گروه حماسه و جهاد دفاعپرس-سیده فاطمه سادات کیایی؛ در این نوشتار نه قصد یادداشت نویسی نه توصیه، کلمات نوشته شده در قالب گلایهایست که پس از ۱۰ سال قلم فرسایی در حوزه ایثار و شهادت هم جای سوال دارد و هم جای دلخوری.
بیش از ۴۰ سال از آغاز جنگ تحمیلی گذشته است و حالا رزمندههایی که روزی تفنگ بر دوش، همهی هست و نیست خود را به جبهه بردند تا مقابل دشمنی که به خاک و وطن و دینشان حمله کرده بود بایستند. عدهای شهید، عدهای جانباز و جمعی اسیر شدند، باقی هم با کولهباری از خاطرات و تجربیات به خانه و کاشانه خود بازگشتند.
بسیاری از آنان زمانی که برگشتند، کار و بار زندگی مجالی برای نشستن پای دوربین و ضبط صدا و گفتن از خاطرات آن دوران برایشان نمیگذاشت. آنقدر کار زمین مانده وجود داشت که خاطره گویی و ثبت روایت اولویت چند دهم هم نمیشد، گلایهای هم نبود. سالها گذشت، گرد پیری بر موها و صورت رزمندههای قدیمی نشست و دیگر وارد میانسالی شدند. هنوز عشق به آن دفاع مقدس را در دل داشتند و لا به لای صحبتهایشان از زندگی و امورات روزمره نشانی از عشق و غبطه به آن دوران پاک و زلال پیدا میکردیم، حسرتی که گاه از تمام شدن آن فرصت هشت ساله و گاه جا ماندن قافله شهدا داشتند. هنوز، اما خاطرات انباشته شده در پس ذهنشان، گویا مجالی برای ثبت نداشت.
ما نسل دهه شصت جوان شدیم و جز پراکنده از خاطرات آن دوران و کتابهایی که نویسندهها نوشته بودند و البته راهیان نوری که ما را به مناطقی واقعی از عملیاتها پیوند میداد، چیزی برای شنیدن و خواندن نداشتیم. انگار رزمندهها در گذر ایام سکوت را انتخاب کرده بودند و حرف از دفاع مقدس و تجارب جنگ تنها به یادآوری اندک خاطراتی در جمع دوستان و رفقایشان ختم میشد. این وسط پس نسل ما چه؟ نسل ما دفاع مقدس را باید از زبان چه کسانی میشنید؟ مگر نه آنکه گفته بودند «برید از اونا بپرسید که شنیدههارو دیدن؟»، اما گویا آنان که از نزدیک جنگ را با همه سختی و شیرینیاش لمس کردند میلی به گفتن نداشتند.
این اتفاق در حالی رخ میداد که بارها رهبر معظم انقلاب اسلامی بر دفاع مقدس و بازگو کردن خاطرات اشاره داشت. تا آنجا که ثبت و ضبط خاطرات دفاع مقدس را هم طراز با شهادت دانست. این یعنی رزمندههای قدیمی که روزی سلاح به دست گرفتید، امروز مسئولیت شما صحبت است. مگر نه آنکه معظمله «تبیین» را جهاد خواندند و ترکیب جهاد تبیین اشاره به همت گماردن در این عرصه داشت؟ پس چه شد که بسیاری از رزمندهها حالا ترجیح دادند از سر بیحوصلگی یا شاید عدم لزوم سکوت پیشه کردهاند. نباشد زمان آنان را برده باشد.
هر بار که مردی از این قافله رخت سفر برمیبنند و به سوی یاران و رفیقان شهیدش پرواز میکند این حسرت در دلم میماند که او گنجینهای ناب از خاطرات و تجارب و روایتها بود که از دستش دادیم، نفر بعدی کیست؟ فکر میکنم ۱۰۰ سال دیگر که نه من دهه شصتی هستم و نه پدرهای دهه سی و چهلمان! چه کسی راوی دفاع مقدس خواهد بود و از این دوران چه چیزی به یادگار مانده است؟
آی رزمندههای قدیمی حواستان هست رهبرتان از شما چه خواستهاند و شما راویان بخش مهمی از تاریخ چه مسئولیت سنگینی بر دوشتان گذاشته شده که حرف بزنید، صحبت کنید، از خاطراتتان بگویید چرا که اینها خاطرات سرزمینمان را میسازد؟
انتهای پیام/ ۱۴۱