گروه اجتماعی دفاعپرس - «محمودرضا کبیری یگانه» معاون ارتباطات و امور بینالملل شورای اسلامی شهر تهران؛ تاثیر رسانه در دنیای امروز بر هیچ کس پوشیده نیست، با توجه به گسترش و پیچیدگی رسانهها آنها هستند که تعیین میکنند مخاطبانشان چه زمانی خوشحال یا ناراحت باشند، چهغذایی بخورند، چه پوششی داشته باشند، چه زمانی برنامهای داشته باشند. از این رو تسلط بر رسانهها برای اعمال دیکتاتوری رسانهای در غرب و کشورهای پیشرفته تا این میزان مهم و حیاتی شده است.
به دو واقعه مهم و قابل تامل در روزهای اخیر در جامعه خودمان دقت کنید، شهادت رضا دارابی، آتش نشان فداکار و قهرمان ایران در حادثه آتش سوزی خیابان بهار که حیات خود را فدای نجات جان شهروندان کرد، او با این انتخاب این شغل خود را برای مقابله با هرگونه مخاطره ای آماده کرده بود تا بتواند ماموریت، مسئولیت و وظیفهذاتی خویش را در قبال تعهدی که برای حفظ جان دیگری دارد ایفا کند.
خبر شهادت ودردناک او به قدری تاثربرانگیز بود که می توان درباره آن ساعتها قلم، گریست و تصاویر قهرمانانهاش را در شبکه های اجتماعی دست به دست کرد.
از سویی دیگر این جریان، جریان دیگری با مضمون پیروز، یوز دوست داشتنی و محبوب ایرانیان وجود دارد؛ که با همه مراقبتها و نگهداریها به کام مرگ رفت، البته به گفته متخصصان و کارشناسان حوزه محیط زیست با توجه به شرایط تولد، رشد و نگهداری پیروز مرگش تا حدود زیادی قابل پیش بینی بود. چراکه پیروز از بدو تولد برای ادامه حیات با مخاطرات زیادی مواجه بود اما علیرغم تمامی تلاشها برای حفظ اصل گونه یوزپلنگ متاسفانه اقدامات موفقیت آمیز نبود که به موجبات اندوهی بهجا را برای مردم ایران فراهم کرد. اما نکته حائز اهمیت رفتار دیکتاتوری رسانه را در مواجهه با دو رویداد رقم خورده مرور کنید.
اگر فکر می کنید شهروندان به انتخاب خودشان عکس پیروز را لایک و استوری می کنند، نشان میدهد هنوز پی به ماهیت دیکتاتوری رسانه ای غرب نبرده اید! تنها دقایقی پس از مرگ پیروز رسانههای غربی با انتشار گسترده تصاویر، عکس نوشته ها و جملات قصار به مرگ توله یوز واکنش نشان دادند و در پی این جریان دهها سلبریتی بدون هیچ آگاهی و دانشی از سواد رسانه تولید محتوای اولیه رسانههای غربی را در سطح گسترده وایرال کردند و همین امر موجب شد در کمتر از یک ساعت پیروز به سوژه اول شبکه های اجتماعی تبدیل شود! مرگی که گرچه برای همه ایرانیان تلخ است، اما نمی توان به سادگی پنداشت که این سوگ جمعی، فقط و فقط خواسته شهروندان بوده و رسانههای غربی در شکل گیری این هجمه از احساس بیقیدو شرط نقشی نداشته اند؟
در شرایط عادی هر انسانی بسته به ذات نهادینه شده خویش مرگ همنوعش تلخ میداند، حال اگر آن انسان در راه نجات جان همنوعانش و تعهد به آنان جانش را فدا کرده باشد، آن مرگ تلختر و غمانگیزتر می شود و در سطح جامعه بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.
اما شهادت آتشنشان رضا دارابی توسط بایکوت رسانهای غربی به یک سوگ جمعی برای همه ایرانیان تبدیل نشد! در واقع دیکتاتوری رسانههای غربی تصمیم گرفت جامعه ایران به جای سوگواری برای این اتشنشان به مرگ پیروز توجه کند، چرا که با این رویه و ناکارآمد نشان دادن دستگاههای حاکمیت به مقاصد روانی و سیاسی خود می رسند.
به طور قاطع گفتنیاست توجه و تمرکز بر روی شهادت رضا دارابی و برجسته کردن مفاهیم و واژگانی چون شهادت، ایثار، گذشت و فداکاری به هیچ وجه جایی در استراتژی رسانه های غربی ندارد، از این رو بسیاری از مخاطبان شبکه های اجتماعی این روزها بدون آن که دانشی به این موضوع داشته باشند، تحت تاثیر دیکتاتوری رسانه ای غرب قرار گرفته اند و آنها هستند که زیرکانه و هوشمندانه به مخاطب ایرانی القا می کنند از چه موضوعی شادمان یا غمناک باشند؛ برای مرگ یک شهید فداکار اتشنشان اشک بریزند یا برای انقراض نسل یک یوز که البته به گفته مسئولان ذیربط ایران مادر پیروز باردار است.
این جریان ملموس و قابل مشاهده نشان از قدرت رسانه بر مخاطبانی دارد که با سواد رسانه ای بسیار اندک هر لحظه در تیررس جنگ روانی دیکتاتوری رسانه ای قرار می گیرند و ناخواسته احساسات، عواطف، امیال، آرزوها و بینش خود را در خدمت هدف آنها قرار می دهند. افزایش سواد رسانه ای شهروندان بالاترین نیاز امروز جامعه ماست.
انتهای پیام/ 241