به گزارش دفاعپرس از گرگان، مقداد، پسر با حجب و حیا و محبوبی در خانواده بود، برای همین همه فامیل فرزندش را هم دوست داشتند و جشن تولد کمیل برای همه آنها مهم بود، مثل یک واقعه مهم در خاندان، از چند هفته قبل همه خبر برگزاری این مراسم را به هم می دادند اما بر خلاف سال گذشته، جشن امسال تفاوت کوچکی داشت، پدر کمیل به عنوان مدافع حرم راهی سوریه شده بود، زمان خداحافظی رو به همسرش کرد و گفت: « خودمو به جشن تولد کمیل میرسونم. اگه نبودم حتما جای منو خالی کن» و رفت.
کمیل از ماجراهایی که دور و برش میافتاد زیاد سر درنمیآورد اما جنب و جوش اعضای خانواده او را هم سر ذوق آورده بود و خنده فامیل بهخصوص مادر را که میدید، جنب و جوشش بیشتر میشد اما یک تلفن، همه ماجرا را عوض کرد.
صدایی محو از پشت تلفن، زانوان مادر را شل کرد و او را به روی زمین انداخت. از پشت تلفن گفته بودند: «آقامقداد توی حمله اسرائیلیها مجروح شده، دعا کنین».
پس از این تلفن، فضای خانه عوض شد، شادی رفت، تلفنها شروع شد و مادر دیگر نخندید.
پس از چند ساعت سخت و طولانی برای تماس با سوریه و فهمیدن حال و اوضاع مقداد مهقانی بر روی تخت بیمارستان، خبری که کسی نمیخواست بشنود را دادند: «مقداد شهید شد» و فریاد «یاحسین» فضای خانه را فراگرفت.
در شهر کوچک و حدود ۲۰ هزار نفری فاضلآباد خبرها خیلی زود میپیچد، آنهم خبر شهادت یک دلاور که به قول دوستش «قرار بود بمیری ولی بهخیر گذشت» و چه چیزی بالاتر از مقام شهادت که حالا نصیب آقا مقداد شد و هم خانواده و شهری را سرافراز کرد.
شهید مقداد مهقانی اگه چه بهگونهای دیگر اما به قولش عمل کرد و خودش را به جشن تولد سه سالگی تنها فرزندش رساند. جشن تولدی که کمیل شاید این روزها متوجه آن نشود اما هیچگاه از ذهن اطرافیان بهخصوص مادر کمیل خارج نخواهد شد.

راوی: پدر همسر شهید مهقانی، علی حاج عباسی
انتهای پیام/