روایتی از حضور رزمندگان ادوات لشکر ۵ نصر در عملیات کربلای ۱؛

به‌نام لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله و به کام نیروهای گردان ضد زره «رعد»

کفشدوز محمدآبادی روایت می‌کند: در جریان عملیات کربلای ۱ خودرو‌هایی که حامل غذا، آب و یخ بودند را نگه می‌داشتیم و از آن‌ها درخواست سهمیه می‌کردیم! چون منطقه خط حد لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) بود و به قول معروف وضعیتشان کویت بود، در پاسخ به سوال رانندگان که می‌پرسیدند مربوط به چه یگانی هستید فقط یک کلام می‌گفتیم ضد زره رعد.
کد خبر: ۶۰۱۰۰۹
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰ - 03July 2023

بنام لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله و به کام نیروهای ضد زره رعدگروه استان‌های دفاع‌پرس ـ «حسین کفشدوز محمدآبادی» پیشکسوت دفاع مقدس؛ عملیات «کربلای ۱» تازه شروع شده بود و ما به‌عنوان نیروهای ضد زره (گردان رعد جمعی تیپ الحدید لشکر ۵ نصر) جهت مقابله با پاتک‌های احتمالی ارتش بعث عراق آماده اعزام به خط عملیاتی بودیم.

معاون تیپ به پنج قبضه و تیم آتش از بچه‌های ضدزره اعلام آماده باش کرد و ما آماده شدیم تا در صورت پاتک دمار از روزگار تانک‌های عراقی دربیاوریم، بخصوص اینکه اولین عملیاتی بود که بعد از «والفجر ۸» نیروهای واحد موشک، استقلال کامل در استفاده از موشک «تاو» داشتند.

موشک دقیق و نقطه زن «تاو» را نیروهای ارتش در جریان عملیات «والفجر ۸» آورده بودند و به همین دلیل نمی‌شد به راحتی با این موشک کار کرد. اما بعد از آن زیر نظر فرمانده واحد موشک که مسئولیت آن بر عهده برادر «علی رفیعی» بود و مرحوم «عباس تیموری» جانشین ایشان بود قرار گرفت که راحت‌تر می‌شد کار کرد.

دو توپ ۱۰۶ که مسئول قبضه یکی از آن‌ها مرحوم «عبدالله رمضانی» و دیگری احتمالا شهید «یعقوبی» بودند، یک اس‌پی‌جی ۹، یک موشک مالیوتکا که برادر «احمد مولایی» مسئول قبضه بود و یک موشک تاو که قارونی (موحدیان) مسئول قبضه بود و من هم تیراندازش با جیپ‌های ۱۰۶ و موشک‌انداز تاو دنبال تویوتا «سید حسن مرتضوی» راه افتادیم.

سید حسن معاون تیپ قبل از رسیدن به خط اصلی بر روی یک پل توقف کرد اطراف پل سنگر عراقی‌ها بود که شب قبل بچه‌ها آنجا را از بین برده بودند و حدود هشت تا نه جنازه عراقی آنجا افتاده بود.

سید به ما گفت که برای چند ساعت همانجا منتظر باشیم تا او با بررسی شرایط منطقه و خط هر موقع لازم شد ما را جلو ببرد و تأکید کرد همانجا بمانیم و خودروها را هم بخاطر مصرف بنزین حرکت ندهیم.

در همین اثنا گلوله‌های ۱۲۰ به‌صورت پراکنده می‌آمد؛ پل یک دهنه داشت و لذا خودروها را در اطراف استتار و مستقر کردیم. چند جنازه عراقی نزدیک پل پل افتاده بود که شرایط خوبی نداشتند که آن‌ها را دفن کردیم اما چند جنازه دیگر هم در فاصله ۱۵ یا ۲۰ متری ما بودند اما به دلیل مین‌گذاری اطراف سنگر و اطراف جنازه‌های عراقی نمی‌توانستیم به آن‌ها نزدیک شویم و آن‌ها را دفن کنیم و باید بوی تعفن‌شأن را تحمل می‌کردیم!

روز اول گذشت و از آقا سید حسن که رفته بود تا چند ساعت دیگر دنبالمان بیاید و ما را به خط ببرد خبری نشد! شب زیر پل مستقر شدیم و همانجا جیره‌ای که همراهمان بود را خوردیم و شب هم برای خودمون نگهبان گذاشتیم و خوابیدیم!

فردا هم خبری از آقا سید نشد. آب و جیره غذایی که همراه داشتیم تمام شده بود. یک تانکر آب که از بعثی‌ها بود، آوردیم کنار جاده تا آن را آب کنیم اما ماشین‌های عبوری توقف نمی‌کردند!

جیره، آب و نان‌های خشکی که بعثی‌ها قبلا کنار پل دور ریخته بودند را هم خوردیم! در این مأموریت وسیله ارتباطی نداشتیم! شب از راه رسید و در دومین شب باز هم از سید خبری نشد! تصمیم گرفتیم شور کنیم که تصمیم بر این شد که دژبانی بزنیم.

عده‌ای مخالفت کردند و اینکار را درست نمی‌دانستند. شب دوم را هم پشت سر گذاشتیم. صبح روز بعد که گرسنگی فشار آورده بود عده‌ای از مخالفان زدن دژبانی نیز موافق شدند!

دو تا از جیپ‌ها را دو طرف جاده مستقر کردیم و برای خودمان یک دژبانی با‌کلاس ایجاد کردیم! این دژبانی فقط ظهر و عصر برای وعده‌های نهار و شام فعال می‌شد!

خودروهای معمولی را کاری نداشتیم اما خودروهایی که حامل غذا، آب و یخ بودند را نگه می‌داشتیم و از آن‌ها درخواست سهمیه می‌کردیم! در پاسخ به سوال رانندگان که می‌پرسیدند نیروی کجا هستید فقط یک کلام می‌گفتیم ضد زره رعد، دروغ هم نمی‌گفتیم. منطقه خط حد لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) بود و به قول معروف وضعیتشان کویت بود. از روز سوم محل استقرار ما کویت شد! روز چهارم یا پنجم آقا سید آمد و گفت باید به منطقه دیگری برویم و نگذاشت خوشی و راحتی ما در آن موقعیت که به مشقت زیاد تثبیت کرده بودیم و تازه بعنوان یک یگان مستقل جا افتاده بودیم دوام بیاورد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار