به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، علی عبدی: واقعه تروریستی جمعه شب پاریس همچون عملیات علیه برجهای دوقلو در سپتامبر 2001 پر است از ابهام های ریز و درشتی که هنوز پاسخی مقبول نیافتهاند، مضاف بر اینکه هنوز اطلاعات درست و دقیقی هم در دسترس نیست. بار دیگر رسانههای غربی روایتی بشدت یکدست و نخ نما را به روی آنتن میبرند تا این عملیات متوجه داعشی گردد که قرار بود براندازنده حکومت بشار در سوریه و جاده صافکن غرب باشد. مبتنی بر این روایت و در خوش بینانه ترین تصور، تروریستها به خانه شان برگشتهاند. زنبورها اکنون دیگر در لانه نیش می زنند. پس اگر روایت رسمی از این حادثه را که دستپخت سلطه رسانهای غرب و امپریالیسم خبری است بپذیریم، میتوان چنین نتیجه گرفت که تروریسم گلخانهای داعش به زادگاهش بازگشته و حق پدران مادی و معنویاش را پرداخت کرده است.
اما واقعیت آنست که روایت کشتار جمعه شب را به مثابه یک متن، هنوز قابلیت خوانشهای انتقادی و نشانه شناختی فراوانی دارد. خوانشی که بیشتر از آنکه تکیه بر مشهورات باسمهای و کلیشهای روایت غربی این رخداد داشته باشد، خالی میان سطور این متن و نشانههای مغفول را مدنظر قرار میدهد که اتفاقاً تعمداً در روایت غربی کتمان میشود.
روایت غربی بلافاصله به قرینه سازی این واقعه مبتنی بر بیانیه منتسب به داعش با حادثه 11 سپتامبر پرداخت اما ماجرا هنوز در غبار و تاریکی است و اذهان در هالهای از شبهه و تشکیک قرار دارند و این یعنی اینکه یکبار دیگر پای دکترین شوک و بهت در میان است. آیا قرار است غرب آسیا دسیسه جدیدی را شاهد باشد؟
واقعه جمعه شب یادآور واقعه شارلی ابدو بود. حادثهای که یکسال پیش به وقوع پیوست تا در حکم 11 سپتامبری دیگر جعل شود، اما نشد اگرچه احساسات فراوانی برانگیخت و 1 میلیون فرانسوی را روز یکشنبه بعد از آن به خیابانهای پاریس کشاند اما ماجرا چندان محکم نبود تا 11 سپتامبر دیگری برساخته شود.
می دانیم که روایتها در تار و پود خود قدرت و مقاومت را نیز بازنمایی می کنند. هر روایتی یا ساخته قدرت است و یا بازتولید یک مقاومت در برابر یک قدرت هژمونیک و روایت غربی از کشتار پاریس روایت یک قدرت هژمونیک است. قدرت آنگونه که می خواهد روایت را برمی سازد و مقاومت سعی در نشان دادن دروغهای آن است. در این نوشتار سعی خواهم کرد تا براساس برخی شواهد و دلائل که در قالب گزارههای راهبردی و تحلیلی چیدمان خواهد شد این ارتباط را تا حد زیادی شفاف و روشن سازم و نشان دهم این ارتباط بسیار جدی تر و محکم تر از آنست که بتوان نادیده اش گرفت و بدان نیندیشید.
برخلاف روایت رسانه های غربی، مسئله سرپلها و نشانهها و مستندات مهمی است که مرتبط کننده حادثه شارلی ابدو با صهیونیسم جهانی و رژیم مجعول اسرائیل بطور عام، و سرویسهای امنیتی صهیونیستی بویژه سرویس موساد بطور خاص است.
یک قاعده اساسی و گزاره دکترینال که در تحلیل و آنالیز تحولات سیاسی، خاصه بینالمللی میبایست بدان توجه شود آنست که بدانیم تحولات سیاسی و بینالمللی صرفاً محصول بازیگران رسمی (کانونهای رسمی قدرت که در عرصه بین الملل دولتها هستند) نیست، بلکه بازیگرانی غیر رسمی نیز هستند که اگرچه در نهادهای رسمی حضور رسمی ندارند اما بدلیل در اختیار داشتن منابع قدرت( ثروت، رسانه ، شبکه مخفی و ... ) ظرفیت بالایی در کنشگری سیاسی و بینالمللی ( گاه حتی فراتر از دولت ها و نهادهای بین المللی) دارند. نام این بازیگران در ادبیات آکادمیک علوم سیاسی «کانونهای غیررسمی قدرت» است. بسیاری از تحولات و پدیدههای سیاست بینالملل پیش از آنکه محصول تصمیم و روند دولتها باشد محصول و پروژه کانونهای غیر رسمی قدرت اند.
برای نمونه هم اکنون با پدیدهای با عنوان « شرکتهای چند ملیتی» در عرصه اقتصاد سیاسی بینالمللی مواجهیم که از حیث توانمندی مالی و سرمایهای قدرت اقتصادیشان از بسیاری از دولت های جهان برتر و بالاتر است. برای نمونه کمپانی عظیم نفتی «رویال داچ شل» ( جزو امپراتوری اقتصادی خانواده روچیلد) را میشناسیم که حداقل دو دولت برونئی و نیجریه را تحت کنترل خود داشته و تحولات داخلی آنها را مدیریت میکند.
همان طور که گفتیم این کانونهای غیررسمی قدرت که عمدتاً قدرتی فراتر از کانونهای رسمی قدرت و دولتها دارند ( و حتی در موارد بسیاری دولتها را نیز کنترل می کنند) و تمامی ابزارهای ضروری سلطه و قدرت(نرم و سخت)، من جمله شبکههای مخفی اطلاعاتی، امنیتی و تروریستی لازم را برای خود تدارک دیدهاند که گاه قدرتی فراتر از سرویسهای اطلاعاتی رسمی دولتها داشته و حتی نفوذی عمیق در این سرویسها داشته و از میان کارگزاران آنها عضوگیری نیز می نمایند.
مهم ترین کانونهای قدرت غیر رسمی در عرصه جهانی «کانونهای قدرت و ثروت» تحت نظر صهیونیسم جهانی است. صهیونیسم جهانی بر خلاف نگرش متداول روشنفکران و نخبه گان غربزده ایرانی، نه توهم است و نه تخیل. آنان نیز آدمیانی دارای گوشت و خونند که نام و نشانی مشخصی دارند که با قدری پژوهش و جستجوی علمی و تئوریک میتوان آنها را شناخت و شناساند. صهیونیسم جهانی شبکهای جهانی است با ماهیت و ساختاری شبه مافیایی و الیگارشیک و البته مرکب و پیچیده و چندلایه که اتاق فکر سیاسی و اقتصادی و سیستم تصمیم گیری آن کاملاً مشخص است.
اتاق فکر سیاسی و اقتصادی و نهادهای عالی تصمیم گیر آن در اختیار یک الیگارشی زرسالار یهودی- صهیونیست است که این الیگارشی البته منفک از الیگارشی زرسالار جهانی نیست و متصل به آن است. یک الیگارشی جهانی که بخش اصلی و سمت و سو دهند و هدایت کننده آن همین زرسالاری یهودی است. رکن این الیگارشی یهودی و پدرخوانده این ساختار مافیایی، خانواده «روچیلد» است که اتاق فکر و نهادهای تصمیم گیر را در اختیار خود گرفته است که در ادامه بیشتر دراین باره بیشتر توضیح خواهم داد.
انتهای پیام/