به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عقربهها ساعت سه را نشان میدهند و آفتاب پرقدرت تابستان گرمتر از همیشه روی زمین پهن شده است که ماشین مقابل یکی از خانههای کوچک و قدیمی خیابان نیروی هوایی متوقف میشود. قرار امروز دیدار با خانواده شهدای قرآنی به رسم هر هفتهها منزل شهید «تقی قاسمیان» است و میزبان، مادری است که بعد از سالها امروز میهمانانی از شهید دارد. نه به رسم گلایه که به رسم شرف مهمانان شهیدش همان اول راه گلایه میکند که بعد از ۳۰ سال اولین باری است که شما مهمان شهید شدید.
ما، یعنی جمعی از جامعه قرآنی بههمراه تعدادی از قاریان و حافظان نوجوان که از هرمزگان برای شرکت در مسابقات قرآنی هلال احمر به تهران امده است مهمان این خانه هستیم.
«رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه در ابتدای دیدار که جمعی از اساتید قرآنی از جمله استاد یاریگل، استاد لیالی، حجت الاسلام ذکاوت، استاد دهقان و استاد دولتی حضور دارند با اشاره به آماری از دیدارهای صورت گرفته گفت: در جریان تشکیل کمیته شهدای قرآنی تنها در تهران حدود ۲۸۰ شهید فعال یا حافظ یا معلم قرآن شناسایی شدند که یکی از برنامههای کمیته شهدای قرآنی دیدار روزهای چهارشنبه با خانواده شهدا و تجدید میثاق با شهداست.
وی افزود: اگر با شهدا بیشتر انس میگرفتیم با بخشی مشکلات امروز کشور مواجه نبودیم. ما خودمان را از شهدا دور کردیم و این باعث بروز مشکلاتی شد.
استاد یاری گل از قاریان و اساتید قرآنی که آشنایی نسبی با شهید دارد بیان کرد: شهید قاسمیان از شاگردان استاد موسوی بلده بود و باهم جلسهای مشترک در خیابان دوم نیروی هوایی داشتیم. من از این شهید درس اخلاق میگرفتم. بسیار آرام و بااخلاق بود و اقتضای دوران جوانی که ما شلوغ بودیم، اما او آرام بود به ما آرامش میداد. تقی از آن شهدای خاص است که تجسم اخلاق بود.
استاد لیایی که از رزمندگان دفاع مقدس بوده است تعریف کرد: در برههای لشکر سیدالشهدا (ع) بودم، در جبهه بودیم که به من گفتند با توجه به سبقه کار قرآنی میخواهیم مسابقات برگزار کنیم. رحل و قرآنی تهیه کردیم و دنبال جایگاه بودیم، گشتیم و گلولههای توپ و خمپاره را روی هم چیدیم و تختهای گذاشتیم روی آن و گلدانی هم گذاشتیم کنارش تا جایگاه زیباتر شود. یکی از دوستان رفت بالای سن و قرآن را خواند نفر دوم که رفت پوکهها حرکت کرد و قاری افتاد پایین.
مادر شهید پس از خیر مقدم و تشکر از مهمانها در بیان خصوصیاتی از شهید گفت: چنان با قرآن انس داشت که وقتی از در خانه میآمد تو با صدای قران میآمد. هنوز نماز به او واجب نشده بود که میانه شب وقتی به او سر میزدم میدیدم که نماز شب میخواند. انقدر سربه زیر بود که یکبار در خیابان مقابلش ایستادم، من را ندید و رفت آن طرف، من هم رفتم آن طرف، بازهم مرا ندید. از صدای خندهام متوجه شد چه کسی هستم.
این مادر شهید دفاع مقدس افزود: هر سه فرزند من خوب هستند، ولی تقی استثنایی بود. انقدر احترام میگذاشت به من که حد نداشت. یکبار در سینه زنی برادرش پشتش ایستاده بود، وقتی برادرش را دید همانجا ایستاد تا برادرش را جلو آورد.
او به فعالیتهای قرآنی شهید اشدره کرد و بیان داشت: به عنوان مربی قرآن به جبهه رفته بود و در آنجا قران درس میداد. ۲ سال بود که ازدواج کرده بود که شهید شد. بعد از شهادتش عده زیادی به منزل ما آمدند و مبالغی به ما دادند که گفتند از شهید قرض گرفته بودیم. در کل پنج بار به جبهه رفت و ۲۶ ساله بود که در سال ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید.
مادر شهید با یادآوری خاطره خبررسانی شهادت فرطندش تعریف کرد: بیرون بودم که امدم خانه، نزدیک منزل دو آقا را دیدم، با خودم میگفتم اینها که هستند. همیرم را صدا کردند و بردند گوشهای چند کلامی با اووصحبت کردند، وقتی برگشت چشمهایش قرمز بود، گفتم حاج اقا چیزی شده؟ گفت کمی پاهایم درد میکنم، تعجیب کردم که به خاطر درد پا چرا باید چشمهایش قرمز شود. تا اینکه حاج اقای روضهخوانی در محله داشتیم که ارادتی به ایشان داشتم وقتی ایشان آمد فهمیدم خبری شده، پرسیدم برای تقی اتفاقی افتاده؟ گفت بله و متوجه شدم تقی به شهادت رسیده است.
استاد قربانی از مادر شهید میخواهد توصیهای به جامعه قرآنی داشته باشد که مادر شهید اینطور ادامه داد: من پاهایم درد میکند و خیلی بیرون نمیرود، اما میگویند برخی حجاب از سر برداشتهاند و بدنهایشان را بیرون ریختهاند، آیا انقلاب کهنه شده که ما باید به اینجا برسیم؟! مگر چند سال گذشته؟ زمانی همه حجاب داشتند.
انتهای پیام/ ۱۴۱