خاطره «منصوری» پیشکسوت دفاع مقدس از مراسم تشییع‌ پیکر سردار «خوش‌سیرت»:

شهید خوش‌سیرت مانند شب عملیات آرام قرار نداشت

در بخشی از خاطرات «علی منصوری» آمده است: «دیگر کسی نمی‌توانست تابوت آقا مهدی را با یک نظم خاصی روی دست حرکت بدهد؛ هرکس سعی می‌کرد دستش را به تابوتش تبرک کند، مانند شب عملیات که آرام قرار نداشت و از این سنگر به‌ آن‌ سنگر می‌رفت؛‌ در آخرین لحظات حضورش در دنیای مادی از این سو به‌ آن‌ سوی خیابان برای عرض ارادت می‌رفت تا با همه خداحافظی کند.»
کد خبر: ۵۹۸۹۴۳
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۶ - 27June 2023

«مانند شب عملیات آرام قرار نداشت»«علی منصوری» پیشکسوت دفاع مقدس گیلان در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در رشت، با بیان خاطره‌ای از عملیات نصر ۴ اظهار داشت: این عملیات ساعت ۱:۳۰ شب یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۶۶ با نام مبارک امام جعفر صادق (ع) آغاز شد و زمینی به وسعت ۵۰ کیلومتر مربع آزاد شد و عملیات به مدت ۱۴ روز ادامه داشت.

وی با اشاره به اینکه شیوه این عملیات به روش غیر کلاسیک محدود بود و لشکر قدس گیلان با ۲ تیپ و به استعداد ۵ گردان پیاده طی دو مرحله در این عملیات موفق شد صد درصد مأموریت از پیش تعیین شده خودش را با موفقیت به‌ انجام برساند افزود: شب ششم، گردان حضرت ابوالفضل(ع) به فرماندهی مجید مرآت حقی جهت تصرف پاسگاه قیشن معروف به پادگان ۱۲ پیشروی را آغاز کرد، موفق به فتح آن مکان نشد بلکه در حلقه محاصره قرار گرفت؛ دشمن بعثی آتش بسیار سنگین و خط مقدم و جاده عقبه خودی می‌ریخت، نزدیک‌ صبح ششم تیرماه فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این پیشکسوت دوران دفاع مقدس عنوان کرد: بنده به اتفاق سردار خوش‌سیرت و سردار املاکی در میدان نبرد حضور پیدا کردیم؛ آقا مهدی از سردار عبدالله‌پور فرمانده گردان حمزه خواست دو گروهان از نیرهایش را وارد خط مقدم کند لذا فوراً گروهان علی اصغر(ع) به فرماندهی سردار کمیل مطیع دوست و گروهان حضرت ابوالفضل (ع) به فرماندهی سردار شهید وحید رزاقی به‌سوی میدان نبرد با ۳ ماشین تویوتا حرکت کردند؛ نزدیک پاسگاه قیشن درگیری خیلی شدیدی رخ داده بود و در نتیجه عراقی‌ها بعد از نیم ساعت از پاسگاه عقب‌نشینی کردند‌.

منصوری با یادآوری اینکه سردار عارف شهيد خوش‌سیرت و سردار جاویدالاثر املاکی توضیحاتی درباره پیشروی دشمن دادند تصریح کرد: من نیز مقداری از خاکریز خم شدم؛ از سردار خوش‌سیرت، املاکی، وحید رزاقی و فرهاد لاهوتی یک عکس گرفتم؛ هر چهار بزرگواران تا پایان جنگ تحمیلی شهید شدند.

وی با بیان اینکه در ادامه از خط مقدم به‌سوی رودخانه قلعه چولان آمدیم عنوان کرد: هوا خیلی گرم بود و لب برخی نیروها از شدت گرما ترک برداشته بود، حدود ساعت ۱۱ راننده گردان حمزه فرامرز امیری از بسیجیان سیاهکلی پيکر مطهر سردار شهيد مجید مرآت حقی را کنار پل قلعه چولان آورد و من یک عکس در همان حالت از ایشان گرفتم؛ آقای یوسف معمری به آقا مهدی گفت پيکر مجید را آوردند و با گام‌های استوار به‌سوی ماشین حرکت کرد؛ وقتی رسید پیشانی‌اش را بوسید و پیشانی خودش را بر روی سر و صورت مجید قرار داد و دقایقی با او زمزمه کرد.

منصوری ادامه داد: برادران کنار ماشین حلقه زده و به این صحنه نگاه می‌کردند که فرمانده‌شان در فراق دوستش چگونه می‌گرید؛ سپس دو دستش را بسوی آسمان بلند کرد و گفت خدایا مرگ مرا برسان تا دیگر شهادت دوستان را نبینم و با شنیدن این حرف صدای گریه سایرین در اطراف ماشین بلند شد؛ دستور داد پیکر شهید مرآت را به پشت خط مقدم انتقال دهند و با کوله باری از غم و اندوه رفت زیر پل بالوسه تا کمی استراحت داشته باشد؛ من نیز روبروی ایشان چند متر جلوتر نشستم و روبه‌روی بنده شهیدان وحید رزاقی و فرهاد لاهوتی و غیره نشسته بودند‌.

وی با یادآوری اینکه تکیه بر دیوار پل دادم و از فرط خستگی خوابم برد افزود: شهید گرامی مسئول پشتیبانی گردان حمزه من را با پا بیدار و یک عدد کیک و آبمیوه به من داد؛ مثل همیشه به شوخی گفت «بخور این آخرین رزقت در این دنياست» گرفتم و مشغول خوردن شدم؛ مرتضی بسوی خروجی دهانه پل در حال توزیع اغذیه بود ناگهان صدای انفجار فوق‌العاده مهیبی به گوش رسید و من از این طرف پل پرتاب شدم و بی‌اختیار فریاد می‌زدم.

این پیشکسوت دوران دفاع مقدس با اشاره به انفجارهای پی درپی و بوی بد باروت در آن لحظه گفت: شوکه شده بودم تا اینکه یکی من را بغل گرفت و روی زمین نشاند و از گوش چپم و بینی‌ام خون می‌آمد؛ از قمقمه‌اش مقداری آب به‌ صورتم زد و با چفیه خون گوشم را پاک کرد.

منصوری با بیان اینکه صدای استمداد‌ از هر طرف به گوش می‌رسید و ديگر خبری از صدای انفجار نبود افزود: آقای لاهوتی و رزاقی هم مجروح شده بودند؛ بیاد ندارم که کدام یک از آنها به من گفت آقا مهدی کو؟

وی ادامه داد: دهانه خروجی پل خیلی شلوغ بود؛ آنها که سالم بودند،‌ مجروحین و شهدا را از زیر پل خارج می‌کردند؛ چند قدمی جلو رفتم دیدم آقامهدی سر جای خودش نشسته و از صورتش خون جاری بود؛ چفیه‌ای دور سرش بسته بود؛ خون سر و صورتش را پاک کردم و ایشان را کول کردم و بیرون آوردم؛ آقای معمری به کمک آمد آقامهدی را گذاشتیم توی آمبولانس فرستادم به پشت خط و از آنجا با بالگرد به درمانگاه صحرایی امام رضا(ع) انتقال یافت.

این پیشکسوت دوران دفاع مقدس با یادآوری لحظه شنیدن خبر شهادت سردار خوش‌سیرت گفت: وقتی خبر شهادت آقای خوش‌سیرت را شنیدم، بیاد وداع با سردار شهید مجید مرآت حقی افتادم؛ آقامهدی گفته بود خدایا مرگم را برسان تا دیگر شهادت دوستان را نبینم.

منصوری با بیان اینکه آقا مهدی را در ۲ شهر تشییع کردند تصریح کرد: صبح ۱۴ تیر‌ ۱۳۶۶ در شهرستان رشت و عصر همان روز در شهر آستانه اشرفیه مراسم تشییع برگزار شد، آخرین بار به‌ اتفاق چند نفر از برادران رفتیم آستانه اشرفیه؛ وقتی درب تابوت را باز کردند عطر دل‌انگیز در فضا پیچید و مادرش پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی را بر روی پیکرش کشیده بود کنار زد؛ لبخند برلب داشت، آرام محاسنش را شانه و نجوا می‌کردو با مشاهده این حالت صدای گریه‌ها بلند شد.

وی ادامه داد: بعد از آخرین وداع با آقا مهدی تابوت را برای تشییع آماده کردند و با ذکر صلوات در میان انبوه جمعیت که ساعت‌ها منتظر بودند از بسیج بیرون آوردند دیگر کسی نمی‌توانست تابوت را با یک نظم خاصی روی دست حرکت بدهد؛ مانند کبوتر سبکبال روی دستان جمعیت حرکت می‌کرد و هرکس سعی می‌کرد دستش را به تابوتش تبرک نماید، مانند شب عملیات که آرام قرار نداشت و از این سنگر به‌ آن‌ سنگر می‌رفت، در آخرین لحظات حضورش در دنیای مادی از این سو به‌ آن‌ سوی خیابان برای عرض ارادت می‌رفت تا با همه خدا حافظی کند.

پیشکسوت دوران دفاع مقدس با اشاره به اینکه مراسم تشییع چندین ساعت به طول انجامید تا اینکه وارد صحن حضرت سلطان سید جلال الدین اشرف (ع) شدیم گفت: مرحوم حضرت آیت‌الله امینیان بر پیکرش نماز خواند و ایشان را عارف شهید لقب داد؛ مجددا تابوت را بر روی دست‌ها به‌سوی حرم شهدا حرکت دادند.

منصوری با بیان اینکه هرچه تابوت به وادی اشرف نزدیک‌تر می‌شد تراکم جمعیت هم زیادتر می‌شد تصریح کرد: تابوت با شتاب بیشتری بسوی حرم گلزار شهدا پیش می‌رفت؛ هرچه تابوتش به حرم مطهر گلزار شهدا نزدیک می‌شد ناله‌های جانسوز يا حسین جمعیت بلندتر می‌شد، سرانجام تابوت آقا مهدی به سر منزل مقصود ابدی رسید.

وی ادامه داد: با زحمت فراوان از روی دست‌ها بر روی زمین قرار گرفت، سردار جاوید الاثر حسین املاکی فرمانده تیپ یکم و قائم مقام لشکر قدس برای حاضرین سخرانی کرد؛ مرحوم حاج جواد پدر شهید عزیز، عليرضا معمری درب تابوت را باز کرد و پیکر نازنیش را بیرون آوردند و سه بار با ذکر صلوات بروی زمین قرار دادند تا کنار آرمگاه ابدی بردند و آهسته درون قبر گذاشتند؛ صدای گریه‌ها در فضای حرم شهدا طنین‌انداز شد، سنگ لحد را یکی پس از دیگری کنار هم قرار می‌دادند، پیکرش برای همیشه از دنیای مادی آزاد شد، وقتی آخرین سنگ لحد را گذاشتند، ناله‌ها همانند موج انفجار بلند شد.

پیشکسوت دفاع مقدس با بیان اینکه سردار عارف شهيد مهدی خوش‌سیرت در ردیف پنجم حرم مطهر گلزار شهدای شهرستان آستانه اشرفیه آرام گرفت و نامش همچنان همچون نگینی در پایتخت معنوی‌ استان گیلان و در صفحه تاریخ می‌درخشد افزود: زمین از آمدن و رفتن بعضی از انسان‌ها به‌ خود می‌بالد، سردار عارف شهيد مهدی خوش‌سیرت يکی از همان‌هاست.

روز ششم تیرماه در تاریخ روزنگار دفاع مقدس بنام دو سردار رشید اسلام سردار عارف شهيد مهدی خوش معاون لشکر و فرمانده تبپ ۲محرم و سردار مجید مرآت فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) ثبت گردید.

رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند در دوران جنگ تحمیلی، لشکر گیلان یکی از لشکرهای خط شکن بود،‌ وجود بیش ازصد شهید فرمانده گیلانی در دفاع مقدس نشان از حضور پررنگ و چشمگیر جوانان این خطه در دفاع از میهن اسلامی دارد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار