روایت شجاعت رزمنده‌ای که دست راست چمران بود+ فیلم

شهید چمران در ختم مهدی کریمی به مسجد حضرت ابالفضل (ع) نظام‌آباد آمد و صحبت‌هایش را با بسم الله شروع کرد و گفت: دست راست من قطع شد.
کد خبر: ۵۷۰۰۵۸
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۰:۱۸ - 31January 2023

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «ناصر قره‌باغی» از رزمندگان ستاد جنگ‌های نامنظم شهید مصطفی چمران است که در اوایل جنگ تحمیلی با همرزمانش مقابل حملات رژیم بعث به شهر‌های جنوبی کشور ایستادگی کردند و مانع پیشروی دشمن شدند.

او خاطراتی از آن دوران را روایت کرده است که در ادامه می‌خوانید.

«از مزار شهید چمران به سمت مزار شهید نیری که برویم از مزار شهید علی خلیلی عبور می‌کنیم به مزار شهید مهدی کریمی فیجانی می‌رسیم. او از فرماندهان گروه چمران بود. گمنامانی که باید کم کم رو بشوند و ببینیم از کجا به جبهه رفتند و چگونه همچون شاهرخ ضرغام رشد کردند.

مهدی، جوانمردی برای خودش بود. کاری به شجاعت و جسارت رزمش که در گروه چمران بود ندارم، در گروه پر بود بود از فرماندهان رزمنده چریکی که ۱۰ نفره غربت جبهه را برهم می‌زدند، زمانی که لشکری نبود آن‌ها روستا‌هایی به فاصله ۱۰ کیلومتر از هم ماشین جنگی عراق را متوقف کردند. هفته‌ای نبود که مهدی کریمی شبیخون نزند. این شبیخون‌ها برای نیمه اول سال ۶۰ بود.

شجاعت و جسارت مهدی سرآمد فرماندهان چمران بود. شهادت طلبانی که نمی‌دانیم کی و کجا به این معرفت رسیدند. در فهم و معرفت هم اول بود. سکوت عمیق و عجیبی داشت و جز به ضرورت حرف نمی‌زد، هرکس یک بار او را می‌دیدی عاشق منشش می‌شد. آن زمان به دلیل کمبود امکانات حق نداشتیم یک گلوله بی دلیل شلیک کنیم، هر کس گلوله‌ای شلیک می‌کرد باید شاهد میارود برای چه زده.

یکی از بچه‌های نوجوان ۲ خشاب در طول ۲ ماه شلیک کرده بود و مهدی کریمی هم خبر داشت. آمدیم تسویه کنیم و به مرخصی برویم، باید مهمات و سلاح را تحویل می‌دادیم و امضا می‌گرفتند. مهدی کریمی هم این کار را انجام می‌داد، نوبت رسید به این نوجوان، کریمی پرسید چرا ۲ خشاب خالی است، نوجوان سرش را انداخت پایین و خواست از خجالت فرار کند، من شاهد بودم چشم‌های مهدی کریمی پر از اشک شد طوری که آرام آرام قطرات اشک می‌خواست بچکد، گفت رفتی تهران تو را به جان مادرت دیگر برنگرد، نوجوان گفت چرا؟ گفت: هر زمان فهمیدی برای چه به جنگ می‌آیی بیا، قدمت روی چشم، اما تو هنوز نمی‌دانی کجا آمدی.

هشت ماه طول کشید که مهدی شهید شد و یک روز هم عقب نیامد. آن روز به همراه هفت نفر دیگر در کرخه می‌رفتند که دشمن قایق را به رگبار بست، مهدی به بقیه گفت بپرید توی آن و تنها روی قایق ماند، تا وقتی اسلحه‌اش کار می‌کرد یک تیر از دشمن شلیک نشد، خشاب سوم در اسلحه گیر کرد و سه گلوله و به قلبش خورد.

شهید چمران در ختم مهدی کریمی به مسجد حضرت ابالفضل (ع) نظام آباد آمد و صحبت‌هایش را با بسم لله شروع کرد و گفت: دست راست من قطع شد.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها