به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس: همزمان با روز اطلاعات عملیات در سپاه و چهلمین سالگرد شهادت سردار شهید «حسن باقری (غلامحسین افشردی)» طی گزارشی کوتاه، به معرفی کوچکی از این شهید والامقام میپردازیم.
خبرنگار اعزامی روزنامه جمهوری اسلامی
«حسن باقری» روز ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد و سپس تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند.
بعد از پیروزی انقلاب در فعالیتهای انقلابی نقش مؤثری داشت. سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در سرویس فرهنگی و سیاسی روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرد و اولین خبرنگاری بود که به الجزایر اعزام شد.
پس از آن بنا به دعوت «سازمان امل»، از طرف این روزنامه، سفر ۱۵ روزهای به لبنان و اردن انجام داد و طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابهسامان مسلمانان در آن منطقه تهیه کرد.
نام مستعار «حسن باقری»
با شروع جنگ تحمیلی در روز اول مهر ۱۳۵۹ راهی جبهههای جنوب در خوزستان شد و با استفاده از همه امکانات به جمعآوری اطلاعات و شناسایی دقیق محورهای عملیات پرداخت و این اسناد را به گزارشهای سازمان یافته تبدیل کرد.
با آغاز فعالیتش در اطلاعات سپاه، نام مستعار «حسن باقری» را برای خود برگزید. وظیفه او در اطلاعات سپاه، شناسایی گروهکها بود. فعالیتهای او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به تقویت واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب شد.
اعتراف دشمن بعثی به توانایی اطلاعاتی عملیاتی «حسن باقری»
او نظریهپرداز نظامی بزرگی بود که در جایگاه فرمانده عالیرتبه جنگ توانست توازن قوا را به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد. آنچنان که دشمن بعثی نیز، خود، به این حقیقت اعتراف کرده و گفته است: «اطلاعات ایران (حسن باقری) در حملات خود، اطلاعات کامل و دقیقی در خصوص یگانهای ما اعم از خطوط حد، فرماندهان، شکافها، نقاط آسیبپذیر، محل استقرار قرارگاهها، مواضع توپخانه و حتی مناطق اداری در اختیار داشته و از این طریق توانسته است طرحهای خوبی تهیه کند و آنها را بهدقت اجرا کند.»
حسن باقری، اهداف و برنامههای طولانیمدت را دقیقاً بررسی میکرد و با اجرای دقیق آنها، دشمن را به واکنش وامیداشت. او از تمام فرصتها برای آموزش و بالا بردن کیفیت نیروها استفاده میکرد و معتقد بود: «آنچه نیروها را خسته میکند، کار نیست؛ بلکه گیجی و بیبرنامگی است.»
دوراندیشی فرمانده در تربیت اسرای عراقی
وی بر آن بود که ابتکار عمل را باید از دشمن گرفت و فرصت برنامهریزی به او نداد. حسن باقری معتقد بود که هدف ما، انهدام و کشتار نیروهای دشمن نیست؛ بلکه در برنامهریزیها و طراحیها باید دشمن را دور بزنیم تا امکانات آنها سالم به دست رزمندگان اسلام بیافتد و از سوی دیگر، باید سربازان ارتش بعث را به اسارت درآوریم تا اطراف صدام از این نیروها خالی شود و این افراد بتوانند در آینده انقلاب اسلامی عراق نقشی مؤثر ایفا کنند.
وی در سطح عالی جنگ در عملیاتهای محدود در سِمَت مسئول اطلاعات عملیات و فرماندهی در محور دارخوین در عملیات ثامنالائمه (ع)، معاونت فرماندهی عملیات طریقالقدس، فرماندهی قرارگاه نصر در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، فرماندهی قرارگاه کربلا، جانشین فرماندهی کل در قرارگاههای جنوب توانست نقش مؤثری را ایفا کند.
پس از عملیات رمضان در شرایطی که طرحریزی عملیات از منطقه جنوب به جبهه غرب منتقل شده بود، همزمان با اجرای عملیات مسلم بن عقیل (ع)، در قرارگاه کربلا با شناسایی و پیگیری مستمر، عملیات محرم را طرحریزی کرد و با کسب موافقت، نسبت به اجرای آن وارد عمل شد.
بنیانگذار تفکر انقلابی جنگ
شهید باقری پایهگذار سازمان رزم سپاه بود. او بنیانگذار تفکر انقلابی جنگ بود که به جای تکیه بر تجهیزات نظامی، بر ایمان، فرهنگ علوی و عاشورایی تکیه کرد و فکر و اندیشه را مبنای شکست بنبستهای جنگ قرار داد.
وی ادبیات جنگ را تغییر داد و با اتکا بر آموزههای قرآنی، طرحهایی را نوشت که منجر به شکست دشمن شد. او بُعد انسانی جنگ را محور کار خود قرار داد؛ بهنحوی که میگفت: «هدف ما از جنگ، کشتار و انهدام نیست، بلکه بهدنبال انقلاب اسلامی در عراق هستیم.»
فرمانده شهید شب زندهدار
طرحهای عملیاتی او به آزادسازی بسیاری از مناطق اشغالی انجامید. براساس یادداشتهای روزانه این شهید والامقام، بهعنوان «فرمانده» در هر ۲۴ ساعت، ۱۸ ساعت فعالیت میکرد و طی اجرای عملیاتها شبها بیدار میماند تا عملیاتها را به خوبی هدایت و فرماندهی کند.
امام خمینی (ره) پس از شهادت حسن باقری روی عکس وی نوشتند: «خداوند شهید شبزندهدار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید؛ اگرچه نمیتوان با اندک اطلاعات روی کاغذ، معرِّف شخصیت «حسن باقری» بهعنوان یک نخبه، میراث معنوی و سرمایه ملی بود.»
در نهایت روز ۹ بهمن ۱۳۶۱ در سن ۲۶ سالگی در خوزستان منطقه فکه به شهادت رسید.
چیزی که در زندگی شهدا باید به آن توجه کرد، این است که زندگی شهدا را از دو بُعد بررسی کنیم. یک بُعد، بُعد کاری این عزیزان است و بُعد دیگر، بُعد فرهنگی و خانوادگی این عزیزان است.
بدینصورت که این افراد یک بُعد کاری در دفاع مقدس، دفاع از امنیت کشور و دفاع از حرم داشتند و بُعد دیگر این افراد که باید به آن توجه ویژهای شود، بُعد فرهنگی و خانوادگی آنهاست که آنها با خانواده خود مخصوصاً با پدر، مادر، اعضای خانواده، همسر و فرزند خود چگونه رفتار میکردند.
در این خصوص، «کبرا افشردی بهروز» مادر شهید در خصوص ویژگی اخلاقی فرزند خود در خانه چنین نقل کرده است:
بیشتر از «هوش زیاد»، ارادهای قوی و همت داشت
«من در تربیت غلامحسین روی دو چیز حساس بودم. یکی «حلال و حرام» و دیگری «راستگویی و طهارت بهمعنای پاک بودن»
به او میگفتم: «مادر جان، امر دین اینطور است و میان «پاکی» و «ناپاکی» چیز دیگری وجود ندارد.»
در گذشته اینهمه وسایل نبود. اگر امروز میبینید بچههای سه_چهار ساله در مورد دین صحبت میکنند، حافظ قرآن هستند و مسائل شرعیشان را بهراحتی میپرسند، از برکت جمهوری اسلامی است و نعمتی که خداوند به مردم شیعه و مسلمان ایران ارزانی داشته است.
بچههای امروز به لحاظ فضای بازی که در اختیار دارند، آگاهتر هستند. در گذشته این امکان وجود نداشت. فقط یک مسجد بود که در سه ماه محرم، صفر و رمضان، واعظ در آن باید حساب شده حرف میزد؛ وگرنه ممنوعالمنبر میشد.
حسن از کلاس چهارم به بعد با همسالانش هیئت تشکیل داد. هفتهای یک روز میآمد و روایت تعریف میکرد، قرآن میخواند، حدیث حفظ میکرد، مصیبت میخواند و سینه میزد.
از کلاس ششم به بعد که به دبیرستان رفت، فعالیتهایش را در مسجد ادامه داد.
حسن مانند همه بچهها بود. برخی خیال میکنند که او یا بزرگان دیگر زمانی هم که بچه بودند، نابغه بودند؛ در صورتی که این حرفها نبود. منتهی حسن بیش از اینکه هوش زیادی داشته باشد، ارادهای قوی و همت داشت و اهل کوشش و تلاش بود.
وقتی که هنوز دبستانی بود، ۲۰ نفر بچه را دور خودش جمع کرده بود و کتابهایی غیردرسی تهیه کرده بود. میخواند و به آنها یاد میداد.
کمک به اهل خانه باعث افتخار است
ما از ابتدا یک خانواده متوسط بودیم و امکانات زیادی در اختیار ما نبود. ما یک زندگی معمولی و متوسط داشتیم و او در همان مدارسی درس میخواند که عامه مردم در آنها درس میخواندند. با این تفاوت که از هوش و استعداد خود به بهترین وجه استفاده کرد و آن را هدر نداد.
وی هوش، توانایی و ذکاوت داشت و همه اینها را همراه با توکل به کار گرفت. این خیلی مهم است که حسن وقت تلف نمیکرد. از لحظه لحظه وقتش کمال استفاده را میکرد؛ چه خواندن و نوشتن و چه در به کار بستن افکار، رفتار و گفتارش.
در خانه اگر خودش کاری نداشت، حتماً مشغول کمک کردن به من بود. زمانی که شام صرف میشد، سریع ظرفها را میشست. اگر میدید مثلاً میخواهم پرده بزنم، پیش از آنکه من بگویم، دست به کار میشد.
متأسفانه برخی از جوانان امروز که امثال وی را الگوی خود کردهاند، اصلاً در این امور از این بزرگواران الگو نگرفتهاند. کمک به اهل خانه عار نیست؛ بلکه افتخار است.
دو قدم تا دیدار معبود
سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در جریان بازدید از یادمان شهید باقری در روزهای ۲۸ و ۲۹ اسفند سال ۱۳۹۵، طی بیان خاطراتی در مورد نحوه شهادت برادر بزرگوار خود پرداخت:
«بعد از عملیات محرم و مسلم بن عقیل (ع) در سال ۶۱ قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود. در همه ردهها فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند.
اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شد. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شد که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست پیدا کنیم. تقریباً هر روز تیمهایی به شناسایی میرفتند.
شهید «مجید بقایی» فرمانده قرارگاه کربلا و شهید «حسن باقری» جانشین فرمانده یگانهای زمینی سپاه و تیمهای دیگر نیز مشغول فعالیت بودند.
آماده انجام یک عملیات بزرگ بودیم. فرماندهان برای دیدار با حضرت امام (ره) راهی تهران شدند، اما شهید باقری و تعدادی از دوستان به این دیدار نرفتند. حرف شهید باقری این بود که: «به امام (ره) چه بگوییم؟ بگوییم نیروهای بسیجی را چند ماه آموزش دادهایم، اما نمیدانیم میخواهیم کجا عملیات انجام دهیم؟»
روزها مشغول شناسایی بودیم. روز نهم بهمن سال ۱۳۶۱، پس از اینکه در منطقه «شرهانی» به اجرای عملیات شناسایی پرداختیم، به منطقه عمومی فکه آمدیم.
روی یکی از ارتفاعات این منطقه، امکان این را داشتیم که مناطق مقابل در خاک عراق را ببینیم. در مورد منطقه و ارتفاعات بحث شد. این بحثها هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود؛ چراکه انجام یک عملیات بزرگ نیازمند حضور ۲۰ لشکر بود. عکسهای هوایی و زمینی آن منطقه را نیز داشتیم.
پس از بررسی میدانی با دو جیپی که به منطقه آمده بودیم، وارد دیدگاه خمپارهچیهای نیروی زمینی ارتش در آن منطقه شدیم که موقعیت آن دیدگاه، همین جایی است که (الآن در آن) حضور داریم (یادمان شهید باقری). عکسها را در سنگر دیدگاه مورد بررسی قرار دادیم، اما همچنان درباره وضعیت و چگونگی ارتفاعات، اختلاف نظرها وجود داشت.
حدود ساعت ۹ صبح بود. آفتاب از سمت شرق میتابید و احساس میکردیم زاویه تابش آفتاب بهگونهای است که عراقیها ما را نمیبینند؛ گرچه خمپارههایی به اطراف سنگر اصابت میکرد.
شهید باقری به من گفت: «مختصات دقیق سنگر را از خمپارهچیهای ارتش سؤال کن تا دچار اشتباه نشویم.» من اکراه داشتم، اما تبعیت کردم و چند متر از سنگر دور شدم که صدای خمپارهای بلند شد و به سنگر خورد.
اشخاصی که در محل انفجار بودند، بدنهایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر، در نهایت به شهادت رسیدند؛ البته کسانی که عقبتر بودند، آسیب کمتری دیدند.
«مجید بقایی» و «حسن باقری» در آن لحظه زنده بودند. آنها را سوار جیپ کردیم، اما ۱۰ دقیقه بعد «مجید بقایی» نیز به شهادت رسید.
همچنین ترکشهای زیادی به بدن «حسن باقری» برخورد کرده و موج انفجار، رگهای بدنش را نابود کرده بود. حسن در مسیر، ذکر «یا صاحبالزمان (عج)» و «یا حسین (ع)» بر لب داشت.
آنها را به مقر یگان امام رضا (ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند. سِرُم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در اندیمشک بر زمین نشست، اما حسن در راه بیمارستان به شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت.
نتیجه کارهای اطلاعاتی هم این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده عملیاتهای «والفجر مقدماتی» و «والفجر ۱» شدیم.
وصیتنامه شهید «حسن باقری» را در زیر بخوانید:
هر لحظه مسامحه، خیانت به پیامبر (ص) و امام زمان (عج) است
«فعلاً انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین درآمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان... ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان هم سر جنگ داریم. در رابطه با این هدف، جنگ با «صدامیزید» مقدمه است.
در این موقعیت زمانی، جنگ ما، جنگ اسلام و کفر است. هر لحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر اکرم (ص) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداکاری بکند.
در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن، مال دادن و فداکاری، امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام با خلوص نیت را پیدا کنیم.
در مورد درآمدها، چیزی به آن صورت ندارم و خمس همین بضاعت مزجاه را هم دادهام. بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند_ در صورت امکان مرا با لباس سپاه دفن کنید.
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره)
اللهّٰم عَجِّل فی فرجِ مولانا صاحبالزمان (عج).
غلامحسین افشردی، ۱۲ شب ۲۷ مهر ۱۳۵۹، اهواز»
انتهای پیام/ 118