست وقت شورا تشکیل شد ـ تشویق و دعوت نمود.

پس از عضویت کارتر در آن نهاد برژینسکی سمت استادی وی در امور بینالمللی را یافته و او را به جرگه شاگردان کلاس خویش وارد ساخت. چه اینکه برژینسکی مدیر«مرکز تحقیقات» کمیسیون سه جانبه نیز بود. این ارتباط چنان بود که در این دوران و بعدها کارتر از او بهعنوان «استاد» یاد میکرد. برژینسکی در دوران کارتر به سمت «مشاور  امنیت ملی» NSA، عالیترین مقام امنیتی در کاخسفید دست یافت. در مقابل جبهه راکفلر و کارگزارانش، کارتر و وزیر خارجهاش با تأسیس جبههای مخالف، بنای اعتراض و مخالفت با ورود شاه به امریکا را نهادند.

کیسینجر تهدید کرد که اگر حکومت کارتر میخواهد از پشتیبانی آنها در مورد قرارداد محدود ساختن سلاحهای استراتژیک پیمان «سالت» برخوردار شود باید تقاضای مسافرت شاه را بپذیرد. بعدها برژینسکی نیز پذیرفتن شاه از سوی امریکا را این چنین توجیه نمود: «پذیرفتن شاه به امریکا یک امر اصولی و اخلاقی بود... من قویاً این نظر را دنبال میکردم که آنچه برای ما مطرح است پایبندی به تعهد برای پناه دادن به یک دولت قدیمی است. من میدانستم که سادات و ملک حسین و رهبران سعودی و سایر دوستان ما به دقت مراقب رفتار ما با شاه هستند و روش ما در برابر روش شاه در قضاوت خود آنان نسبت به ما نیز مؤثر واقع خواهد شد. بعلاوه من احساس میکردم که از نظر تاکتیکی ما نباید خود را در معرض تهدید و شانتاژ قرار دهیم و بر روی سنتهای سیاسی و اخلاقی خود معامله کنیم».

کارتر مخالف آن بود که شاه در امریکا تنیسبازی کند در حالیکه امریکاییها در تهران بخاطر او ربوده یا کشته شوند و یا سفارت امریکا اشغال شود و بسیاری از امکانات اطلاعاتی و امنیتی امریکا در تهران از بین برود.

کارتر و کابینهاش در شرایطی دشوار و بحرانی گرفتار آمده بودند. از یکسو «گزینه» مصالح سیاسی و منافع ملی ایالات متحده قرار داشت و از دیگر سو «گزینه» عدم پذیرش شاه توأم با جنگ روانی جناح «راکفلر ـ کیسینجر» در یک پوشش اخلاقی ـ انسانی که کارتر را در تنگنایی دشوار قرار می داد.

در سویی منافع ملی و بینالمللی امریکا قرار داشت و در دیگر سو حفظ اعتماد سایر دیکتاتورهای وابسته به امریکا. چه عدم پذیرش شاه از سوی دولت کارتر موجب دلسردی این دیکتاتورها از امریکا میگردید و آنان را در تداوم پیوند با آمریکا دچار تردیدهای انکارناپذیر مینمود.

سرانجام کارتر از کاردار سفارت امریکا در تهران درخواست کرد تا نظر دولت بازرگان در مورد سفر شاه به امریکا را خواسته و آنان را نسبت به الزامات این سفر که صرفاً برای معالجه شاه میباشد روشن سازد. دولت موقت با بیتفاوتی نظری منفی نسبت به این سفر ابراز نمیدارد و تنها امریکاییان را از عواقب ناگوار و غیرقابل پیشبینی از خشم مردم انقلابی ایران بیم میدهد و تنها به این شرط بسنده میکند که شاه در مدت اقامت در امریکا و در طول معالجه خود از انجام هرگونه فعالیت سیاسی احتراز نماید.

امریکاییان چنین پنداشتند که قضیه خاتمه یافته، غافل از آنکه، کسی که زمام اصلی قدرت را در دست دارد نه دولت موقت که رهبر انقلاب است. اگر امریکاییان میدانستند که پذیرش شاه برایشان چقدر گران تمام میشود هیچگاه او را نمیپذیرفتند.

** شیطان بزرگ

یک فروند هواپیمای «گلف استریم» در شب 22 اکتبر 1979-30 مهر 1358- به آرامی در فرودگاه «لاگاریا» در نیویورک فرود آمد. این هواپیما حامل محمدرضا و فرح پهلوی، شاه و ملکه فراری ایران و گروه کوچکی از اعضای خانواده و همراهانشان بود. جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا، ساعاتی قبل، ورود محمدرضا شاه پهلوی به امریکا را برای معالجات پزشکی را تصویب کرده بود. این تصمیم بسیار مهم، مستقیماً آغازگر عصر جدیدی در روابط ایران و امریکا بود. عصری که ساختار «گرگ و میشی» رابطه امریکا و ایران را برهم زده و آنرا به تقابلی رویاروی کشاند که موجب حقارت و شکست بزرگ ابرقدرت غرب گردید. شکستی بزرگ که پس از جنگ ویتنام و شکست خفت بار امریکا در سال 1973 بیسابقه مینمود.

دو روز پس از ورود شاه به امریکا، رهبر کبیر انقلاب در نخستین موضعگیری و در واکنش بدین سفر فرمودند: «اخیراً هم که شاه رفته امریکا و پذیرفتند او را منتهی به اسم اینکه سرطان دارد و انشاءالله صحیح باشد منتهی پس پولهای ما چه میشود، خوب او بمیرد پولهای ما چه میشود؟»

اشتباه سیاسی امریکا به پذیرش شاه محدود نماند. در اول ماه اکتبر سناتور «هنری جکسون» از حامیان دیرینه شاه به انقلاب اسلامی ایران و رهبران آن حمله کرد.

روز دهم آبان امام خمینی در پیامی به مناسبت سیزده آبان 57 قاطعانه خواستار استرداد شاه به ایران گردید و در آخر فرمودند «هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بکشید».

با الهام از مواضع رهبر انقلاب تقاضای استرداد شاه در تظاهرات عمومی مردم مطرح گردید و تظاهراتی در مقابل سفارت امریکا صورت گرفت. روز دهم آبان «بازرگان» نخستوزیر و «ابراهیم یزدی» وزیر امور خارجه دولت موقت برای حضور در جشن استقلال انقلاب الجزایر به آن کشور عزیمت نمودند. برژینسکی نیز که در الجزایر اقامت داشت ملاقاتی با هیئت ایرانی انجام داد. این اشتباه سوم امریکا بود. دیدار الجزایر سوءظن نسبت به امریکا را عمیقتر کرد و حیات سیاسی لیبرالها و سازشکاران را کوتاهتر. روند تقابل ایران و امریکا که پس از انقلاب با پذیرش شاه از سوی امریکا کلید خورده بود اینک با رسوایی الجزیره که به مثابه کبریتی درانبار باروت بود موجب انفجار خشم انقلابی مردم ایران علیه امریکا گردید. پذیرش شاه از سوی امریکا مردم ایران را به این باور رسانده بود که توطئهای دیگر از جنس کودتای 28 مرداد 32 در شرف تکوین است.

روز 10 آبان 58 / اول نوامبر 1979 تظاهرات پرشور ضد امریکایی عظیمی در تهران انجام شد. حدود دو میلیون نفر تظاهرکننده خشمگین، شعار «مرگ بر امریکا» سردادند و به سخنرانیهای آتشین در تقبیح امریکا به دلیل پناه دادن به «شاه جنایتکار» گوش دادند.آن شب تلویزیون ملی ایران تصاویری از «برژینسکی» در حالیکه با هیأت ایرانی دست میداد را نشان داد. حالا دیگر کبریت روشن در میان انبار باروت افتاده بود و دیگر نمی شد کاری کرد.

** شکست هیمنه

ساعت 10 صبح روز 13 آبان 58 است. خیابان طالقانی وضع عادی خود را دارد. مردم در سراسر خیابان مشغول رفت و آمد هستند. اتومبیلها سریع و با سروصدا عبور میکنند. فروشگاهها و شرکتها بازند و کارکنان آنها سرگرم کارهای روزمره خود هستند. همه چیز درست مثل روزهای قبلی است. ساعت 11 صبح گروهی نزدیک به 400 نفر در حالیکه خیابان طالقانی را طی میکنند به سوی سفارت امریکا در حرکتند. هنگامی که به مقابل آن میرسند در یک لحظه از در و دیوار سفارت بالا میروند و بدرون محوطه سفارت میپرند. مردم هاج و واج به این صحنه نگاه میکنند و همه از خود میپرسند چه شده است؟ خیابان بند میآید، جوانها تند و تیز یکی پس از دیگری از گوشه و کنار سفارت به داخل میروند. حالا هرکدامشان بازوبندی بدست و عکس امام را به سینه دارند.

مدتی نمیگذرد در حالیکه باران رحمت از آسمان تهران شروع به بارش کرده، خبر در همه شهر میپیچد؛ «سفارت امریکا اشغال شده». سفارت به اشغال دانشجویان درآمد و اولین اطلاعیه رسمی آنها به نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» ساعت یک بعد از ظهر از رادیو پخش شد. آنها در اولین اطلاعیه خود سفارت امریکا را «سفارت جاسوسی» خواندند و اعلام کردند: «ما به پیروی از موضع قاطعانه امام در مقابل امریکای جهانخوار و به منظور اعتراض به دسیسههای امپریالیستی و صهیونیستی، «سفارت جاسوسی» امریکا را در تهران به تصرف درآوردیم تا اعتراض خویش را به گوش جهانیان برسانیم».

پس از پخش این اطلاعیه مردم از جریان حمله به سفارت امریکا باخبر شدند و فوراً برای پشتیبانی از اقدام دانشجویان به مقابل سفارت امریکا سرازیر گردیدند و در حالیکه شعار میدادند «نه سازش نه تسلیم، نبرد با امریکا» عمل دانشجویان را تأیید کردند.

اشغال لانه جاسوسی پس از 3 ساعت تیراندازی و مقاومت از طرف تفنگداران امریکایی مستقر در سفارت با دانشجویان حاصل آمد و جاسوسان امریکایی به گروگان گرفته شدند. پس از تسخیر لانه جاسوسی بعد از ظهر همان روز، امریکا نگرانی خود را از عدم امنیت  جانی کارمندان امریکایی سفارت ابراز داشت.

مبارزه بیامان ملت ایران با استکبار جهانی به سرکردگی امریکا و تکیه بر سیاست «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» ارتباط تنگاتنگی با ظهور روحیهای عارفانه در ملت داشت که در نتیجه آن، هر کار سیاسی و مبارزاتی و اجتماعی عبادت محسوب میشد. اشغال لانه جاسوسی فریاد اعتراضی بود بر علیه شیطان بزرگ و علیه نیروهای لیبرال و ملیگرایان که در داخل کشور آگاهانه در پی رجعتی دوباره به امپریالیسم آمریکا بودند.

اشغال سفارت جاسوسی امریکا با حمایتهای بی شائبه رهبری انقلاب و مردم انقلابی ایران توأمان بود. رهبر انقلاب بلافاصله پس از اطلاع از ماهیت اسلامی و مکتبی دانشجویان و اقدام آنان فرمودند: به آنان بگوئید خوب جائی را گرفتهاند؛ آنجا را حفظ کنند. این چنین بود که بحران 444 روزه کاخ سفید کلید خورد و سرانجام سرنگونی کارتر را به ارمغال آورد.

** بازتاب یک شکست

فتح سفارت امریکا در تهران مانند بمبی سیاسی در دنیا عمل کرد و بر صدر اخبار سیاسی جهان نشست. امریکا تحقیر شده بود و بدتر آنکه چارهای به نظرش نمیرسید.

زین پس دو جناح با دو خط مشی متفاوت در اتاق بیضی کاخ سفید رودرروی یکدیگر قرار گرفتند. «خطمشی شدت عمل» توأم با برخورد نظامی به رهبری «برژینسکی» و «خط مشی مسالمتآمیز» به رهبری «سایروس ونس» وزیر امور خارجه. کارتر در این میان جانب ونس را گرفت.

در بیست و دوم آبان 58 جلسه «شورای امنیت سازمان ملل متحد» بنابر اصرار و پافشاری امریکا در ساعت 10:43 به وقت نیویورک تشکیل گردید.

«مک هنری» نماینده وقت امریکا در شورای امنیت دعاوی قبلی خود را علیه ایران تکرار نموده ـ مبنی بر تحریم سیاسی ـ اقتصادی ایران در 5 بند ـ و از شورا تقاضا کرد که برای حفظ صلح بینالمللی قطعنامه مورد درخواست امریکا مبنی بر تحریم اقتصادی ایران را به تصویب برساند.

در همان جلسه نمایندگان برخی از کشورها قطعنامه مورد تقاضای امریکا را علیه ایران مردود دانسته و خاطرنشان ساختند که ایران هیچ اقدامی بر علیه صلح و امنیت بینالمللی مرتکب نشده است. و اضافه کردند که هر نوع تصمیم شورا در این مورد علیه ایران نوعی دخالت در تحولات سیاسی آن سرزمین خواهد بود و ناقض حق تصمیمگیری مردم ایران می باشد که در منشور ملل متحد پیشبینی شده است.

آن شب یکی از جلسات بسیار شورانگیز شورای امنیت در جریان بود و به درازا کشید. پس از بحثها و تبادل نظرها نمایندگان انگلیس، نروژ، پرتغال و فرانسه حمایت خود را از قطعنامه امریکا اعلام داشتند، بنگلادش و مکزیک به این قطعنامه رأی ممتنع دادند و آلمان شرقی با آن به مخالفت برخاست و در نهایت شوروی با استفاده از «حق وتوی» خویش آن را در بایگانی شورای امنیت دفن کرد، ولی از فردای آن روز برخی از دولتها به سرکردگی امریکا قطعنامه تصویب نشده را به اجرا گذاردند و حسب دستور کارتر کلیه نقدینگی های ایران در بانکهای امریکا و شعبات آن در اروپا مسدود گردید و محاصره اقتصادی در نهایت شدت جریان یافت.

** شیطان اسیر روح الله

با طولانی شدن بحران، دولت امریکا بدین نتیجه رسید که گره این بحران تنها به سرانگشت دستان قدرتمند و با تدبیر رهبر 80 ساله انقلاب ایران گشوده خواهد شد. از این رو کاخ سفید تصمیم میگیرد تا نماینده ویژهای از سوی کارتر نزد رهبر انقلاب فرستاده تا بحران خاتمه یابد.

پس از مذاکراتی در کاخ سفید قرعه به نام «رمزی کلارک» دادستان پیشین امریکا میافتد. همو که در پاریس نیز به دیدار رهبر انقلاب اسلامی شتافته بود. کلارک به همراه «ویلیام میلر» ـ از کارکنان سابق وزارت خارجه امریکا که در حکم مترجم کلارک انجام وظیفه میکرد ـ روز ششم نوامبر / 15 آبان 1358 با هواپیمایی نظامی عازم تهران شد. هیأت امریکایی به ترکیه نرسیده، امام خمینی با انتشار بیانیه ای «هرگونه تماس با نماینده ویژه کارتر را از سوی اعضای شورای انقلاب و همه مسؤولین سیاسی و اجرایی ایران را تحریم مینمایند». نماینده کارتر در ترکیه متوقف میگردد. دانشجویان اعلام کردند «روح خدا هرگز این دو نماینده شیطان را نخواهد پذیرفت.»

در روز 27 آبان امام خمینی در یک سخنرانی عمومی اعلام کرد: « اگر امریکا شاه را تحویل ندهد، گروگان های امریکایی به عنوان جاسوس در دادگاههای اسلامی محاکمه می شوند». امام در ادامه امریکا را تهدید کرد که اقدام احمقانه ای مرتکب نشود و پس از تحقیر کاخ سفید فرمود: «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند». این نشانگر آن بود که تمامی راههای دیپلماتیک بسته شدهاند و دربهای سیاست خارجی امریکا به روی ایران قفل شدهاند. اینک ایالات متحده امریکا مقهور قدرت پیرمردی 80 ساله شده بود که تنها به خدای خود و ایمان مردمان خویش به همان خدا، متکی بود.

دو روز بعد در 29 آبان به دستور کارتر، جلسه شورای امنیت ملی در «اتاق بحران» کاخ سفید برای پاسخگویی به سخنان امام برگزار شد. هنوز کارتر از «کمپ دیوید»  نرسیده بود که برژینسکی با متن کامل سخنان امام وارد شد. وی که از لحن  تحقیرآمیز رهبر انقلاب اسلامی درباره رئیس جمهور امریکا  بشدت خشمگین  می نمود  بعضی از جملات  آن را با صدای بلند برای دیگر اعضاء  خواند: «چرا ما بترسیم... کارتر طبل توخالی است... او عرضه هیچ کاری را ندارد... آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.»

دقایقی بعد هلی کوپتر مخصوص سبز رنگ رئیس جمهور امریکا در محوطه کاخ سفید بر زمین نشست. کارتر با حالتی شق و رق از آن پیاده شد و تظاهر به صلابت بودن می کرد. تو گویی که می خواست ثابت کند بر خلاف سخنان امام ناتوان و بی عرضه نیست. جلسه شورای امنیت ملی در جوی غم زده و شوم تشکیل شد. همه اعضا با چهره هایی گرفته و عبوس به دور میز بیضی اتاق  بحران  نشسته بودند. همه مردان کاخ سفید خاصه کارتر، اینک خود را در عجزی حقارت بار احساس می کردند. استیصالی که چارهای برای آن نمی یافتند.

کارتر که این عجز او را به ستوه آورده بود عصبانی از اینکه پیرمردی روحانی با عمری افزون بر سه ربع قرن تمامی هیمنه و ابهت ابرقدرت غرب را به سخره گرفته است زبان به سخن گشود: «کمترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که با صراحت اعلام کنیم که محاکمه گروگانها عواقب وخیمی برای ایران به همراه خواهد آورد. من نمی توانم به عنوان رئیس جمهور امریکا در برابر محاکمه گروگانها آرام بنشینم.» سپس ادامه داد «کارهایی که ما می توانیم بکنیم، محکوم کردن ایران و قطع روابط سیاسی با آن و یک رشته اقدامات تنبیهی تازه از جمله عملیات نظامی است. من می توانم دستور بمباران  مراکز اقتصادی و یا محاصره دریایی و یا مین گذاری سواحل را بدهم. راه حل ملایمتری نیز هست... ولی بهتر است حالا به مسئله فوری تهدید گروگانها بپردازیم.»

پایان سخنان کارتر آغاز جدال میان ونس و برژینسکی بود. ونس هنوز هماز روشهای ملایم و صلح جویانه دفاع می کرد و برژینسکی از اقدام شدید بر ضد «ایران خمینی» سخن می گفت.

پس از ساعتی بحث و جدل بی حاصل میان طرفین، کارتر برای آن که کار را به سامان رساند به ونس، برژینسکی و جودی پاول - رئیس کارکنان کاخ سفید - دستور داد تا هر یک متن بیانیهای را تهیه کنند که از برآیند آنها بیانیه نهائی تنظیم شود. آنگاه به ونس دستور داد تا ظرف یک هفته آینده شاه را از امریکا خارج و به کشور دیگری، ترجیحا مکزیک روانه سازد.

پس از پایان جلسه، کارتر به کمپ دیوید بازگشت. بعد از ظهر همان روز هامیلتون جردن - رئیس ستاد کاخ سفید - نیز به خانواده خود که برای تعطیلات شکرگزاری در کمپ دیوید بودند، پیوست. جردن میخواست تا از فکر بحران گروگان ها و امام خمینی برای مدتی ولو کوتاه خلاصی یابد اما وقتی به میان خانواده خود رسید، دریافت که در آنجا نیز سخنی جز بحران گروگانها در میان نیست. «جی» پسر 12 ساله جوردن از او پرسید: «چرا رئیس جمهور کاری نمی کند؟» جوردن به شوخی گفت: «تو فکر میکنی رئیس جمهور چه کار میتواند بکند؟» و جی پاسخش داد: «خیلی ساده ... ایران را بمباران کند و اینها را از روی زمین بردارد! خیلی از دوستان من در مدرسه میگویند کارتر عرضه هیچ کاری را ندارد!»

این پاسخ، جردن را بشدت تکان داد. او نمیدانست که چه جوابی باید بدهد. اما در ذهنش این حرفهای جی چه قدر به سخنان آیت الله خمینی شبیه بود که برژینسکی در جلسه شورای امنیت ملی میخوانده، آمد. جردن با خود اندیشید که «آیت الله خمینی حتی افکار بچه مدرسهایهای آمریکا را نیز تحت سلطه خود قرار داده است.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار