بسیجی، انسان طراز نوین انقلاب اسلامی، در عمل نظامیاش و در یک درک تاریخی از او (درکی متعلق به یک زمانه خاص) تعریف نمیشود، بسیجی انسان ویژه یا یگانه تجسمبخشِ پیامهای انقلاب اسلامی است، پس او انسانی است که فلسفه یا دلیلِ آغازِ تاریخ جدید ایران را در خود نهفته دارد. از این رو باید نتیجه گرفت که رمز ماندگاری نظام جمهوری اسلامی و شرط تداوم (یا زوال) آن، در عقاید، ترجیحات، گسست ها و پیوستها و خلاصه در زندگی و مرگ همین انسانِ نوعی نهفته است. چگونه تداوم بسیجی، تداوم انقلاب اسلامی و از قِبل آن، تداوم جمهوری اسلامی است؟ و بسیار مهمتر از این، چگونه این انسان یا تفکری که به او ارجاع دارد، ایجابگر مسیرهای آتی سیاست در نظام جمهوری اسلامی تواند بود؟
بسیجیِ شهید برای دوران بعد، یک پیام اصلی و ماندگار دارد؛ انقلاب اسلامی سرنوشت و تقدیر مبارزه را برای ملت ایران آفرید. این سرنوشت، محتوم و جبری نیست؛ اما ضروری و حکمِ عقل است. ملت ایران با تقدیر عقل مواجه است؛ تقدیری که زاده عمل آزادانه و خواست مستقلانۀ خود او در بهمن ماه 57 است. برای ایرانیان، تقدیر نبرد زایل شدنی نیست. در بین دوگانگی هزینه و شجاعت ادامه نبرد (ناشی ازهمان داعیههای اخلاقی و ضد هژمونیک انقلاب اسلامی) و پذیرش ذلتی ماندگار برای نسلهای بعد کشور و حتی شاید اسلام، متأسفانه راه میانهای وجود ندارد. طرح سخن بزرگ، چالش نتایج بزرگ را برابر ما میگسترد. تاکتیکهای میانه روانه، برد محدود و فواید موقت دارد و به رغم هر میزان رفتارهای ملایم و همکاریطلبانه، در هر حال اندیشۀ دشمنی را در دشمن، از میان نمیبرد. ملت ایران، خوشایند باشد یا غیر آن، با ارادۀ خود به انجام انقلاب، درمثال، به نجیبزادهای (شوالیه) شباهت یافته که به مبارزه (دوئل) دعوت شده است. با عدم اجابت دعوت به مبارزه، او در واقع وجه شناسای خود ـ در مثل نجابت یا اشرافزادگی ـ را از کف میدهد. سخن حضرت علی (ع) در این جا به یادآوردنی است که آغازگر مبارزه مباش، اما اگر ترا بدان دعوت کردند، رد مکن! باید برای این سخن امام خمینی (ره)، پویایی و استمرار قایل شد که جنگ است و عزت و شرف و... ما در گرو همین جنگ است؛ البته در این عبارت مشهور امام، به جای جنگ باید مفهوم مبارزه، یا مقاومت را به ذهن کشانید. برای ملت ایران در دوران پس از انقلاب، مبارزه، یک تقدیر است و دراین میان جنگ تحمیلی فقط بخشی از این تقدیر، ولو بخش برجستۀ آن، بوده است. شرایط بغرنج و سوگناک ملت بزرگ ایران عبارت از آن است که باید بین تقدیر سخت (مبارزه) که ثمرهای شکوهمند دارد و انتخابی آسان (تسلیم) که ثمرهای تلخ دارد، یکی را برگزیند. اما در برابر این دوگانگی، رهنمود امام و بسیجی روشن است. نظر امام و بسیجی وی تفطّن به ضرورت ناگزیر یک جنگ مستمر، ولو به صور مختلف است.عقلانیت و شکوه مبارزه (اتخاذ امر بزرگ)، میراث بسیجی خمینی برای ادوار بعدی سیاست ایران است.
ترجیج اندیشه نبرد ـ نه لزوماً خود نبرد ـ بر اندیشۀ فایدهمندی گردوخاکآفریدنها در صحنۀ مبارزه، باید در هر نوع کوشش نظری از سوی دانشوران ایران انقلابی به چشم بیاید و احساس شود. این میتواند شرط تأیید شدن هرگونه مساعی نظری برای تبیین شرایط انقلاب و ایران، از موضع فرهنگ و اندیشۀ دفاع مقدس باشد.
نظریۀ ایرانی مبتنی بر تفکر بسیجی باید توأمان حاوی رهیافت «کتاب» و رهیافت «شمشیر» باشد. بسیجی اگر وادار به سخن گفتن شود، احتمالاً این انتقاد به مساعی موجود نظری در ایران را اصولی خواهد دانست که در برابر کسانی(دشمنان) که «به ناچار و اصولاً» باید در برابرشان موضع مبتنی بر شمشیر داشت، بیفایده بودن اتخاذ موضع مبتنی برکتاب، از پیش روشن است. برای انقلابی که به تغییر جهان میاندیشد و بر آن اساس مصدر اقداماتی نیز شده است، موضع «کتاب» در سطح اصولی فقط میتواند در برابر ملتها اتخاذ شود. (این لزوماً بدان معنا نیست که اتخاذ آن در برابر دولتها امتناع اساسی دارد؛ بلکه حتی عدم اتخاذ آن، امتناع دارد.)
در هر حال، این اقدام دوگانه، آری، شجاعت فراوان میطلبد. اما بسیجی میگوید راهی جز این نیست: در حالی که مبارزه با شرایط سخت زندگی زمینی، برای انسان و مخصوصاً برای انسان مؤمن تقدیری ابدی است، چنین تقدیری بیشتر از هر زمان در مورد ملت ایران مصداق یافته است، ما در میانۀ راه و در متن چنین راهی قرار گرفتهایم و در این میان، شرمندگی (یا هر اقدامی که این معنا را برساند)، آغاز شکست است. برای انقلاب اسلامی، شکست همانا نابودی است. سخن بسیجی احتمالاً این است که انقلاب اسلامی درگیر دوگانگی همه یا هیچ است و متأسفانه دشمنان ما هیچ رهیافت ثابت بینابین و نسبیتمندانهای را برای ما نمیپذیرند. در این حال، هر فرصت و گشایشی فقط از طریق ادامه مبارزه ممکن است. ما، خود خواسته، گرچه نه چندان دانسته، در متن تقدیری سوگناک، با هدف آیندهای شادان از عدالت جهانی قرار گرفتهایم.