«میاندار» مرور خاطرات یک فرمانده بسیجی

مرور خاطرات یک فرمانده بسیجی در کتاب «میاندار» توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
کد خبر: ۵۹۶۰۲۶
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۰ - 12June 2023

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «میاندار» به قلم احمد مصطفایی توسط انتشارات سوره مهر و همکاری حوزه هنری استان کرمانشاه منتشر شد.

این کتاب خلاصه‌ای از زندگی و فعالیت‌های مذهبی، نظامی-دفاعی و فرهنگی حاج محمد طالبی، یکی از بنیانگذاران تیپ نبی اکرم(ص) سپاه کرمانشاه و یکی از فرماندهان بسیجی تأثیرگذار در دوران دفاع مقدس است که به اخذ نشان فتح از دست رهبر معظم انقلاب اسلامی مفتخر شده است.

نویسنده در این کتاب با اشاره به سختی‌های دوران کودکی راوی، اهداف، انگیزه‌ها و نحوهی ورود این فرمانده را به فضای نظامی و فرماندهی در دفاع مقدس را شرح می‌دهد و به شرح مختصر عملیات‌های مختلفی را که ایشان در آن شرکت داشته‌اند، می‌پردازد. مجروحیت‌ها، ازدواج، شیوهی فرماندهی، رابطه با رزمندگان و نیروهای تحت امر یا مافوق، تشرف به حج، وضعیت جبهه‌های پدافندی و حال و هوای عملیات‌ها، اسارت و شهادت همرزمان و دوستان نزدیک و رفتار خاص راوی در این مواقع و فعالیت‌های فرهنگی راوی پس از پایان جنگ، مطالبی است که می‌توان در این کتاب مطالعه کرد.

«میاندار» مرور خاطرات یک فرمانده بسیجی

«میاندار» با شمارگان 1250 و 368 صفحه در بازار کتاب موجود است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«به‌سختی روبه‌روی آیینه‌ی اتاق قرار گرفتم تا خود را برانداز کنم؛ تصویری ناآشنا دیدم، با سروصورتی باندپیچیشده؛ فقط چشم‌ها و دهانش پیدا بود. با دیدن تصویر آن ناشناس، نگاهی به اطرافم انداختم تا صاحبش را پیدا کنم. اما کسی غیر از من در اتاق نبود. لبه‌ایم را بدجوری بخیه زده بودند؛ نخ‌ها از هر طرف آویزان شده بود. صدایم هیچ شباهتی به قبل نداشت؛ صدایی نازک و البته کمرمق. گلوله‌ی تانک کنارم خورده بود. ترکش‌ها و موج انفجار دست به دست هم داده بودند تا بدن و مغزم را از هم بپاشند.

امّا شهادت توفیقی بود که سعادت می‌خواست و من باز هم زمینی و راه‌های آسمان به رویم بسته مانده بود. در این حالت به یاد رفقای شهیدم افتادم. رسم بود بعد از عملیات‌ها به دیدار خانواده‌های آنان می‌رفتیم و همیشه از اینکه آنها شهید شده و ما سالم مانده بودیم، شرمنده‌ی خانواده‌هایشان می‌شدیم. از شدت جراحت‌ها، اسیری تخت بیمارستان، سختی عمل و بداخلاقی‌های برخی پرستاران گلایه نداشتم و حتّی خوشحال بودم، چراکه این بار در دیدار با خانوادهی شهدا شاید کمتر شرمنده می‌شدم.»

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها